eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.7هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان پسرک فلافل فروش🌹 ايام حضور هادي در نجف به چند دوره تقسيم ميشود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك كار در كنار تحصيل پيدا كند و درآمد داشته باشد. كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي كار ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام كار براي مردم و به نيت رضاي پروردگار بود.👌 هادي كمكم به حضور در نجف و زندگي در كنار اميرالمؤمنين علي بسيار وابسته شد. وقتي به ايران بر ميگشت، نميتوانست تهران را تحمل كند. انگار گمگشته‌اي داشت كه ميخواست سريع به او برسد. ديگر در تهران مثل يك غريبه بود. حتي حضور در مسجد و بين بچه‌ها و رفقاي قديمي او را سير نميكرد. اين وابستگي را وقتي بيشتر حس كردم كه ميگفت: حتي وقتي به كربلا ميروم و از حضور در آنجا لذت ميبرم، دلم براي نجف تنگ ميشود😔. ميخواهم زودتر به كنار موال اميرالمؤمنين برگردم.☺️ اين را از مطالعاتي كه داشت ميتوانستم بفهمم. هادي در ابتدا براي خواندن كتابهاي اخلاقي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب‌الطلاب آقاي مجتهدي را ميخواند و... رفته‌رفته به سراغ آثار بزرگان عرفان رفت. با مطالعه‌ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه‌روز حالات معنوي او تغيير ميكرد.🍃 من ديده بودم كه رفاقت‌هاي هادي كم شده بود! بر خالف اوايل حضور در نجف، ديگر كم‌حرف شده بود. معاشرت او با بسياري از دوستان در حد يك سلام و عليك شده بود. به مسجد هندي‌ها علاقه داشت. نماز جماعت اين مسجد توسط آيت‌الله حكيم و به حالتي عارفانه برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين مسجد نماز ميخواند.😊 خلوت‌هاي عارفانه داشت. نماز شب و برخي اذكار و ادعيه را هيچ گاه ترك نميكرد☺️👌. اين اواخر به مرحوم آيت‌الله كشميري ارادت خاصي پيدا كرده بود. كتاب خاطرات ايشان را ميخواند و به دستورات اخلاقي اين مرد بزرگ عمل ميكرد. يادم هست كه ميگفت: آيت‌الله كشميري عجيب به نجف وابسته بود. زماني كه ايشان در ايران بستري بود ميگفت مرا به نجف ببريد بيماري من خوب ميشود.👌 هادي اين جملات را ميخواند و ميگفت: من هم خيلي به اينجا وابسته شده‌ام، نجف همه‌ي وجود ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي نجف را براي من نميگيرد.❤️ اين سال آخر هر روز يك ساعت را به وادي‌السلام ميرفت. نميدانم در اين يك ساعت چه ميكرد، اما هر چه بود حال عجيب معنوي براي او ايجاد ميكرد. اين را هم از استاد معنوي خودش مرحوم آيت‌الله كشميري و آقا سيد علي قاضي فراگرفته بود. داستان شهید هادی ذولفقاری🌹