eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢همسر شهید میگفت شهید عباسی (خادم حرم ) هرسال تو روستای خودمون در ماه محرم شیر گرم پخش میکرد بین عزادارها ، تا دوربین و موبایل درمیامد خودش رو قایم میکرد،.. میگفتم بیا برو جلوی دوربین ، میگفت من فقط برای میام اینجا نه دوربین .... حاج خانم میگفت: حالا امروز برام جالبه اینهمه دوربین دارن رفتنش رو فیلم و عکس میگیرند. عباسعلی عباسی @Modafeaneharaam
باهنر با بچه کمونیست‌ها می‌گردد !! چپ و راست، می‌رفتند و می‌آمدند که باهنر با بچه کمونیست‌ها می‌گردد. وقتی با آن جوان کمونیست می‌دیدنش که شوخی وخنده می‌کنه. به او می‌گفتند حاج آقا در شأن شما نیست که با اینها باشید. دست گذاشته بود روی شانه‌های طرف و گفته بود: هنر این است که اینها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه ی جوان‌های ما را کمونیست می‌کنند. 🕊💫🌷 🌹شادی روحش صلوات🌹 @Modafeaneharaam
از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه های هیئت صحبت کند. 🔹️ آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از 9 شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست وزیری تلفن زدم و پرس وجو کردم گفتند: «آقای رجـایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.» 🔹️در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت:«آقا سید! یک نفر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجایی ست. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی‌آمد! رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینــجایی؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام! سـوار تاکـسی شـدم آمدم! » 🌹 🌷نثار روحش صلوات🌷 @Modafeaneharaam
🔰 📌در منزل خوش اخلاق و قابل تحسین بود. به گفته مادرش: او گل سرسبد خانواده بود. با پدر، مادر، خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و همیشه به آن‌ها سفارش می‌کرد که به فقرا و بیچارگان کمک کنند و نگذارند آن‌ها طعم فقیری را بچشند. 🔰 به مادر می‌گفت: اولین چیزی که به منزل می‌آورید، مقداری از آن را به فقرا بدهید. 🔰 نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد و اسراف را از خصوصیات بد برای انسان‌ها می‌دانست و خود نیز در این امر بسیار کوشا بود که مبادا اسراف کند، چه در لباس و پوشاک و چه در غذا و خوراک. 🔰سرانجام ۱۳۶۵/۷/۴ در جبهه پیرانشهر و در حین درگیری با دشمن، دست در دست معشوق نهاد و تا اعلا علیین پرواز کرد. پیکر مطهر و معطرش را در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده‌اند. فریدبهنام @Modafeaneharaam
﷽ 📸| 🦋ویژگی‌های اخلاقی شهید 🟡شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده آقارضا بسیار خوش اخلاق، ساکت و صبور بود. تا جایی که...! 🎙راوی: پدر شهید 📸ادامه در تصویر | تصویر باز شود... 🌱 🌸 @Modafeaneharaam
🦋 ❤️آقا مصطفی اهل عبادت و راز و نیاز با خدا،نمازهاشون اول وقت،خلوتهای عاشقانه که با خدا داشتند. همیشه دائم الوضو و زیارت عاشورا هم میخواندند‌. 💚نهایت احترام به والدین میگذاشتند، بسیار مهربان و دلسوز نسبت به خانواده همسر و فرزندان در زمانهایی که از ماموریت می آمدند تمام تلاششون رو می کردند تا جبران نبودن هاشون رو کنند. 💛بسیار شاد و شوخ طبع بودند، شاید هر کسی که ایشون رو نمی شناخت، قضاوت میکردند که نظامی ها آدمهایی خشک هستند ولی کمی که با ایشون همنشین می شدند کاملا نظرشون عوض میشد. 🧡بسیار سخت کوش و مسئولیت پذیر، منطقی و منظم در کارهایشان بودند. صداقت در گفتار و رفتار،ظاهر و باطنشان یکی بود.اهل ریا نبودند... 🎙راوی: همسر شهید @Modafeaneharaam
عید نــوروز بود.برای علی اکبر و برادرش شـلوار نو خریده بودم،دیگر متوجه نـشدم از آن شـلوار استفاده کرد یا نه! سیـزده عیـد بود ڪه علـی اکبرگفت: بابا شلوارم به دوچرخه گیرکرده و پاره شده، به من پول بده شلوار نو بخرم ! به ایشان پول دادم و شلوار خرید. یک روز از سرکار به خانه می آمدم علی اکبر و دوستانش ، محمد و علی را در راه دیدم. با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای محمد است. وقتی به خانه آمدم با ناراحتی جریان را به مادرش گفتم : « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته!» وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم . از شرم سرش را پایین انداخت و گفت: «راستش محمد ، خانواده فقیری دارد و یتیم است. امسال لباس نو نداشت ، برای همین شلوارم را به او هدیه دادم و دوست نداشتم شما متوجه شوید.» عرق سردی بر پیشانی ام جوشید ، از این رفتار علی اکبر خیلی خوشحال شدم و در دل او را تحسین کردم. @Modafeaneharaam
🔹️زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضی‌ها پیش دیگران بدِ شما را می‌گویند. 🔹️خیلی در هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم؛ رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن. 🔹️گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنند ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم. از این ناراحتم که چرا آدم‌های به این خوبی، یک آدم بی ارزشی مثل من را می‌کنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم. 🔹️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا!!! 🔰سرلشگر شهید محمد بروجردی @Modafeaneharaam
🔹 ✨همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمی‌کرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. 💬به روایت همسر شهید 🌷شهید مسلم نصر @Modafeaneharaam
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم ♻️دلسوز مردم و عاشق فاطمیون 🔮به روایت همسر شهید: حاج احمد بسیار دلسوز مردم بود. ایشان هر زمان که به خرید می‌رفت، بسیار ناراحت می‌شد. می‌گفت:«این گوشت و میوه را در این گرونی چطور می‌توانم بخورم در حالی که بسیاری از مردم توانایی خریدش را ندارند؟» به همین خاطر همیشه سعی می‌کرد مشکلات مردم را تا جایی که می‌تواند، حل کند. او حتی چندین فرزند بی‌سرپرست را تحت پوشش خود قرار داده بود. 🔮حاجی بسیار رزمندگان فاطمیون را دوست داشت و آنها هم عاشق حاجی بودند. حاج‌احمد در ایران مُدام پیگیر مشکلات رزمندگان فاطمیون و خانواده‌های آنها بود. به خاطر دارم یک روز به من گفت که یکی از همسران شهدای فاطمیون فرزندش به دنیا آمده، برویم به آنها سر بزنیم. حاجی برای فرزندان‌شان هدیه تهیه کرده بود و فرزندان آنها هم با حاجی ارتباط داشتند و او را دوست داشتند. @Modafeaneharaam
❇️ 🌹شهید مدافع‌حرم ▫️مادر شهید نقل می‌کنند: مبنای همه زندگی ابوالفضل قرآن بود؛ همیشه به من سفارش می‌کرد اگر مشکلِ حل‌نشده‌ای داشتم، به قرآن رجوع کنم. اخلاق و روحیاتش در راستای قرآن بود. ▫️کارهایش دلنشین بود، زیرا مأنوس با قرآن بود. هر زمان که خلوت می‌کرد، به اولین چیزی که پناه می‌برد، قرآن بود و به واقع این قرآن است که از ما حفظ و نگهداری می‌کند. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 @Modafeaneharaam
❇️ 🔵شهید مدافع‌حرم سجاد باوی ♻️ایثــــارگــــری 💙همسر شهید نقل می‌کند: هميشه دوست داشت به هر نحوی شده به فقرا كمک كند. هميشه لبخند به چهره داشت و هركس او را می‌ديد، فكر می‌كرد سجاد خودش اصلاً مشكلی ندارد و هميشه مشكلات ديگران را بر كار خودش ترجيح می‌داد. آقاسجاد روحيه‌ی ايثارگری خوب و عجيبی داشت كه او را به سعادت شهادت رساند. 💚همرزمانش می‌گفتند سجاد، باقیمانده‌ی غذای رزمنده‌ها را می‌بُرد و به كودكان سوری می‌رساند. از آنها دلجويی می‌كرد و با آنها مشغول صحبت می‌شد. حتی سجاد توانسته بود با تعدادی از نظاميان روسی كه در سوريه مستقر بودند، ارتباط خوبی برقرار كند؛ طوری كه آنها بعد از روبه‌روشدن با خبر شهادت سجاد بسيار متأثّر شده بودند. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🦋اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🦋 @Modafeaneharaam
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم ♻️فعّالیّت‌های فرهنگی در مسجد 🔮عموی بزرگوارم پس از دوران دفاع مقدس از جبهه‌ی نظامی وارد جبهه‌ی فرهنگی شد و به فعّالیّت در یکی از مساجد محلّات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد، روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعّالیّت‌های مردمی در آن محلّه تبدیل کرد. 🔮او تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازی‌های فوتبال و امثالُهُم به ورزش‌کردن دعوت می‌کرد. شهید زلقی همواره تأکید داشت مسجد، فقط جایِ نمازخواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد؛ این تربیت شامل برگزاری کلاس‌های معرفتی، ورزشی و... است. 🎙راوے: برادرزاده شهید @Modafeaneharaam
🦋 ♨️رعایــت بیت‌المـــــــال ❣آقارضا موتورسواری و رانندگی بلد نبود، ولی علاقه زیادی داشت می‌خواست با تمرین کردن یاد بگیره. 🌻روی این مسئله خیلی تأکید داشت که من باید وقتی این رو یاد بگیرم که به ماشین یا موتور بیت‌المال سازمان آسیبی نرسونم! ❣آقارضا برای تمرین کردن یا از دوستانش اجازه می‌گرفته یا مثلا بیرونی شده موتورسواری و رانندگی رو یاد بگیره تا آسیبی به ماشین و موتور سازمان که بیت‌المال هست نرسونه. 🌻آقارضا همیشه می‌گفت:« ماشین سازمان بیت‌الماله! مال من نیست که استفاده کنم. اگه از دوستانم بگیرم، مشکلی نداره خودمون با هم کنار می‌آیم.» ❣همه‌ی اوضاع و احوال کاری آقارضا رعایت بیت‌المال بود. 🎙به راویت: همرزم شهید @Modafeaneharaam
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم 🎙راوے: همسر شهید شهید نجفی اخـــلاق بسیار خوبی داشت و با همه خوش‌برخورد بود و کمتر عصبانی می‌شد. به هر جایگاهی که رسید، به دلیل اخلاق خوبش بود. حاج قربان بلندنظر بود و سعه صدر داشت. همیشه دلش می‌خواست دیگران را بزرگ کرده و به آن‌ها عزّت و شخصیّت دهد و نسبت به همه حُسن‌ظن داشت. هر کسی از بستگان و همسایه‌ها که نیاز به دارو و درمان داشت، حاج قربان با هزینه خود وی را به درمانگاه می‌بُرد. فردی زحمتکش بود و در کنار معلّمی، نوغانداری و کشــــاورزی می‌کرد و مغــــازه داشت و بنــــده نیز پا به پای ایشان کــــار می‌کــــردم. هنر دستش خیلی خوب بود و در کنار آن چندین اختراع ابزار جنگی نیز داشت که در سپاه نینــــوا گرگان به نامش ثبت شده بود و در دفاع از حــــرم نیز از برخی از آنها استفاده می‌کرد. حاج قربان شجــــاع و جســــور بود؛ جان یازده داعشی را گرفت و به من می‌گفت «این را به کسی نگو؛ چون دوست ندارم ریــــا شود.»💔 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @Modafeaneharaam
❇️ 🌕شهید مدافع‌حرم به روایت برادر شهید: سعادتی بود تا سال۱۳۹۰ من هم جزو نیرو‌های ایشان در تپّه‌ی جاسوسان باشم. او در کارش جدّی بود و هیچ فرقی بین قوم و خویش و سایر نیرو‌ها قائل نمی‌شد. حتی کار‌های سخت و حضور در محور‌های خطرناک را به نزدیکانش می‌سپرد. خودش هم فرمانده‌ی سنگرنشینی نبود. اول خودش به دل خطر می‌رفت و بعد از نیرو‌ها می‌خواست دنبالش بروند. او با فرماندهی نیروهای خود موفق شد تا تپه جاسوسان را از لوث وجود تروریستهای پژاک پاکسازی کنند. فرمانده‌حمید کنار جدّیّت در کار، بیرون از مأموریت با نیروهایش بسیار دوستانه برخورد می‌کرد و رابطه‌ی صمیمانه‌ای بین او و بچه‌ها برقرار بود. حاج حمید در مبارزاتش،چند مرحله مجروح شده بود. ۴۰درصد جانبازی از زمان دفاع مقدس به یادگار داشت. عمده‌ی جانبازی‌اش از ناحیه چشم بود. سال۱۳۸۸ هم در جریان فتنه مجروح شد. یکبار دیگر هم در سال۱۳۹۰ وقتی فرماندهی یک محور در منطقه جاسوسان سردشت را برعهده داشت، هنگام درگیری با گروهک پژاک از ناحیه گوش دچار موج‌گرفتگی شد و ۱۵درصد جانبازی یافت. @Modafeaneharaam
❇️ 🌹شهید مدافع‌حرم ▫️همسر شهید نقل می‌کنند: حفظ آبرو پیش خدا و ائمه خیلی برای آقا ابوالفضل مهم بود؛ می‌گفت دوست دارم با آبرو از این مأموریت بیام. خیلی به فکر تربیت بچه‌ها بود که صحیح تربیت شوند، به من توصیه می‌کرد آرام باشم و بچه‌ها را خوب تربیت کنم تا بچه‌ها در راه اسلام باشند. ▫️ابوالفضل بعد از شهادت حاج اصغر پاشاپور می‌گفت «چقدر قشنگ شهید شد! حتی جنازه هم ندارد و کاش من هم پیکر نداشته باشم.» گفتم اگر می‌خواهی شهید شوی، حرفی نیست اما باید پیکر داشته باشی ؛ چون وقتی پیکر شهیدی نمی‌آید، خانواده همچنان چشم‌انتظار می‌مانند. @Modafeaneharaam
🦋 ✨دردمنـــــد نیازمنــــدان 🍃دغدغه محرومان و مستمندان را داشت. گاهی می‌شد پول توی جيبش را می‌بخشيد و جيبش خالی می‌شد يا يک خانواده مستمند را شناسايی می‌کرد و می‌آمد و كابينت‌های خانه را باز می‌كرد و به من می‌گفت: « مادر اینجا چقدر قند داری يا چقدر برنج داری؟! خيلی‌ها هستند كه به نانِ شب‌شان محتاجند.» 🍃من می‌فهميدم كه منظورش بخشيدنِ بخشی از اين اقلام به مستمندان است. بعد، من را همراهش می‌برد و دو نفری به دَرب خانه آنهایی كه شناسايی كرده بود، می‌رفتيم و مخفيانه كمك‌شان می‌كرديم. ✍راوی: مادر شهید @Modafeaneharaam
✳️ 💐مدتی بعداز عقدمون💍به قم رفتیم سعید دانشجوی شهرقم بود.بعداززیارت خانم حضرت معصومه(س)ومسجد مقدس جمکران ومکان های زیارتی گفت: باید یجای دیگه هم بریم باهم به سمت گلزارشهدای شهرحرکت کردیم بین مزار شهدا قدم میزدیم تامن وبه سمت مزار شهیدی برد وگفت:بشین خانم:باشهید سلام واحوالپرسی کردلبخندی زدمن و به شهیدمعرفی کرد.میگفت:گفته بودم خانمم ومیارم پیشت خب الان آوردمش من باتعجب نگاهش میکردم.به من نگاه کرد وگفت:خانم این حسین آقادوستمه تواین شهر هروقت دلم میگیره میام پیشش وباهم صحبت میکنیم هروقت مشکلی دارم بهش میگم وکمکم میکنه خلاصه اینکه رفیقمه وهوامو داره.بهش گفته بودم که قرارِ ازدواج کنم خیلی هم کمکم کرد وقول دادم که شماروبیارم پیشش که الانم شمااینجایی. 🌷خیلی خوشحال بود وازشهدا صحبت میکرد که همه با سن کم رفتن تاما الان راحت ودرامنیت باشیم میگفت مامدیون این شهداهستیم. طوری باشهید صحبت میکرد که انگار شهید روبروش نشسته و نگاهش میکنه. ✍به نقل از:همسرشهید 🌹 🕊 @Modafeaneharaam
🛑 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️دیده‌بان لشکر ویژه ۲۵ کربلا 🌻همرزم شهید نقل می‌کند: شهید قنبری از دیده‌بان‌های ماهر در سوریه بود و علی‌رغم اینکه دیده‌بانی می‌کرد، معلم اخلاق برای دیگر رزمندگان بود و آنها را نیز آموزش می‌داد. بسیار اصول شرعی را رعایت می‌کرد و تمام گلوله‌هایی را که شلیک می‌شد، از نزدیک بررسی می‌کرد که به هدف برخورد کرده باشد؛ چون می‌گفت هدایت‌کننده تمام تیرها خداست و کار ما برای رضا خدا بوده و خرج و هزینه گلوله‌ها نیز بالاست و حتما باید گلوله‌ها به هدف اصابت کند. 🌻همیشه می‌گفت اگر کارهای ما برای رضای خدا نباشد، ارزشی ندارد. او بسیار صبور بود و هر کلامی که از زبانش خارج می‌شد، برای رضای خدا بود. هر گلوله‌ی او با "الله اکبر" و "یا زینب" با یاد خدا و برای خدا به سمت دشمن فرستاده می‌شد. همین ویژگی‌های اخلاقی، شوخ‌طبعی و نحوه برخوردش بود که رزمندگان تیپ فاطمیون را مجذوب خود کرده بود و آن‌ها ارادت خاصی نسبت به شهید قنبری داشتند. @Modafeaneharaam
🛑 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️رسیدگی به فقرا و نیازمندان 🎙راوے: پدر شهید حسینعلی از همان نوجوانی پسری آرام و سربه‌زیــــر بود. نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت بخشــــندگی، یکی از صفات بارز او بود. به گفته‌ی دوستانش حسین از آن‌ها خواسته بود اگر لبــــاس اضافــــه یا کفش و پول و نذورات دارند برای فقــــرا کنار بگذارند. بعد‌ها که به دانشگاه آزاد رفت اگر از ناهار و شام دانشجو‌یـــان، غــــذایی اضافــــه می‌آمــــد داخل ظرف یکبار مصرف می‌ریخت و تا ساعت یک و دو نصف شب به منازل فقرا می‌بُرد و پخش می‌کرد. @Modafeaneharaam
💌 🟡شهید مدافع‌حرم ♨️سفــارش به صلـــه رحــم 🌟برادر شهید نقل می‌کند: یکی از اموراتی که مجتبی بسیار سفارش می‌کرد و همیشه خود نیز در انجام آن پیش‌قدم بود، صله‌رحم بود. در یکی از اعیاد نوروز هنگامی که مجتبی در ارتفاعاتِ سر به فلک‌کشیده‌ی سنندج مشغول پاسداری از نظام و حکومت اسلامی بود، همه ما در شهر و دیار خود مشغول انجام دید و بازدیدهای مرسوم بودیم. به محض مراجعه ما به منزل اقوام، با این سخن روبه‌رو می‌شدیم که همین الان مجتبی از سنندج با ما تماس گرفت و عید را تبریک گفت. 🌟او آنقدر به انجام احکام اسلامی و ایجاد وحدت در بین اقوام خود تاکید داشت که حتی در زمان انجام مأموریت، اگر لحظه‌ای زمان پیدا می‌کرد، قطعا آن لحظه را به دید و بازدید تلفنی اختصاص می‌داد تا همه ما را متوجه این سفارش مهم اهل‌بیت علیهم‌السلام کرده باشد. @Modafeaneharaam
❇️ 🌕شهید مدافع‌حرم عزت الله سلیمانی ♻️کسب روزی حلال 🌻عزت‌الله نسبت به حرام و حلال و رزق و روزی حلال، حسّاسیّت خاصّی داشت. خاطرم هست در سفری که به مشهد رفته بودیم، آقای سلیمانی ماشین را در پارکینگی پارک کرده بود و ۵۰۰تومان هزینه پارکینگ را کمتر داده بود. ☘حدود ۱۰۰کیلومتر از مشهد دور شده بودیم که متوجّه این موضوع شد و دوباره به مشهد برگشتیم و پول پارکینگ را پرداخت کرد. 🌻او به خمس و زکات هم بسیار اهمیت می‌داد. زمانی که در جمع خانواده بودیم، تاکید داشت که خمس‌مان را پرداخت کنیم تا مال‌مان حلال باشد. او حتی برای انجام کارهای خیر نیز پیش‌قدم بود. 🎙راوے: همسر شهید 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💐اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 @Modafeaneharaam
❇️ 🔵شهید مدافع‌حرم ♻️کار خوبه خدا درست کنه! 🦋همسر شهید روایت می‌کند: یکبار که آقانوید پیگیر کارهای اداری وام ازدواج‌مون بود، کار گیر کرده بود؛ بهش گفتم: «آشنایی نیست کارو درست کنه؟» گفت: «کار خوبه خدا درستش کنه؛ بنده‌ی خدا چه کاره است؟!» 💚او همیشه برای انجام هر کاری تلاشش رو می‌کرد و قدمش رو برمی‌داشت؛ بقیه‌اش رو می‌سپرد به خدا و به معنای واقعی این کار رو می‌کرد. تکیه کلامش این بود که «کار، دست خداست.» 🦋سوریه که بود، می‌گفت: «دو سه‌تا از بچه‌های اینجا خیلی نورانی هستند؛ بهشون گفتم امروز فردا شهید می‌شوید!» منم گفتم: «عه! خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی اونور رفتند.» نوید گفت: «از بنده‌ی خدا نمیخواهم. خدا، خدا رو عشقه! عاشق شوی، عاشقت می‌شود، شهیدت می‌کند.» @Modafeaneharaam
❇️ 🔵شهید مدافع‌حرم حامد سلطانی ♻️اهمیت خواندن قرآن 🦋به روایت همرزم شهید: با حامد زیاد ماموریت رفتم. شاید نزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛ هروقت که با هم همسفر می‌شدیم، می‌دیدم حامد هرشب بعد از اینکه از عملیات میومدیم، قبل از خواب یهو غیبش می‌زد! 🍃می‌رفتم و می‌دیدم یه گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود، مشغولِ خوندنِ قرآنه! بهش گفتم:«حامدجون! خیلی بهت دقت کردم! تو این همه ماموریت، هرشب میری یه گوشه و قرآن میخونی!» 🦋گفت:«ببین داداش! قرآن رو بخون حتی شده شبی یه‌صفحه! اون‌وقته که تأثیرش رو تو زندگیت می‌بینی! این پیوسته‌قرآن‌خوندن مسیر آدم رو مشخص و عاقبت بخیرت میکنه! نیازی نیست آنقدر بخونی که خسته بشی! تو بخون! شبی یه‌صفحه ولی بخون حتما!» 🍃بعدها که حامد شهید شد، وسایل توی جیبش رو‌ که درآوردم، وقتی دیدم ترکش‌ها تمام وسایلش رو سوراخ کرده بود، بگذریم...! از لحظه شهادتش به بعد تصمیم گرفتم قرآن رو بخونم! حتی یه صفحه! @Modafeaneharaam