میگفت «من زشتام 😓
اگه شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه...
تو یه پوستر برام بزن معروف بشم و خندید…😄
این را یکی از دوستان «هادی» عزیز شهید از او روایت کرده است…🍃
واین تصویر همان طرح سفارش اوست و چه شیرین است این لبخند…☺️❤️
وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره…چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی و خندان و مسرور است.❤️☺️
(سوره مبارکه عبس/ ۳۸ و ۳۹)
#شهید_مدافع_حرم_هادی_ذولفقاری
#چهره_نورانی
@modafeaneharaam
#چهره_نورانی✨
یکی از همرزمانش می گوید: مجتبی در سوریه حال هوایش عوض شده بود🍂 انگار خودش را برای اتفاق بزرگ آماده میکرد.🌾 در ابتدای ورود به دمشق در هتل آوینا ساکن شدیم. نیمه شب از خواب بیدار شدم دیدم یکی دارد آرام آرام نماز شب میخواند مجتبی بود🌱 به حال او غبطه خوردم 😔با خودم گفتم نکند که دیگر برنگردی و شهید شوی...🍃
دوم فروردین ۹۵ مجتبی از سوریه زنگ زد. آن شب دلشوره عجیبی داشتم و دلم آرام نمی شد 😓مفاتیح را برداشتم و چند سوره از ابتدای آن را به نیت حضرت زینب خواندم . شب حدود ساعت ۲ بامداد بود که حس کردم کسی دستش را بر روی قلبم گذاشته از خواب که بیدار شدم احساس آرامش عجیبی❤️ داشتم انگار اصلا دیگه نگران نبودم. روز بعد وقتی از سوریه زنگ زد. به مجتبی گفتم: دیگر استرس ندارم خیالت راحت.🌹 مجتبی گفت: "جای تو خالی رفتیم حرم حضرت زینب و حضرت رقیه برای شما خیلی دعا کردم.😊اگر برگشتم شما را حتما می آورم به زیارت.👌اگر هم برنگشتم خانوادههای شهدای مدافع حرم را میآورند."🌷
#شهید_مجتبی_ذوالفقارنسب🕊
@Modafeaneharaam