eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 من فاطمه سادات ۲۷سالمه دوس دارم داستان زندگیمو بگم تاشاید بتونم لااقل زندگیم و طرزفکرم درس عبرتی باشه برای همنوعانم👌 من دختری بودم هستم ک مادرم مداح اهل بیت(ع)است ودر۱۸سالگی ازدواج کردم حاصل ازدواجم دوتافرزند دخترم ۷سال وپسرم۲سال و ۹ماه دارد. برمیگردم به چهار پنج سال قبل ک تصمیم گرفتم به طورجدی مداحی رو ادامه بدم و رفتم موفق شدم و مدرک گرفتم اما فقط ازنظرظاهر پیشرفت کردم باطنم وافکارم نه😔. تا اینکه اسمم سرزبان ها افتاد به عنوان مداح خوب ودیگه یکم برام سخت شد ک باید حجابم تو فامیل و خیابانها درشأن یه مداح باشه و ازیه طرف دوست داشتم دیده بشم جلب توجه کنم بین دوراهی مونده بودم واینم بگم من عاشق حجاب بودم فقط اراده نداشتم 😍 من چهارسال گذشته ۲۳سالم بود واوج جوونیم ولی من تومجلسام مثل یه مداح عالی و پوشش مذهبی داشتم وهمه دوستام به سرم قسم میخوردن ولی متاسفانه زمانی ک باهمسرم بیرون میرفتم لباس وپوششم فرق میکرد🙈 البته بگم هیچوقت بی حجاب نبودم ک درحد دخترای خیابونی باشم ولی ازدل خودم خبر داشتم ک تو مجلسام چه حسی دارم وبراحرف مردم مذهبی میپوشیدم ولی تومهمونی چه حسی داشتم جاداره اینم بگم من واقعا عاشق حجاب بودم فقط برا دودلیل یک رنگ نبودم اول حرف بستگان درجه یکم ک مدام توگوشم میخوندن تو جوونی وشوهرجوون داری به خودت برس بیرون ک میری شادبپوش آرایش کن تا دنبال دخترای خیابانی نیوفته, یکی هم اینکه واقعا نمیخواستم جلوشوهرم کم بیارم خواستم بخودم برسم ک نگه من سرترم ازتو و ازاین فکرای مزخرف. تااینکه شوهرم چهارسال گذشته با یکی ازفامیلا مغازه زدن و دیگه ساعت۶صبح می رفت تا۱۲/۳۰شب نمیومد وکارشم از منطقه مادور بود مامشهدزندگی میکردیم مغازشون طرفایی بود ک ازمنطقه ای ک ساکن بودیم بالاتربود کم کم دیگه حتی یه وعده غذایی هم توخونه سریه سفره نبودیم ذره ذره محبت من به شوهرم کم شد ... 🔵داستان ادامه دارد...
مدافعان حرم 🇮🇷
#داستان_تحول #قسمت_اول 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 من فاطمه سادات ۲۷سالمه دوس دارم داستان زندگیمو بگ
... ذره ذره محبت من به شوهرم کم شد مدام فکرای منفی و مدام حرفای فامیل ک میگفتن بخودت برس. دیگه بدبین شده بودم و البته اینم بگم بدبینی من بی دلیل نبود تماسهایی ک خانم های بازاریاب به شوهرم میزدن و دل و قلوه ای ک به شوهرم میدادن دیگه حس بدبینی ام به حس تنفر تبدیل شده بود و حسابی به ظاهر خودم میرسیدم مانتوهای آستین کوتاه البته باساق دست شلوارهای چسبان .آرایش .شوخی با برام عادی شده بود یه جورایی تودلم میگفتم منم اینجوری تلافی میکنم ولی حقیقت این بود عقده های کمبود محبت بود. تااینکه شب یلدای سال گذشته شوهرم باشریکش بحثشون شد و ازکارش اومد بیرون. شد راننده تاکسی و زندگی ماهرروز بدتر میشد تا اینکه روزی دوسه بار دعوا حتما توخونمون بود یه روز باشوهرم نشسته بودیم گفت زندگی تو مشهد سخت شده برامون بریم شهر کوچیکتر منم بلافاصله قبول کردم و هفتم تیرماه امسال مهاجرت کردیم به ... من توی فامیل حجابم را اونطور ک بایدرعایت نمیکردم مانتوی کوتاه بهتره بگم کت وشلوار ولی خدامنو ببخشه 😔 اما تواین شهرکوچیکتر ک اومدم همان طرز فکر را داشتم اما اینجا اینقدرشهرمذهبی هست ک انگشت شمار مانتویی پیدامیشه اینجاآرامش عجیبی داره تااینکه یه روز خواهرم اومد خونمون واز جوانی گفت ک داعش جلوی لنزدوربین سرش رابریده 😭😭. و منم اولین بار ساعت۱۱شب از طریق برنامه خندوانه دیدم عکسش را من نمیدانم اونشب اون عکس شهید بادلم چه کرد دیگر کارم شده بود دنبال کردن اخبار و فضای مجازی درست حدس زدین اون جوان بود ک ۲۵سال بیشتر نداشت و یه علی کوچولوی کمتراز دوسال داشت. هرچه بیشتر ازشهید میفهمیدم بیشترازشهداخجالت میکشیدم ازخودم بدم اومده بود تا اینکه ... 🔵داستان ادامه دارد...
مدافعان حرم 🇮🇷
#داستان_تحول #قسمت_دوم ... ذره ذره محبت من به شوهرم کم شد مدام فکرای منفی و مدام حرفای فامیل ک میگ
... تا اینکه صوت وصیتهاش و به علی کوچولوش رو گوش کردم من دیگه تا اون روز تشییع پیکرش فقط گریه میکردم😭 و میگفتم یه جوون اومد هیاتی, بسیجی, ک مداحی هم میکرده روی منه مداح و بسیجی و هیاتی رو کم کرد..🙈😓 باخودم گفتم فاطمه توهم هیاتی و بسیجی و مداح هستی اما این جوون کجا و تو کجا دیگه, عاااااشق شهادت شده بودم به پشت سرم ک نگاه میکردم دیدم شهدای مدافع حرم زیاد دادیم ومن غرق دردنیا بودم😔. یاعلی گفتم و رفیق شهیدم قرارش دادم اولین چیزی ک از شهید خواستم کمکم کنه نمازم را اول وقت بخونم دوم حجابم اما حجابی ک همیشگی و نه به خاطر مردم, برا خدا...😇 الحمدلله از بعد حجابم را به طور کامله کامل حفظ کردم واینم بگم وقتی با هدف و با عشق چیزی رو انتخاب کنی هیچ چیزی باعث نمیشه ک دلسردش بشی ومن اولین چیزی ک حس کردم از نمازم از حجابم نگاه رو به خودم😊, به زندگیم, احساس کردم همش دلم میخواد یه جوری لباس بپوشم و داشته باشم ک خدا و دوست دارن...☺️ 🔶🔹اما بعدازتحولم چی نصیبم شد؟ ۱-نگاه خدا به خودم وزندگیم😇 ۲-علاقه دهابرابر همسرم به من وهمچنین علاقه من به او😍 ۳- به برکت شهدا هفته ای یبار شهدا دعوتم میکنن میرم گلزار شهدا🌹 ۴-دیدار با خواهر شهید حججی برام خیییییلی قشنگ بودباخودم میگفتم ینی من واقعا باخواهر شهیدحججی روبوسی کردم؟ باورم نمیشد هر چند میدونم اینم کار خود شهید بوده 👌😉 ۵-برکت توزندگیم زیادشد یه کار خوب براشوهرم و همچنین خودم شروع کردم تدریس مداحی رایگان تدریس میکنم به نیت شهیدحججی و تمام شهدا... 🔵داستان ادامه دارد...
مدافعان حرم 🇮🇷
#داستان_تحول #قسمت_سوم ... تا اینکه صوت وصیتهاش و به علی کوچولوش رو گوش کردم من دیگه تا اون روز تش
(آخـر) ... 🍀البته بگم درتمام این مدت من هرروز به نزدیکتر میشدم و در حال خودسازی هستم دفترچه ای تنظیم کردم رفتارهای بدم رایاداشت کردم و به ترتیب دارم سعی میکنم باکمک خدا وشهدا بزارم کنار 👌 و مطمئنم اگر همینطور پیش برم به قول خدا عاشقم میشه وقتی عاشقم بشه خوب خریداریم میکنه من دیوااااااااااااانه وار عاشق شهادتم دلخوشم ک رفیق شهید شهیدت میکنه اگر هم شهادت روزیم نشد دلم خوشه ک خداپسندانه و شهدایی زندگی کردم... 🔹حرف آخرم به دختران ایران زمینم👇👇 لباس فروشی ک جنس بی ارزش وآشغال داره رو شیشه مغازش مینویسه حراج همه میرن میگن بیخیال بیابریم بخریم به مفت ک می ارزه... ولی یه لباس فروشی ک جنس درجه یک داره هیچوقت اینکارو نمیکنه و کمتر شلوغ میشه میدونی چرا؟ آخه جنساباارزشن و باید بهای زیادی بدن تا بخرن وقتی یه لباس حراج بخری همیشه همه جا میپوشی ولی اگر لباس با ارزش باشه و گرون هرجایی استفادش نمیکنی تو بهترین مجلسا میپوشی... پس مبادا دخترانه هایتان را به حراج چشم های هوس آلود بزارین رو انتخاب کنید تا بشین دردانه (س) از همین امروز یاعلی بگو شروع کن وانتخاب کن 🔸 البته اینو بگم که نسبت به پرداخت بد بین نشید چون هر گردی گردو نیست 🔸 یاعلی! ❣پایان داستان❣