eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
BQACAgQAAx0CUyYOlAACJgNhp3K6zcRQYnjICMb1wNj8potHxgACbA0AAmOROVG245K8PsVpRCIE.pdf
469.9K
📝 فایل #پی_دی_اف 📌 #خلاصه_مکتوب و پیاده‌سازی شدهٔ سخنرانیِ 👤 استاد #رائفی_پور 📝 موضوع: هفت مرحلهٔ ظهور @Modafeaneharaam
‍ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🥀🕊 🌹حاج رضا در 26 آبان سال 94 راهی سوریه برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم شد. قبل از رفتن با همه ما خداحافظی کردند و حتی به دیدار اهل قبور هم رفتند و یه جواریی می‌توانم بگویم خداحافظی آخر را با همه ما کردند و همه ما متوجه شده بودیم که شاید هیچ وقت حاج رضا را نبینیم. 🍃دو هفته در منطقه بود و این مصادف با حسینی بود و من و دخترم و پسرانم همگی بودیم. 💐توصیه‌های همیشگی حاج رضا و پشتیبانی از رهبر انقلاب بود. در غروب روز اربعین در ملکوتی امام حسین در آن همه شلوغی یک لحظه خوابی عجیب به سراغ من آمد و خوابم برد و در آن لحظه حاج رضا را دیدم که گفت: خانم من به رسیدم. از خواب پریدم حسی غریب و عجیب داشتم، مطمئن بودم که برای حاجی اتفاقی افتاده. فردای آن روز از کربلا برگشتیم و پسرم خبر شهادت حاجی را به من داد. 🥀حاج رضا با اصابت موشک در غروب اربعین مصادف با 10 آذر 94 به همراه شهیدان بدری و مجتبی زکوی زاده به شهادت می‌رسد. پیکر مطهر شهید بازگشت، اما به علت اصابت موشک نتوانستند قسمتی از بدن شهدا را جمع کنند و به‌خاطر همین قسمتی از اعضا در سوریه به خاک سپرده شد و قسمتی دیگر بعد از ورود به کشور در گلزار شهدای آغاجاری به خاک سپرده شد.🕊 ✏️راوی: همسرشهید 🌹 رضا_ملائی 🕊 @Modafeaneharaam
🔰رهبرانقلاب: خصوصیت مدرس چه بود؟ #مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد.۱۳۷۸/۱۱/۲۶ 📸تصویری از رهبرانقلاب در کنار مزار شهید مدرس @Modafeaneharaam
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کشف پیکرهای مطهر ۵ شهید دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی شرق دجله و شلمچه عراق 💠گروههای تفحص شهدا موفق شدند طی روزهای دوشنبه و سه شنبه ۸ و ۹ آذر ۱۴۰۰ پیکر های مطهر ۳ شهید دفاع مقدس را در منطقه شلمچه و ۲ شهید دفاع مقدس را در منطقه شرق دجله تفحص نمایند 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACJgdhp47P2ILbPNdE0IVaom0Hdp7chgACbQ0AAmOROVFoa-frnXR7SCIE.mp3
5.91M
#تلنگری #استاد_شجاعی 🎤 #استاد_عالی 🔥 یک کوتاهیِ به ظاهر ساده که "حریمِ خدا " را می‌شکند! @Modafeaneharaam
🌹 انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم «حسین محرابی» @Modafeaneharaam
🕊 شهید "ابراهیم قائمی" شناسایی شد 💠 شهید قائمی که به‌عنوان شهید گمنام در سال ۱۳۹۰ در "دانشگاه علامه طباطبایی" دفن شده بود، از طریق انجام آزمایش DNA شناسایی شد. 🚩 ابراهیم فدای حسین(ع) شد... خاطره‌ای از زبان مادر شهید👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3053 @Modafeaneharaam
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
قرائت زیارت عاشورا با صدای علی فانی 🌹 تقدیم به محضر آقا صاحب الزمان (عج) و شهید حاج قاسم سلیمانی و جمیع شهدای مدافع حرم🕊 33 روز مانده💔 تا سالگرد شهادت🕊 پیشنهاد ویژه👌 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان واقعی🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: و من عاشق شدم .
✅ادامه داستان واقعی 🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار فرار از جهنم: تو خدایی؟ . یک هفته تمام حالم خراب بود … جواب تماس هیچ کس حتی حاجی رو ندادم … موضوع دیگه آدم ها نبودن … من بودم و خدا … . . اون روز نماز ظهر، دوباره ساعتم زنگ زد … ساعت مچیم رو تنظیم کرده بودم تا زمان نماز ظهر رو از دست ندم … نماز مغرب مسجد بودم اما ظهر، سر کار و مشغول … هشدارش رو خاموش کردم و به کارم ادامه دادم … نمی دونستم با خودم قهرم یا خدا … همین طور که سرم توی موتور ماشین بود، اشک مثل سیلاب از چشمم پایین می اومد … . . بعد از ظهر شد … به دلم افتاد بهتره برم برای آخرین بار، یه بار دیگه حسنا رو از دور ببینم … تصمیم گرفته بودم همه چیز رو رها کنم و برای همیشه از باتون روژ برم … . از دور ایستاده بودم و منتظر … خونه اونها رو زیر نظر داشتم که حاجی به خونه شون نزدیک شد … زنگ در رو زد … پدر حسنا اومد دم در … . . شروع کردن به حرف زدن … از حالت شون مشخص بود یه حرف عادی نیست … بیشتر شبیه دعوا بود … نگران شدم پدر حسنا توی گوش حاجی هم بزنه … رفتم نزدیک تر تا مراقبش باشم … که صدای حرف هاشون رو شنیدم … حاجی سرش داد زد از خدا شرم نمی کنی؟ … . 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: سپاه شیطان . – از خدا شرم نمی کنی؟ … اسم خودت رو می گذاری مسلمان و به بنده خدا اهانت می کنی؟ … مگه درجه ایمان و تقوای آدم ها روی پیشونی شون نوشته شده یا تو خدایی حکم صادر کردی؟ … اصلا می تونی یه روز جای اون زندگی کنی و بعد ایمانت رو حفظ کنی؟ … . . و پدر حسنا پشت سر هم به من اهانت می کرد … و از عملش دفاع … . . بعد از کلی حرف، حاجی چند لحظه سکوت کرد … برای ختم کلام … من امروز به خاطر اون جوون اینجا نیومدم … به خاطر خود شما اومدم … من برای شما نگرانم … فقط اومدم بگم حواست باشه کسی رو زیر پات له کردی که دستش توی دست خدا بود … خدا نگهش داشته بود … حفظش کرده بود و تا اینجا آورده بود … دلش بلرزه و از مسیر برگرده … اون لحظه ای که دستش رو از دست خدا بیرون بکشه ، شک نکن از ایادی و سپاه شیطان شدی … واسطه ضلالت و گمراهی چنین آدمی شدی … . . . پدرش با عصبانیت داد زد … یعنی من باید دخترم رو به هر کسی که ازش خواستگاری کرد بدم؟ … . . – چرا این حق شماست … حق داشتی دخترت رو بدی یا ندی … اما حق نداشتی با این جوون، این طور کنی … دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی … از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی … خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش نه … . . دیگه اونجا نموندم … گریه ام گرفته بود … به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی … خدا دروغ گو نیست … خدا هیچ وقت بهت دروغ نگفت … تو رو برد تا حرفش رو از زبان اونها بشنوی … . . با عجله رفتم خونه … وضو گرفتم و سریع به نماز ایستادم … . بعد از نماز، سرم رو از سجده بلند نکردم … تا اذان مغرب، توی سجده استغفار می کردم … از خدا خجالت می کشیدم که چطور داشتم مغلوب شیطان می شدم … 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اقتدا نکن . سرمای شدیدی خوردم … تب، سردرد، سرگیجه … با تعمیرگاه تماس گرفتم و به رئیسم گفتم حالم اصلا خوب نیست … اونقدر حالم بد بود که نمی تونستم از جام تکان بخورم … . . یک روز و نیم توی همون حالت بودم که صدای زنگ در اومد… به زحمت از جا بلند شدم … هنوز چند قدمی نرفته بودم که توی راهرو از حال رفتم … چشمم رو که باز کردم دیدم حاجی بالای سرم نشسته … . . – مرد مومن، نباید یه خبر بدی بگی مریضم؟ … اگر عادت دائم مسجد اومدنت نبود که برای مجلس ترحیمت خبر می شدم… اینو گفت و برام یکم سوپ آورد … یه روزی می شد چیزی نخورده بودم … نمی تونستم با اون حال، چیزی درست کنم … . . من که خوب شدم حاجی افتاد … چند روز مسجد، امام جماعت نداشت ولی بازم سعی می کردم نمازهام رو برم مسجد … . . اقامه بسته بودم که حس کردم چند نفر بهم اقتدا کردن … ناخودآگاه و بدون اینکه حتی یه لحظه فکر کنم، نمازم رو شکستم و برگشتم سمت شون … شما نمی تونید به من اقتدا کنید … . . نماز اونها هم شکست … پشت سرم نایستید … . – می دونی چقدر شکستن نماز، اشکال داره؟ … نماز همه مون رو شکستی … . – فقط مال من شکست … مال شما اصلا درست نبود که بشکنه … پشتم رو بهشون کردم … من حلال زاده نیستم … . . از درون می لرزیدم … ترس خاصی وجودم رو پر کرده بود … پدر حسنا وقتی فهمید از من بدش اومد … مسجد، تنها خونه من بود، اگر منو بیرون می کردن خیلی تنها می شدم… ولی از طرفی اصلا پشیمون نبودم … بهتر از این بود که به خاطر من، حکم خدا زیر پا گذاشته بشه … . . دوباره دستم رو آوردم بالا و اقامه بستم … خدایا! برای تو نماز می خوانم … الله اکبر … ⬅️ادامه دارد... @Modafeaneharaam
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفته‌هایی از زبان فرزند شهید فخری زاده: پدرم هیچ‌گاه جلوتر از مادرم قدم برنمی‌داشت @Modafeaneharaam
ختم به نیت🔰 🌹 هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️ مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: شهدا نوراَند، شهدا مقدس‌اند. همون تقدّسی که مقدّسات ما در نزد ما دارد، همون تقدّس را شهدای ما در دل ما دارند. 🏴 ۳۳ روز تا دوّمین سالگرد 💔 @Modafeaneharaam