eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.1هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
12.1هزار ویدیو
287 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌پنجاهم ارثیه دختر پیامبر به چ
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم غیرت زینبی درباره حجاب و غیرت دینی دیدگاه خودش را داشت☺️👌.در مقتل‌ها و مدح‌ها و سخنرانی‌ها وقتی از افتادن روسری از سر زینب س از کوبیدن سر بانو به محمل و خونین شدن پیشانی و پریشان شدن موهل و کنار رفتن حجاب‌شان گفته می‌شد اصلا باور نمی‌کرد💔.می‌گفت:من نمی‌توانم این حرف‌ها را بپیذرم و قبول ندارم کسی که دختر حضرت علی ع و حضرت فاطمه س است☝️،خودش متوجه نباشد که حجابش کنار رفته است💔.از آن طرف،مگر لباس و پوشش عرب‌ها یک لایه است😒 که حجابشان در آن لحظه برداشته شود🍂. این‌ها تهمت و بی‌احترامی به حضرت زینب س است👌. نه تنها ایشان درباره دختران کوچک امام حسین ع نیز نداشتن حجاب محال است.🍂 راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهـید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌‌پنجاه‌و‌یکم غیرت زینبی دربا
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم کنترل نگاه هیچ‌گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی‌کرد☺️ و به شدت مقید و چشم پاک بود👌❤️.اوقاتی که در مهمانی‌های خانوادگی بود، اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می‌کرد☝️☺️.اگر جمع بابت موضوعی می‌خندیدند،سرش را پایین می‌انداخت و می‌خندید.😌❤️ راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عملیات طبق برنامه به فرماندهی سردار آغاز شد. پس از کشمکش های فراوان و درگیری‌های سنگین بین نیروهای مازندران و تکفیری‌ها👹، حجم آتش تکفیری ها به‌شدت افزایش پیدا میکند😣😖 به گونه‌ای هیچکس از نیروهای خودی سربالا نمی آورند و درحالی که همه ی نیروها اصطلاحاً وامانده بودند سردار دستور حمله می‌دهند💣 و میگویند که نباید در این خاکریز و گودال بمانیم و الا کاری از پیش نمیبریم و محاصره سنگین‌تر میشود☝️، اما یک سری از نیروها میگویند حاجی آتش دشمن خیلی سنگینه بلند شیم میزنند! در اینجا همرزم سردار نقل میکند که سردار برافروخته شد و انگشت به سمت بچه ها گرفت☝️ و گفت: "#رهبر گفته حلب باید آزاد بشه" من میرم هرکی خواست بیاد هرکی خواست بمونه. همرزم سردار نقل می‌کند که سردار تیربار به‌دست گرفت و از خاکریز بلند شد و شروع کرد به تیراندازی کردن به طرف نیروهای تکفیری👹. بگونه‌ای سردار تیراندازی می‌کرد که ما می‌دیدیم که سردار یکی پس از دیگری دارند تکفیری‌ها رو به درک می‌فرستند👌 و شروع کردند به رجز خواندن که: "ای تکفیری ها من محرمعلی مرادخانی #شیعه علی بن ابی طالب از ایران آمدم تا همه شمارو به درک واصل کنم☝️ شهید مدافـع حـرم محـرمعلے مرادخانے🌺🍃 #سالروزشهـادت🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
روزی با هم به نماز جمعه رفتیم. هنگامی که نماز جمعه تمام شد من رفتم کنار ضریح امامزاده حیدر، گوشه ای ایستادم. نمازگزاران داشتند از مصلی خارج می شدند. پس از دقایقی، احسان هم آمد کنار ضریح امامزاده. فکر نمی کرد که من آنجا ایستاده باشم. دور ضریح می چرخید و آن را می بوسید. زیارت می کرد 🍃و با خدا راز و نیاز. می گفت: «خدایا کاری کن خواهرم راضی شود تا من بتوانم به بروم.» من هم داشتم صدایش را می شنیدم. نشستم گوشه ای و شروع کردم به گریه کردن😭. او دوست داشت، به سوریه برود و من هم هیچ راهی جز قبول کردن نداشتم. یک اسکناس پنج هزار تومانی از جیبش در آورد و آن را درون ضریح انداخت. ضریح را بوسید و از حرم خارج شد🚶. من زودتر از او از حرم خارج شدم 🚶و بیرون در گوشه ای منتظرش ماندم تا بیاید. موقعی که آمد، گفتم: برادر چرا دیر کردی؟ گفت: مگه خسته شدی؟ گفتم: نه، اما منم کار و زندگی دارم. معذرت خواهی کرد🌹 و گفت: ببخشید. حالا می خوای کجا بری؟ می خوای بری خانه تان؟ گفتم: نه، امروز می خواهم تا عصر با تو باشم. می خوام یه جایی ببرمت که یه کم حال و هوایت عوض بشه. گفت: کجا بریم؟ گفتم: بریم پارک. گفت: اسم پارک رو پیش من نیار. فضاش برام سنگینه. خفه ام می کنه. توی شهر چرخی زدیم تا رسیدیم به پارک شاهد که روبروی گلزار شهداست🕊. گفتم: می خوام اینجا بنشینم. گفت: اشکالی نداره. از اینجا هم بوی برادر شهیدم بارونی به مشام می رسد،☺️ خوبه. گوشه ای از پارک نشستیم. گفتم: باهات حرف دارم. گفت: حرفت را بزن، اشکالی ندارد. او می خواست من را راضی کند تا به سوریه برود و من هم می خواستم او را راضی کنم که به سوریه نرود. در دل با خود گفتم: خدایا کمکم کن. حضرت زینب کمکم کن تا بتوانم حرفم را بزنم. رو به خیابان کردم چند موتوری در حال عبور از پارک بودند. احسان هم سرش در قرآن بود و داشت گریه می کرد.😭 شروع کردم به حرف زدن با او. گفتم: احسان چی شده؟ مگه من پیشت ننشسته ام؟ گفت: می بینی خواهر؟ اصلاً هوشم پیش تو نیست. حواسم جای دیگری است. فقط جسمم کنار توست. گفتم: برادر کسی رو می خوای؟ اگر خاطر خواه کسی شده ای بگو تا برایت بروم خواستگاری☺️. چیزی نگفت. گفتم: برادر، خانه نداری؟ وضعت بد است؟ باز چیزی نگفت. گفتم: برادر برای می خواهی به سوریه بروی؟ رو به من کرد و گفت: به حضرت زینب قسم تو را نمیبخشم ☝️و شروع کرد به گریه کردن. گفت: «خواهر اسلام در خطر است. حرم حضرت زینب در محاصره دشمن است. تو میگوئی برای پول می خواهی بروی؟ تو برادرت را نمی شناسی؟» خواستم با این حرف برادرم را به زبان بیاورم. ببینم برای چه می خواهد به سوریه برود؟ چرا اینقدر برای رفتن پافشاری می کند؟ یک ساعت همین جور با صدای بلند داشت گریه می کرد😭😭. گه گاه افرادی با موتور سیکلت و ماشین از مقابل مان رد می شدند و من هم خجالت می کشیدم😔. گفتم: برادر گریه نکن. اشتباه کردم😔. گفت: «تو یک حرفی زدی که دلم را لرزاندی. گفتی: برای پول می خواهی بروی ...»😭💔 خواهر شهید مدافع حرم احسان فتحے🌺🍃 🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
وقتی در اردو بودیم گهگاهی بود که بچه ها از کار خسته می شدند😞 و کم می آوردند ولی احمد قاسمی هر وقت از کار بر می گشت هنوز شوق رفتن داشت 😍و نزد من می آمد و می گفت چه کاری هست که انجام بدهم.☺️ خوبی و اخلاص و صداقت در عمل از شاخصه های این شهید بزرگوار بود🌹. ایشان همیشه لبخند منحصر بفردی داشتند☺️ و اکثر کسانی که وی را می شناختند بدزبانی از ایشان ندیدند👌 . ایشان به برادران و خواهرانش احترام میگذاشت و همیشه گوش به فرمان خانواده بود😊. شهیـد مدافـع حـرم احمـد قاسمے🌹🍃 #سالروزشهـادت🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
#راوے_همسر_محترم_شهید: 🔸همسرم به شهادت 🕊 علاقه ی زیادی داشتن و گاهی اوقات من راضی نبودم که ایشون برن و خیلی گریه میکردم به خاطر سه تا فرزندم😔 ،ایشون میگفتن اگر شما با این کار من را در انجام هدفی که دارم سست کنید و امثال من به خاطر زن جوان و فرزندانمان نرویم، واقعه ی عاشورا دوباره اتفاق خواهد افتاد ولی به روش دیگری. شهید مدافع ‌حرم حبیب روحے🌹 #سالروزشهـادت🕊🕊🕊
همینطور که میدونید امروز سالروز به شهادت رسیدن ۱۳ بود😔🕊 از همه‌ی این بزرگواران التماس و دعای داریم💔🕊 ان‌شاءلله تو تمام مراحل زندگی دستمون رو بگیرن☺️ شبتون خـدایـے🌺🍃 یاعلـــے مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غـریبم...💔 در سرزمینی که #تُ را در آن نبینم....😔💔 #یامهـــدے..... 💔
دوم دبستان بود که خانه‌مان را عوض کردیم و به اینجا آمدیم. خواهرهایش به حسین پول دادند و او را فرستادند که برای همه بستنی عروسکی👧 بخرد. حسین با همان پول اشتباهی بستنی مگنوم برداشته بود😓. خانه که آمد خواهرها گفتند: «حسین تو از خودت پول گذاشتی؟ چون این بستنی‌ها گران‌تر است.» بلافاصله پول گرفت و پول اضافه را به مغازه برد🚶. مغازه دار می‌گوید: «تو پسر کی هستی؟ چون معمولا اینطور موقع‌ها بچه‌ها پول اضافی را توی جیبشان می‌گذارند.» اما حسین گفته بود نه این پول #حرام است☝️. حسین به همه شرعیات از کودکی حساس بود. از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را می‌دانست👌. اگر قرار بود مردی به خانه بیاید، حواسش به #حجاب خواهرهایش بود👌☺️. معلم دبستان حسین بعد از مراسم تشییع آمد و گفت یکبار در همان دوران ابتدایی داشت #قرآن را تلاوت می‌کرد. از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانه‌هایش بگذارم، دیدم این بچه #حیا می‌کند و عقب‌عقب می‌رود. حسین واقعا خاص بود.»🍃 شهیـد مدافـع حـرم ذاڪرالحسیـن حسیـن معـزغلامـے🌺🍃 @modafeaneharaam
دل من گم شده گر پیدا شد... بسپارید امانات رضا...🌹☺️ و اگر ازتپش افتاد دلم... ببریدش به ملاقات رضا....☺️ از رضا(ع) خواسته بودم شاید... بگذارد که غلامش بشوم... 🍃 همه گفتند محال است ولی ... دلخوشم من به محالات رضا...☺️  چشمتون منور به حرم آقا امام رضا (ع) @modafeaneharaam
قیمت ندارد جان تو بابا 😔 قیمت ندارد ناله ی مادر😔 هرچه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای خنده ی اخر💔 دلبند شهیـد مدافـع حـرم محمـد اینانلو🌹🍃 @modafeaneharaam
مادر شهيد من خواب ديدم كه حضرت زينب كبري (س) پسرم را از من درخواست كرد🍃. چند روز بعد محمد آمد و گفت مي خواهم بروم #سوريه. به او گفتم مادر جان براي چه مي خواهي بروي؟ تو تنها پسر من هستي😔. جواب داد وقتي حضرت زينب (س) مرا خواسته بايد بروم. افتخار مي كنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زينب (س) دادم👌. تنها سرمايه زندگي من محمد بود، شرمنده زينب (س) هستم كه چيز ديگري ندارم تا فدايش كنم."😔   شهید مدافـع حـرم محمـد هادے‌نژاد🌹🍃 #سالروزشهـادت🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
امام جمعه شهرستان آغاجاری نقل میکند: زوجــی👫نزد من آمدند، گفتند حاج آقا ما هر کاری میکنیم و هرجا میرویم مشکلمان حل نمیشود😔، لطفا شما پیشنهادی دهید...  من به آنها گفتم سر قبر شهید بروید واز آن شهید حاجت خود را طلب کنید🌹  آنها سر قبر رفتند و حاجت خود را طلب کردند، بعد از چند وقت فهمیدم مشکل نازایی آن دو زوج حل شد😊 آی شهــیــد تو چه مقامی نزد خدا داری که آنقدر خاطر تو برایش عزیز است؟؟؟ ❤️ @modafeaneharaam
الهی که به حق حضرت ابالفضل(ع) شفای کامل و عاجل بگیرن🍃
💢 فرزند شهید اهل سنت حادثه تروریستی چابهار در کنار تابوت #پدر😔 🔹شهید مدافع وطن #ناصر_درزاده اهل بمپور و دارای دو فرزند بود که صبح روز پنجشنبه در پی یک حادثه تروریستی به #شهادت رسید.🕊 💔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مثل شیر استوار💪 🔹 مصاحبه با خانواده شهید مدافع وطن #داریوش_رنجبر شهید حادثه تروریستی چابهار 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پیشنهاد_خوشمزه😍 لطفا غذاهایی رو که درست میکنید با این نیت ها باشه خیلی عالی میشه👌 اجرتون با حضرت زهرا (س)🌹 @modafeaneharaam
کت و شلوار بسیار زیبایی داشت.😍 در مراسمات جشن اهل بیت می پوشید.☺️ اوایل سال 88 بود. یکبار گفتم: سید این کت و شلوار رو چند خریدی؟🍃 پرسید: چطور؟ گفتم اگه جایی سراغ داری که قیمت مناسب می فروشه به ما معرفی کن...🙂 رو به من کرد و گفت: سایز من به تو می خوره ، فردا برات می یارم...☺️ همان شب کت و شلوار خودش را داد خشکشویی...فردا آورد و تحویل من داد... هرچه اصرار کردم بی فایده بود.🍃 سید می گفت:این یک هدیه ناقابل است برای شما...فقط از شما مخواهم برام دعا کنی شهید بشم...☺️ سید یک بار هم به همین صورت کفشهایش را هدیه داده بود....👞👞 #شهید_مصطفوی #بخشندگی @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند😒. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد👌، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم، رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن☝️ کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن🍃، آخر همه دعاهایش همیشه بود. وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، خداحافظ...✋🕊 گفتم: تو داری میروی جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍. محمد پارسا سه ساله با لحن بچهگانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت😢: مامان نزار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه💔. ایوب فقط میخندید😂. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد😫 و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر تو😩، من رفتن بابام از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭 حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن😔😔. ایوب میگفت : مریم جان، من میدانم 🕊میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه‌ها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. روزهای آخر صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود👌. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم😔. عکس های و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند🌹، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍❤️، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. شهیـد مدافـع حـرم ایوب رحیم پور🌺🍃 🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
با سلام خدمت دوستان عزیزم🌸 ان شاالله برای سه شنبه ی هفته ی آینده 27 آذر ماه اجرای طرح " یلدای مهدوی" رو داریم. عزیزانی که در این زمینه نظر و پیشنهادی دارن هر چه زودتر نظر خودشون رو اعلام بفرمایند تا بتونیم استفاده کنیم. ☘☘☘☘☘☘☘ ضمنا" هر عزیزی که میتونه در زمینه ی جمع آوری هزینه برای برگزاری طرح سه شنبه های مهدوی کاری انجام بده در حد توان اقدام کنه.قطعا" تلاش خالصانه ی شما در یادآوری یادِ مبارک امام زمان(عج) بی جواب نخواهد ماند. 💜💙💚❤💜💙💚 به آیدی زیر نظراتتون و کمک هاتون رو ارسال کنید👇 @Alamdarekomail