eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت امام زمان (عج) با امدادهای غیبی به رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین در نتیجه «جهاد مخلصانه و عقب نشینی نکردن غیر تاکتیکی» آنها (۱) 🗡۱۲ نفر، نیروی مخصوص اسب سوار! ✅ مشاهدات اسیر عراقی و رزمندگان اسلام از واقعه ✳️ (۱). در این واقعه مشاهده می‌کنیم که رزمندگان اسلام در مقابل تعداد نفرات بسیار بیشتر دشمن ایستادگی می‌کنند و وقتی دفاع را ناممکن می‌بینند با یک عقب نشینی تاکتیکی به عقب رفته و بلافاصله با تقویت نیروها برمی‌گردند و نقاط مهم از دست رفته را پس می‌گیرند. 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🗂 قسمت اول ☑️ آقای حاج آقا جمال الدين رحمه اللّه فرمودند: ▫️من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه که در ميدان شاه اصفهان واقع است، می‏‌آمدم. روزی نزديک مسجد، جنازه‏‌ای را ديدم که می‏‌برند و چند نفر از حمّال‌ها و کشيکچی‏‌ها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجّار هم که از آشنايان من است پشت‏ سر آن جنازه بود و به شدّت گريه می‏‌کرد و اشک می‏‌ريخت. من بسيار تعجّب کردم؛ چون اگر اين ميّت از بستگان بسيار نزديک حاجی تاجر است که اين‏طور برای او گريه می‏‌کند، پس چرا به اين شکل مختصر و اهانت‏‌آميز او را تشييع می‏‌کنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا اين‏طور برای او گريه می‏‌کند؟ تا آن‏که نزديک من رسيد، پيش آمد و گفت: 🔸 آقا به تشييع جنازه اولياء حقّ نمی‏‌آييد؟ ▫️ با شنيدن اين کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسّالخانه مهمّ شهر بود) وقتی به آن‏جا رسيديم، از دوری راه و پياده‏‌روی خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم که چه دليلی داشت که نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و تحمّل اين خستگی را نمودم آن هم به‏‌خاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در اين فکر بودم که حاجی پيش من آمد و گفت: 🔸 شما نپرسيديد که اين جنازه از کيست؟ ▫️ گفتم: 🔹 بگو. ▫️گفت: 🔸 می‏‌دانيد امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزديک کربلا رسيدم، آن بسته‏‌ای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هيچ آشنايی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آن‏که اين همه دارايی را داشته‏‌ام و تا اين‏جا رسيده‏‌ام؛ ولی از حجّ محروم شده باشم، بی‏‌اندازه مرا غمگين و افسرده کرده بود. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات 125 تا 127 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🗂 قسمت دوم ▫️ ... در فکر بودم که چه‏ کنم. تا آن‏که شب را به مسجد کوفه رفتم. در بين راه که تنها و از غم و غصّه‏ سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواری با کمال هيبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر عليه السّلام توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند: 🔶 چرا اين‏طور افسرده حالی؟ ◽️ عرض کردم: 🔷 مسافرم و خستگی راه سفر دارم. ◽️فرمودند: 🔶 اگر علّتی غير از اين دارد، بگو. ◽️ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض کردم. در اين حال صدا زدند: 🔶 هالو. ◽️ ديدم ناگهان شخصی به لباس کشيکچی‏‌ها و با لباس نمدی پيدا شد. (در اصفهان در بازار، نزديک حجره ما يک کشيکچی به نام هالو بود) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، ديدم همان هالوی اصفهان است. به او فرمودند: 🔶 اثاثيه‏‌ای را که دزد برده به او برسان و او را به مكّه ببر ◽️ و خود ناپديد شدند. آن شخص به من گفت: 🔷 در ساعت معيّنی از شب و جای معيّنی بيا تا اثاثيه‏‌ات را به تو برسانم. ◽️ وقتی آن‏جا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه‏‌ام را به دستم داد و فرمود: 🔷 درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببين تمام است؟ ◽️ ديدم چيزی از آنها کم نشده است. فرمود: 🔷 برو اثاثيه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكّه برسانم. ◽️ من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود: 🔷 پشت‏ سر من بيا. ◽️ به همراه او رفتم. مقدار کمی از مسافت که طىّ شد، ديدم در مكّه هستم. فرمود: 🔷 بعد از اعمال حجّ در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزديکتری آمده‏ ام، تا متوجّه نشوند. ◽️ ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به‏ طور ملايمت می‏‌زدند؛ ولی هر وقت می‏خواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نيستيد، هيبت او مانع از پرسيدن اين سؤال می‏‌شد. بعد از اعمال حجّ، در مکان معيّن حاضر شدم و مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات 125 تا 127 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🏷 قسمت سوم (آخر) در آن موقع فرمود: 🔷 حقّ محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟ ◽️ گفتم: 🔸بلی. ◽️ فرمود: 🔷 تقاضايی از تو دارم که موقعی از تو خواستم انجام بدهی. ◽️ و رفت. تا آن‏که به اصفهان آمدم و برای رفت‏‌وآمد مردم نشستم. روز اوّل ديدم همان هالو وارد شد. خواستم برای او برخيزم و به‏ خاطر مقامی که از او ديده‏ ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوه‏‌خانه پيش خادم‌ها نشست و در آن‏جا مانند همان کشيکچی‏‌ها قليان کشيد و چای خورد. بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: 🔷 آن مطلب که گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا می‏روم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آن‏جا بيا و مرا با آنها دفن کن. ▪️ در اين‏جا حاجی تاجر فرمود: ▫️ آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنيا رفته بود و کشيکچی‏‌ها جمع شده بودند. در صندوق او، همان‏طور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمده‏‌ايم. ▪️ بعد آن حاجی گفت: ▫️ آقا! با اين اوصاف، آيا چنين کسی از اولياء اللّه نيست و فوت او گريه و تأسّف ندارد؟ ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات 125 تا 127 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ ماجرای شفاعت حضرت فاطمه(س) نزد رسول الله(ص) برای فرد گرفتار و حواله آن کار به امام زمان(عج) توسط ایشان (تشرّف مشهدی علی اکبر تهرانی‌) 🗂 قسمت اول ☑️ آقا سيّد عبد الرّحيم - خادم مسجد جمکران - می‌گويد: ▫️ در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. ديدم مرد غريبی در آن‌جا نشسته است. احوال او را پرسيدم. گفت: 🔹من ساکن تهران می‌باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خريد و فروش دخانيات داشتم؛ امّا پس از مدّتی سرمايه‌ام تمام شد؛ چون به مردم نسيه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بين رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن‌جا اوصاف اين مسجد را شنيدم. من هم آمدم که اين‌جا بمانم، تا شايد حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمايند و حاجتم را عنايت کنند. 🔘 سيّد عبد الرّحيم می‌گويد: ▫️ مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. رياضتهای بسياری کشيد، از قبيل: گرسنگی و عبادت و گريه کردن. روزی به من گفت: 🔹 قدری کارم اصلاح شده؛ امّا هنوز به اتمام نرسيده است. به کربلا می‌روم. ▫️ يک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می‌رفتم. در بين راه ديدم، او پياده به کربلا می‌رود. شش ماه سفر او طول کشيد. بعد از شش ماه، باز روزی در بين راه، همان شخص را که از کربلا برگشته بود، در همان محلّی که قبلا ديده بودم، مشاهده کردم. باهم تعارف کرديم و سر صحبت باز شد. او گفت: 🔹 در کربلا برايم اين‌طور معلوم شد که حاجتم در همين مسجد جمکران داده می‌شود؛ لذا برگشتم. ▫️ اين بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول رياضت کشيدن و عبادت بود. تا آن‌ که پنجم يا ششم ماه مبارک رمضان شد. ديدم می‌خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن‌جا ماند. در اثناء صحبت گفت: 🔹 حاجتم برآورده شد. ▫️ گفتم: 🔸 چطور؟ ▫️گفت: 🔹 چون تو خادم مسجدی برايت نقل می‌کنم و حال آن‌که برای هيچ‌کس نقل نکرده‌ام. من با يکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی يک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم. روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: ▪️ديگر به تو نان نمی‌دهم. 🔹 من اين مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چيزی نداشتم که بخورم مگر آن‌که از علف کنار جوی می‌خوردم، به‌طوری‌که مبتلا به اسهال شدم. اين باعث شد که من بی‌حال شوم و ديگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می‌آمدم. نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسيد. ديدم سمت کوه دو برادران (نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران) روشن است و نوری از آن‌جا ساطع می‌شود، به حدی که تمام بيابان منوّر شد. (ادامه دارد) ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحات 94 تا 96 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ ماجرای شفاعت حضرت فاطمه(س) نزد رسول الله(ص) برای فرد گرفتار و حواله آن کار به امام زمان(عج) توسط ایشان (تشرّف مشهدی علی اکبر تهرانی‌) 🗂 قسمت دوم (آخر): ... 🔹 ناگهان کسی را پشت در اتاقم ديدم، مثل اين‌که در را می‌کوبد (منزلم در يکی از حجرات بيرون مسجد بود) با حال ضعف برخاستم و در را باز کردم. سيّدی را با جلالت و عظمت پشت در ديدم. به ايشان سلام کردم؛ امّا هيبت ايشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آن‌که آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند: 🔶 جدّه‌ام فاطمه عليها السّلام نزد پيغمبر صلّی اللّه عليه و اله شفاعت کرده که ايشان حاجتت را برآورند. جدّم نيز به من حواله نموده‌اند. برو به وطن که کار تو خوب می‌شود. و پيغمبر صلّی اللّه عليه و اله فرموده‌اند: 🟧 برخيز برو که اهل ‌وعيالت منتظر می‌باشند و بر آنها سخت می‌گذرد. 🔹 من پيش خود خيال کردم که بايد اين بزرگوار حضرت حجّت عليه السّلام باشد؛ لذا عرض کردم: 🔷 سيّد عبد الرّحيم خادم اين مسجد نابينا شده است شما شفايش بدهيد. ▫️ فرمودند: 🔶 صلاح او همان است که نابينا بماند. ▫️ بعد فرمودند: 🔶 بيا برويم و در مسجد نماز بخوانيم. 🔹 برخاستم و با حضرت بيرون آمديم، تا به چاهی که نزديک درب مسجد می‌باشد، رسيديم. ديدم شخصی از چاه بيرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهميدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتيم که ديدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به‌ حضرت داد. ايشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: 🔶 با اين آب وضو بگير. 🔹 من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شديم. عرض کردم: 🔷 يابن رسول اللّه چه‌وقت ظهور می‌کنيد؟ 🔹 حضرت با تندی فرمودند: 🔶 تو چه‌کار به اين سؤال ها داری؟ 🔹عرض کردم: 🔶 می‌خواهم از ياوران شما باشم. 🔹 فرمودند: 🔶 هستی؛ امّا تو را نمی‌رسد که از اين مطالب سؤال کنی. 🔹 و ناگهان از نظرم غايب شدند؛ امّا صدای حضرت را از ميان چاهی که پای قدمگاه در صفّه‌ای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنيدم که فرمودند: 🔶 برو به وطن که اهل ‌و عيالت منتظر می‌باشند. ▫️ در اين‌جا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عيالم علويّه می‌باشد. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحات 94 تا 96 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ ما هستیم که باید ظهور کنیم ✅ شهید محراب، آیت الله دستغیب(ره): 🕯 ما هستیم که باید ظهور کنیم نه امام زمان! ظهور ما وقتی است که تزکیه (۱) بشویم؛ جانمان را از آلایش‌ها (آلودگی‌ها) پاک کنیم. ⬅️ کتابچه «یادنامه شهید راه نماز شهید آیت‌الله دستغیب» (۱) تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از پاک‌کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه. 🏷 @Modafeaneharaam
🤲🏼 اللّهم عجّل لوليّک الفرج بحقّ زينب کبری سلام الله عليها ☑️ از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است: ▫️ در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: 🔸 «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.» ⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱ 🏷 (س) @Modafeaneharaam
❇️ انتظار فرج کافی نیست، باید برای آن آماده شد و طاعت و بندگی هم داشت. ✅ آیت الله بهجت(ره): 🔘 تنها انتظار فرج کافی نيست؛ تهيّأ (مهیا شدن)، بلکه طاعت و بندگی نيز لازم است، مخصوصا با توجه به قضايايی که پيش از ظهور امام زمان ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشّريف ـ واقع می‌شود، به حدّی که: 📜 « مُلِأَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. » (۱) 📃 جهان مملو از ظلم و جور می‌گردد. 🚨 خدا می‌داند که به واسطه‌ی ضعف ايمان بر سر افراد چه می‌آيد. 🤲 خدا کند ظهور آن حضرت با عافيت مطلقه برای اهل ايمان باشد و زود تحقّق پيدا کند. 💡مگر امکان دارد عافيت مطلقه بدون ايمان و طاعت و بندگی انجام گيرد؟! 🕯 خدا به اهل ايمان توفيق دهد که از فِتَن مُضِلّه (فتنه های گمراه کننده) کناره‌گيری کنند. ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته ۱۷۲ (۱): بحار الانوار، ج ۳۶، صفحات ۲۲۶، ۲۵۱، ۲۷۱، ۲۷۵، ۲۸۲، ۲۹۰، ۳۰۴، ۳۰۶، ۳۱۵، ۳۳۳ و... 🏷 @Modafeaneharaam
🌸 تنها برطرف کننده‌ی غم‌ها و گرفتاری‌ها از دل شیعیان ✅ امام جعفرصادق (علیه‌السلام): 📃 تنها او (مهدی(علیه‌السلام)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. 📜 هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل. ⬅️ الزام‌الناصب، صفحه ١٣٨ 🏷 @Modafeaneharaam
🏴 امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف): 📃 دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله (فاطمه زهرا علیها السّلام) برای من، اسوه و الگویی نیکو است. 📜 و فی إبنة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لی أسوة حسنة . ⬅️ الغيبة طوسى، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 180، ح 9. 🏷 سلام الله علیها @Modafeaneharaam
❇️ تشرّف جعفر بن زهدری و شفای پای او ☑️ عبد الرّحمن قبايقی می‌گويد: ▪️ شيخ جعفر بن زهدری، به فلج مبتلا شد؛ به‌‌طوری‌‌که قادر نبود از جا برخيزد. مادربزرگش بعد از فوت پدر شيخ، به انواع معالجات متوسّل شد؛ ولی هيچ فايده‌‌ای نديد. اطّبای بغداد را آوردند. مدّت مديدی معالجه کردند، باز هم سودی نبخشيد؛ لذا به مادربزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قبّه حضرت صاحب الامر عليه السّلام در حلّه ببر و بخوابان شايد حقّ تعالی او را از اين بلا رهايی بخشد و بلکه حضرت صاحب الامر عليه السّلام از آن‌‌جا عبور نمايند و به او نظر مرحمتی فرمايند و به اين شکل، مرضش خوب شود. مادربزرگ شيخ جعفر بن زهدری، به اين موضوع توجّه کرد و او را به آن مکان شريف برد. در آن‌‌جا حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيخ را از جايش بلند کردند و فلج را از او مرتفع نمودند. ☑️ عبد الرحمان قبايقی (ناقل قضيّه) می‌گويد: ▪️ بعد از شنيدن اين معجزه، ميان من و او رفاقتی ايجاد شد؛ به‌‌طوری‌‌که نزديک بود از شدّت ارتباط هيچ‌‌گاه از يکديگر جدا نشويم. او خانه‌‌ای داشت که در آن‌‌جا، شخصيّتهای حلّه و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع می‌شدند. من خودم قضيّه را از شيخ جعفر پرسيدم. او گفت: ▫️ من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من ناتوان شدند. ▪️و بقيّه جريان را نقل کرد تا به اين‌‌جا رسيد که: ▫️ حضرت حجّت عليه السّلام در آن حالی که جدّه‌‌ام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند: 🔸 برخيز. ▫️عرض کردم: 🔹 مولای من، چند سال است که قدرت برخاستن را ندارم. ▫️ فرمودند: 🔸 برخيز به اذن خدا. ▫️ و مرا در برخاستن کمک کردند. وقتی بلند شدم، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديک بود مرا بکشند. برای تبرّک، لباسهايم را تکه‌‌تکه کرده و بردند و به جای آن لباسهای خود را به تن من پوشانيدند. بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را برای خودشان، فرستادم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه 103 🏷 @Modafeaneharaam
❇️ حضرت عیسی (علیه السلام)، از بزرگترین یاران امام زمان (عجل الله فرجه) ✅ پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم): 📃 مهدی(ع) از فرزندان من است. زمانی که قیام می‌کند، عیسی بن مریم(علیه‌السلام) جهت نصرت و یاری او (از آسمان) فرود می‌آید و حضرتش را برای نماز مقدّم می‌دارد و به او اقتدا می‌نماید. 📜 مِن ذُُرَّیتی اَلمهدی اِذا خَرجَ نَزَل عیسَی بنُ مریمَ(علیه‌السلام) لِنُصرتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صلّی خَلفَهُ. ⬅️ امالی صدوق، ص ١٨١ 🏷 @Modafeaneharaam
🤲🏼 دعاهایی که برای زمان غيبت سفارش شده اند. ☑️ آیت الله بهجت (ره): ▪️ گفتند: ▫️ در حرم سيّد الشّهدا ـ عليه السّلام ـ شيخى را ديدند كه نزد سيّد جليلى (مقصود وجود مبارك امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ است، چنان كه از ادامه ى ماجرا بر مى آيد.) نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان ـ عليه السّلام ـ سخن مى‌گفت. شيخ هم با ذهن خالى و بدون توجّه گفت: 🔹 بعضى منكِر هستند. ▫️ ايشان فرمود: 🔸 بله به خدا قسم خواهد آمد و از آنها انتقام خواهد گرفت. ▫️شيخ گفت: 🔹 آيا من ظهورش را درك مى‌كنم؟ ▫️رگ هاى سيّد سرخ شد و فرمود: 🔸« إِنْ عَيَّشَكَ اللّه» (اگر خدا عمرت دهد.) ▪️ اين كه در زمان غيبت به خواندن دعاىِ « أَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَك... (1)» سفارش شده است، ظاهرا سرّى دارد. هم چنين سفارش شده است كه اين دعا نيز خوانده شود: 📜 « يا اللّه يا رَحْمانُ يا رَحيمُ، يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ.» (2) 📃 اى رحمت گستر، اى مهربان، اى زير و رو كننده ى دل ها، دلم را بر دينت استوار بدار. " ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته 179 (1): مقصود خواندن دعاى زير است: 📜 « اللَّهُمَّ، عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ. أَللَّهُمَّ، عَرِّفْنى رَسوُلَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسوُلَكَ، لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ. أَللَّهُمَّ، عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ ديني.»؛ 📃 خدايا، خودت را به من بشناسان، وگرنه نخواهم توانست پيامبريت را بشناسم. بار خدايا، رسولت را به من بشناسان، وگرنه نخواهم توانست حجّتت را بشناسم. خداوندا، حجّتت را به من بشناسان، وگرنه از دينم گمراه خواهم شد. ◀️ ر.ك: اصول كافى، ج 1، ص 337؛ بحار الانوار، ج 52، ص 146؛ ج 92، ص 326. (2): ◀️ بحار الانوار، ج 52، ص 148؛ ج 92، ص 336؛ اعلام الورى، ص 432؛ كمال الدين، ج 2، ص 351. 🏷 @Modafeaneharaam