eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️شهید روح الله قربانی❤️
 کمتر پیش می‌آمد که  بیکار باشد همیشه مشغول بود با برنامه ریزی دقیق و خاص خودش تمام کارهایش را به ترتیب انجام می‌داد گاهی بین کارهایش، زمان‌های کوتاهی پیش می‌آمد که وقتش خالی بود حتی برای آن زمان‌های کوتاه هم برنامه‌ریزی داشت یک  جیبی کوچک همیشه همراهش بود در زمان‌های خالی اش مشغول قرآن خواندن می‌شد کتاب زبان انگلیسی و عربی را هم به همراه داشت تا در اوقات بیکاری زبان بخواند روح‌الله برای تک تک ثانیه‌های زندگی‌اش برنامه داشت...      یادش با صلوات❤️
﷽ . #روح‌الله می‌گفت: وسط کارها و دغدغه‌های روزانه هم میشه توی دلت با خدا حرف بزنی، ساده و بی تکلف👌 «خدا» را همیشه در نظر داشت.☺️ تلنگر: ما میان تمام دغدغه‌های و شلوغی‌های روزمره چند بار در روز به یاد خدا می‌افتیم و با او حرف می‌زنیم؟😔 پ‌ن: هرگاه در طول روز به یاد خدا افتادیم صلواتی هم نثار شهدا به ویژه #شهید_روح_الله_قربانی کنیم.🌹 بی جواب نخواهند گذاشت...🌱 . #شهید_مدافع_حرم #شهید_روح_الله_قربانی♥️ @Modafeaneharaam
نمازهای #روح‌الله خیلی خاص بود... «انگار یک هیچی مقابل همه چیز ایستاده » 🌿🌴 #نماز #شهید_مدافع_حرم روح‌الله قربانی 🌹 @Modafeaneharaam
مداح بود.🎤 تمام روضه‌ها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش می‌آمد! مخصوصا روضه علی اکبر(ع) مخصوصا اربا اربا💔 مخصوصا کمر خمیده مخصوصا عبا و تن چاک چاک ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند.😧 همین دو دقیقه‌ی قبل #روح‌الله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم می‌کنه»🕊 حالا چطور می‌توانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان می‌سوزد، قتلگاه رفقایشان است؟! صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد: «خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»🌱 روضه‌ها به کمکش آمدند. انگار یکی یکی جلوی چشمانش رژه می‌رفتید. رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند.😔 خب! #فرمانده بود. غیرتش اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گل‌هایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.😭 زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید! اما... اما، امان از آن لحظه‌ای که می‌خواست برخیزد! باز هم روضه: « الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»😭 کمرش خم شده بود. دیگر نمی‌توانست راست بایستد. چقدر حالا روضه‌ها را بیشتر درک می‌کرد. ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد. پر کشید سوی شهیدان... سوی سالار شهیدان... #شهید_مدافع_حرم محمدحسین محمدخانی🌺 @Mdafeaneharaam
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴بشارت از زبان شهید مدافع حرم روح الله قربانی 🔸رفته بودم مناطق سیل زده برای کمک. از شدت خستگی چشم‌هایم گرم شد.😴 🔹دیدم در تاریکی شب داره کمک می‌کنه. با تعجب گفتم: روح‌الله خودتی؟ اینجا چیکار می‌کنی؟ گفت: اومدم کمک.🚶‍♂ 🔸گفتم: حالا چرا الان؟ الان که دیگه شب شده. گفت: ما وقتایی کمک می‌کنیم که شما نمی‌بینید. می‌دونستم شهید شده. ازش پرسیدم: روح‌الله اونور چه خبره؟🤔 🔹نگاهم کرد و گفت: همه‌ی خبرها همین جاست... اتفاقای خوبی قراره بیفته. تا سال ۱۴۰۰ انقدر ظهور امام زمان نزدیک می‌شه که دیگه نمی‌گید کی امام زمان میاد، می‌گید چند ساعت دیگه امام زمان میاد⁉️ 🔸از خواب پریدم. از حرف‌های که بینمون رد و بدل شده بود خیلی حس خوبی داشتم.🌸 🔹پ‌ن۱: خواب یکی از دوستان شهید روح‌الله که زمان سیل گلستان دیده بود. 🔸پ ن:۲: منظور این خواب این است که ظهور بسیار نزدیک است و تا سال ۱۴۰۰ مردم لحظه شماری می‌کنند برای ظهور و به هیچ عنوان زمان تعیین نشده است. @Modafeaneharaam
🌷بسم الله🌷 #خاطره_طنز 😊 راوی: #جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل) وقتی #روح‌اللہ شهید شد حالِ همه‌ی بچه‌ها خیلی بد بود. دیدن جای خالی #قدیر و #روح‌اللہ غیرقابل تحمل بود. روح‌الله و قدیر رو که منتقل کردن عقب، وارد خونه‌ای که مقرمون بود شدم، دیدم چفیه #روح‌اللہ به دیوار آویزونه... دلم براش پر کشید. رفتم چفیه شو برداشتم و گذاشتم رو صورتمو شروع کردم به گریه کردن. داشتم چفیه رو می‌بوسیدم که یکی از بچه‌ها دستش رو گذاشت رو شونه مو گفت: - اسماعیل، گریه نکن. این چفیه‌ی منه، چفیه‌ی روح‌الله اون یکیه... همونجور نگاهش کردم‌. چفیه رو پرت کردم سمتش. وسط گریه دوتایی مون زدیم زیر خنده... @Modafeaneharaam
🌷🍃 روح الله قربانی و مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل) 🌷بسم الله🌷 😊 راوی: مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل) وقتی شهید شد حالِ همه‌ی بچه‌ها خیلی بد بود. دیدن جای خالی و غیرقابل تحمل بود. روح‌الله و قدیر رو که منتقل کردن عقب، وارد خونه‌ای که مقرمون بود شدم، دیدم چفیه به دیوار آویزونه... دلم براش پر کشید. رفتم چفیه شو برداشتم و گذاشتم رو صورتمو شروع کردم به گریه کردن. داشتم چفیه رو می‌بوسیدم که یکی از بچه‌ها دستش رو گذاشت رو شونه مو گفت: - اسماعیل، گریه نکن. این چفیه‌ی منه، چفیه‌ی روح‌الله اون یکیه... همونجور نگاهش کردم‌. چفیه رو پرت کردم سمتش. وسط گریه دوتایی مون زدیم زیر خنده... @Modafeaneharaam