مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه
#متن_خاطره :
یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناهها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر میدادند
🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاتهسیفری
📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145
@modafeaneharaam
✍️ هدیهی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم میکرد...☺️👌👇
#متن_خاطره :
نمازهای مستحبی زیاد میخواند 👌، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود❤️. همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی میخوندش☺️. میدونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته. برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی ، چیه😕؟ اول از جواب دادن طفره رفت😐، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم☺️.. وقتی قول دادم ، گفت: من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ
امام زمان(عج) می خوانم☺️👌❤️...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی
📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم3 «منزل حسینی» صفحه 44
🌸 نسبت به مسألهی ظهورِ امامزمان(عج) ، بیتفاوت نباشیم...
#امام_زمان #توسل #شهیدحسینی #نمازمستحبی
@modafeaneharaam
💔🍃
✍ به به! نحوهے شهادت💔🕊 این رزمنده آرزوے خیلیهاست☺️👌👇...
#متن_خاطره
رزمےکار بود👌 و خوشهیکل💪. قبل از اذانِ صبح دیدم نمازشب میخونه☺️. با اون هیکلِ درشت مثل یه بچه سرش رو انداخته بود پایین. با آرامش خاصی حمد و سوره میخوند👌. رفت و رفت تا اینکه رسید به تشهد. یهو یه تیر اومد و خورد به سینهاش💔 نمیدونم تیر ازکجا پیداش شد😔. درد میکشید اما به روی خودش نمیآورد😢. نمازشرو نشکست تا اینکه افتاد. دویدم و رفتم بالای سرش💔. دیدم آروم داره سلامِ آخرِ نماز رو میگه: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته😭... همراه با نمازشب تموم کرد و شهید شد😔💔🕊.
#نمازشب #تقوا #شب_زنده_داری🍃
@Modafeaneharaam
اتفاقی جالب در لحظهی شهادتِ شهید مداح محمدرضا تورجیزاده از زبان خودش👇
#متن_خاطره :
شهیدتورجیزاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س».❤️
آیت الله میردامادی نقل میکرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا !
این همه از #حضرت_زهرا_س گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت⁉️ شهید تورجی زاده بلافاصله گفت: همینکه در آغوشِ فرزندش #حضرت_مهدی_ع جان دادم برام کافیه...🕊🍃
@Modafeaneharaam
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۳۱
🌺 مگه میشه اینقدر خوب و دوستداشتنی بود😊
#متن_خاطره
با خانوادهاش که سفر میرفت، حتماً یک خانوادۀ دیگه رو هم با خودش میبرد. میگشت و از بینِ فامیل و دوستان خانوادهای که توانِ مالی مناسبی برای سفر رفتن نداشتند، رو با خودشون همراه میکرد.هم تفریح میکردند و هم تا برگشتن، کلی از مشکلات روحی و روانی اعضـاء آن خانوادهی نیازمند حل شده بود.
🌹خاطرهای از زندگی نخستوزیر شهید محمدجواد باهنر
📚منبع: کتاب « هنر آسمان » ، نوشته مجید تولایی
#شهیدباهنر #بی_تفاوت_نبودن #همدلی #دوستی #کمک_به_دیگران
@Modafeaneharaam
#متن_خاطره🌷
😂تفاوت ارتشیها با بسیجیها😂
امیر عقیلی سرتیپ دوم ستاد لشگر سی پیاده گردان گرگان یک روز به حاج همت گفت: "من از شما بدجور دلخورم"
حاج همت گفت: "بفرمایید چه دلخوری دارید ؟"
گفت : "حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش رد می شوید یک دست تکان می دهید و با سرعت رد می شوید ولی وقتی از کنار بسیجی های خودتان رد می شوید هنوز یک کیلومتر مانده چراغ میزنی , بوق میزنی, آرام آرام سرعتت را کم می کنی 20 متر مانده به دژبانی بسيجیها پیاده می شوی لبخند می زنی دوباره دست تکان می دهی بعد سوار می شوی و از کنار دژبانی رد می شوی. همه ما از این تبعیض ما بین ارتشیها و بسیجیها دلخوریم .. "
حاج همت با لبخند گفت: "اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش تخصصی دیده اند اگر ماشینی از دژبانی رد بشود و به او مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعد تیر هوایی می زنند آخر کار اگر خواست بدون توجه از دژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر می زنند. ولی این بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول رگبار می بندند تازه بعد یادشان میافتد باید ایست بدهند یک خشاب را خالی می کنند بابای صاحب بچه را در میاورند بعد چندتا تیر هوایی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد ؛ داد می زنند ایست".این را که حاجی گفت ، بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد.😂
شهید #حاج_ابراهیم_همت
@Modafeaneharaam