eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_شصت_وپنجم 😔 پنجشنبه روز عید قربان، مامان حالش بدت
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 🌸 ساعت پنجِ صبح روز شنبه تلفن مصطفی زنگ خورد. مکه بود. مرد پشت تلفن حاشیه می رفت. مصطفی گوشی به دست داخل اتاق قدم می زد. 😒 داشت حوصله اش سر می رفت. می خواست بگوید : _ فقط یک کلام بگو محسن کجاست؟! آخرش خبر شهادت محسن را داد. زمین انگار از زیر پای مصطفی کنار رفت. نفهمید خودش کجا و گوشی اش کجا افتاد. دستی همه چراغ ها را خاموش کرد. 😭 به هوش که آمد تمام تنش تیر می کشید. انگار داشت قالب تهی می کرد. خانمش، آقای همسایه طبقه بالا را خبر کرده بود. یکهو غصه بزرگی دیگری روی دلش نشست : _ چطور این خبر را به بابا و مامان بگوید؟ 😭 🌹 نمی توانست رانندگی کند. همراه همسایه و خانمش راه افتادند سمت کوچه جوادیه. هوا تازه داشت روشن می شد. زنگ خانه را زدند. 🌻 بابا گوشی را برداشت. _ بابا یه لحظه بیاین بیرون. بابا که از حضور مصطفی آن وقت صبح جا خورده بود، با دیدن پیراهن مشکی اش بیشتر تعجب کرد. 😧 _ چرا مشکی پوشیدی؟! مصطفی زد زیر گریه. بابا را بغل کرد : _ خوش به حالتون که همچین بچه ای تربیت کردین! 😭 خانمش هم به هق هق افتاد. 😰 بابا پرسید : _ یعنی چی مصطفی؟! شانه های لاغر بابا را بیشتر فشرد : _ یعنی اینکه پسرتون یک عمر سر سفره قرآن و اهل بیت علیهم السلام بزرگ شد و آخرش به پاداشش رسید! شهید شد بابا ... 🌷بابا یکدفعه تو آغوش مصطفی از حال رفت . کمر مصطفی داشت می شکست. با کمک همسایه بابا را برد داخل ماشین ... @Modafeaneharaam