نوروز ۶۶خبر دادن حاجی زخمی و تهران بستریه. رفتیم ملاقاتش. ترکش خمپاره ۶۰ بدنش را چاک چاک کرده بود.😢 به خصوص ترکشی که زیر زبانش بود و تکلم را از او گرفته بود. 😔
روی کاغذ نوشت؛ اصلاً نگران نباشید این هم از طرف خداوند است و من به این حال و درد افتخار می کنم که حال که شهید نشده ام حداقل این طور مجروح شده ام. برای من یک قران و چند کتاب دیگر بیاورید!✅
بیست روز طول کشید تا ترکش را خارج کردند و تکلمش برگشت. با همان زبان بی زبانش، با قلم و کاغذ کل پرستار های بخش را تخت تاثیر قرار داده و به انها درس زندگی می اموخت.👌
#شهیدحاج_محمدباصری🌹
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩت🕊
@Modafeaneharaam
روز #عیدغدیر به دنیا آمد .🎉🎊
نامش رو از نام پر افتخار حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) الهام گرفتیم .😍 همیشه به او متذکر می شدم که باید آن بزرگواران را سرلوحه زندگی خودش قرار بده . از کودکی با استعداد بود و همیشه شاگرد ممتاز بود . به خاطر اخلاق اسلامی اش تشویق می شد . 😊
توی انتخاب دوستاش خیلی حسّاس بودم
همیشه می گفت: خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.🤲 و واقعا هم حاجتشو خدا برآورده کرد .👌
ﺗﻮﻱ ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ع ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﺪ💔
#شهیدمحمدشاهچراغی🌹
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
#ﺷﻬﻴﺪﻱ_ﻛﻪﺣﺎﻟﺘﺶ_ﻣﻮﻗﻊ_ﺩﻓﻦ_ﻃﺒﻖ_ﻭﺻﻴﺘﺶ_ﺑﻮﺩ
☘🌷☘
🌹برشی از وصیت نامه 💌
اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم،👊 دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم☝️ و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا شهادت نصيبم شد.💔
✅جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است.👌
#شهید_ابراهیم_ذوالفقاری_باقرآبادی🌹
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
🏴ﺷﻬﺪاﻱ ﺣﺴﻴﻨﻲ🏴
🌷با صدای حبیب بیدار شدم. .. بچه ها نماز صبح!
خودش اذان گفت و امام جماعت شد. بعد از نماز شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. حال عجیبی داشت. بین عاشورا، مرتب می گفت شیخ شوشتری می فرماید...
زیارت خواند و روضه های شیخ شوشتری را می خواند تا رسید به روضه تیر سه شعبه...
تیری که به سینه امام دوختند و امام از پشت آن را بیرون کشیدند و خون سینه امام بیرون ریخت.
حبیب این روضه را می خواند به سینه خودش می کوبید. آنقدر اشک ریخت و به سینه زد که بی حال شد😭.
هوا کامل روشن نشده به سمت تپه های 175 حرکت کردیم. درگیری شدیدی روی تپه ها بود. هر کدام به سمت یکی از تپه ها و برآمدگی های اطراف منطقه رفتیم. ساعتی نگذشته محمد شکیبا را دیدم که از فرق سرش تا روی صورتش خون جاری بود. سراغ حبیب را گرفتم. گفت: تیری به سینه اش نشست و ماند...
بی اختیار یاد روضه تیر سه شعبه و ضربه هایی افتادم که حبیب بی خود از خود، به سینه اش می کوبید و روضه اباعبدالله را می خواند...
ﺁﺭﻱ ...و اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺣﺒﻴﺐ ﺑﻪ ﻭﺻﺎﻝ ﺣﺒﻴﺒﺶ ﺭﺳﻴﺪ
🌷🌹🌷
#شهیدحبیب_روزیطلب
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
#شهیدی که زیارت امام رضا ع دوست داشت
🔻🔻🔻🔻
گفت :مادر اجازه بده برم زیارت امام رضا(ع).
گفتم نه، تو تنها پسرمی میترسم توی راه برات اتفاقی بیافتد!
مجروح شده بود، اشتباهی بردنش مشهد. همان جا کنار امام رضا(ع) شهید شد. پیکرش را اطراف ضریح طواف دادن بعد برگشت شیراز.
#شهید فرید(اکبر)شهابی نژاد🌹
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
🌹در این مأموریت آخر حال و هوایش عجیب بود. هروقت حمام می رفت غسل شهادت می کرد.
سه روز قبل از شهادتش از محل کار در اهواز تماس گرفتند که باید برای انجام مأموریت که حضورش ضروری است به ایران برگردد.
اما جواب شهید فقط یک جمله بود
"من تازه به اینجا آمدم، و تا شهید نشم بر نمیگردم. علمداری فقط شهید میاد ایران"
و همین طور شد.. شهید علمداری برگشت
👈🏻همکار شهید شجاعت علمداری
#شهیدشجاعت_علمداری
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت💔
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
🌷 جواد گفت: مامان، حوصلم سر رفته، بریم پارک!
گفتم باشه پسرم، بریم. لباس هایش را شسته واتو زده، کفشش را هم واکس زده بودم. لباس هایش را پوشید، کفشش را هم به پا کرد. نگاهی به خودش کرد. دیدم آرام رفت کنار باغچه و کمی خاک روی لباس و کفش خود پاشید.
گفتم: این چه کاریه؟
گفت: الان جوان ها در جبهه در خاک و خون خود می غلطند، من چطور می توانم با چنین لباس و کفش تمیزی به خیابان بروم!
آن روزها 14 سال داشت.
#شهیدجوادمحمدی
#شهدای_فارس 💔
@Modafeaneharaam
#سیــره_شــهدا
🔰دنــبال عباس بودم.
(شهــید)هاشم اعتمادی گفـت: آشپزخانه اسـت.
رفتـم, دیـدم هـمه ظـرف های کثـیف پادگان را گذاشــتن جلـویش, در حال شستــن است!
گفتم مهـندس این چه ڪاریه!
گفـت:آخرش مـنو جهنمی می کنی , خوب بیڪاریم ظرف می شـوریم!
#رییــس محیط زیـست و منـابع طبیعـی فارس بـود, به عنوان #بسیجے آمـده بود جبهــه.
بعدم رفتـه بود آشپــرخانه مقـر, گفته بود منو فرسـتادن اینــجا ظرف بشــورم!
در وصیتـش نوشـته بود:
خدایا به بزرگـے ات قـسم، در مقـابل #شـهدا خجالت می کـشم....
فقط دلـم مے خواهــد به مـن هم فرصـت بدهـے این جان ناقابـل را در راه تو بدهـم. هــر چند که لایق نیستم و از بارگاه عــرش تو بعید نیــست که به این بنــده نیز نظرے بکنــی..
#شهید عباس بهجــت حقیقــی
#شهــدای_فارس
#شهادت :کربلای ۵
@Modafeaneharaam
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #شهیدی که قولش ، قول بود....
روایتی از سردار شهید سید محمد عسکری
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
@Modafeaneharaam