eitaa logo
معین 🇱🇧🇵🇸
742 دنبال‌کننده
460 عکس
90 ویدیو
32 فایل
﷽ طلبه‌‌ای 👳🏻‍♂️ از سلالهٔ مادر 🌱 متعهد 💍 اهل قلم ✍️ از تبار امام رئوف 💛 _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم .. 🤠 شناس : @Pole_Moallagh 👤 ناشناس : https://daigo.ir/secret/SeyedMoein 💬 حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ مادر جان ! فرزند خلف شما به ما فرمود ، " رزق سال‌تان را از فاطمیه بگیرید .. " این روزها اگرچه برای ادب می‌آیم ، اما غرض ، فراوان است ؛ حاجت‌هایم بی‌انتهاست ! دستانم پر از خالی است و آمده‌ام تا همان رزقی را که می‌دانی روزی‌ام کنی .. 🥀
‌ مادرجان ! اگر لابه‌لای اشک‌ها می‌گویم " حاجت‌دار آمدم مادر .. ! " ، حس می‌کنم درِ خانهٔ شما ، بی‌حاجت آمدن بی‌ادبی‌است .. ! منِ کویر ، بی‌انتها محتاجم .. ! چه کسی از "تجلّی نیاز" دربرابر دریای کرم توقع دارد ؟! چرا کاسهٔ گدایی دراز نکنم و دستان خالی‌ام را به آسمان نشان ندهم ؟! می‌دانم می‌بارد و این کویر تشنه را سیراب می‌کند .. " با حاجت آمدم مادر .. " 🥀
‌ می‌دانی مادرجان ؟! از سیاهیِ این دنیا ، به سیاهیِ شما پناه می‌آورم ، همین پارچه‌های مشکیِ روضه ، چادر توست .. در تاریکی این روزها ، سایهٔ چادر تو ، روشن‌ترین نقطهٔ عالم است .. ما امر شدیم به فرّوا الی المادر .. و من ، لرزان ، ترسان ، هراسان ، بدون هیچ چاره‌ای جز شما ، به سمت شما ، فرار می‌کنم .. 🥀
1403081505.mp3
49.51M
🎙حاج سیدمحمد جوادی 🎙️کربلایی حسین طاهری 🥀
معین 🇱🇧🇵🇸
• 🎙️#صدای_معین «۵» | « یــاس ارغـوانے ... 🥀 » " سیلےخوردنت‌راندیدم ، امانیلےشدن‌صورتت‌بی
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/6084 برای این فاطمیه دیگه ازین کار ها نمیزارین خیلی خوب بود من بارها گوش کردم و گریه کردم ___ خیلی دوست داشتم .. خیلی .. خیلی .. .. کم توفیق بودم‌ ؛ این پادکست هم سراسر توفیق بود .. ای‌کاش روزی داشتم ، ای کاش .. ‌ممنون از لطف‌تون ، محبت کردین ‌
معین 🇱🇧🇵🇸
‌ مادرجان ! اگر لابه‌لای اشک‌ها می‌گویم " حاجت‌دار آمدم مادر .. ! " ، حس می‌کنم درِ خانهٔ شما ، بی‌ح
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/6118 بسییییی دل انگیز چقد قشنگ بود انگار جواب سوال ام رو گزاشتن جلوم🥲 ___ شاید به خاطر سوال شما روزیِ من شده ! الحمدلله .. ‌
✍️ نوشته‌ای از به خودم قول داده بودم روز فاطـمیہ‌ از عشاق مادر دم بزنم .. سخـتہ‌ ، مشخصات کـسے رو بیان کردن کہ‌ دیگـہ‌ نیست ! کـسے کہ‌ امسال هرجا برم دنبال ردپـایـے ازش بگـردم .. وقتـے مـراسمـے عازم بشـے ؛ دنبـال پـدرت بـگردے ! عـادت نداشـتہ‌ بـاش کہ‌ رانندۀ ماشین کـسے جز پـدرت بـاشہ‌ .. عـادت داشـتہ‌ باشے مـدام مـداحے مـورد علـاقۀ پـدرتو بـزارے ... سخـتہ‌ کـہ‌ گوشـیتو بزارے جـلو دسـت تو مـراسم .. هـر لـحظہ‌ منـتظـر ایـن بـاشے کـہ‌ بابات زنـگ بـزنہ‌ ؛ بگـہ‌ کـارے برام پیـش اومـده ، دختـرِ بابا اجـازه میده ؟! کلـا بابا کـم‌حرف بـود ... وقتی ایام فاطمیه میشد خیلی کـم‌حرف‌تر میشد ؛ وقـتے یهویـے توے این ایـام از خونـہ‌ میزد بیرون تو ایـام فاطمیہ‌ لـازم نبود بپرسـےکـجا ؟! مقصدش گلزار شهدا بود .. از وقتی مداحے کلیمینے منتـشر شـده بود ، وقت و بےوقـت گـوشش میـداد .. و از پـارسال مـداحے الـصلـاة الفـراق ! اللـہ‌ اکـبر از ایـن مداحے ... اللـہ‌ اکـبر بابا علـاقۀ عجـیبے بہ‌ حضـرت زهـرا داشـت ؛ علـاقۀ زیـادے هـم بہ‌ اسـم حضـرتِ مـادر ، بـہ‌ همیـن دلـیل اسـم دختـر اولـش و تنـها دختـرش رو فاطـمہ‌ گـذاشت .. خـودش گفت : اسـم تنـها دختـرم رو فاطـمہ‌ گـذاشتم ؛ کـہ‌ یـار بشـہ‌ ، یـارِ وفـادار ! کـہ‌ مثـل مـادرش فـدا عـلے و اولـادِ‌عـلے بشـہ‌ ! یـہ‌ خـاطره کـوتاه بگـم و بیـشتر از ایـن وقتـتون رو نمیگـیرم ؛ چـند سـال پیـش بود همیـن تنـها دختـرِ بابا ، یہ‌ اشتـباه کـرده بود ؛ بنظـر دختـرش نابخشـودنے بود ... قرار بود باهـم بـرن کتاب بخـرن ، تو راه باباش شـروع کرد بہ‌ حرف زدن : تو طـول زندگـیم ۲تا کـارو با هیچـکس نکـردم ، یکـیش این بود کـہ‌ هیچـوقت کسے رو قضـاوت نکـردم ! منـم شـرایط فاطـمۀ بابا رو مـوقع اشتـباهش نمیدونسـتم ، فقـط الـان بنظـرت هیـچ‌ راه دیگـہ‌اے نداشـت ؟! . . . من هرچـے خواستـم از خـدا و اهـل‌بیت گرفتم .. به لطـف خـدا از زندگـیم هم راضـےام ، از بچهـام راضـےام .. ولے من دوتـا آرزو دارم ، یکیـش آرزوے دوران بچگیـمہ‌ ... اونـم اینکـہ‌ شهـید بشـم ؛ [ یهـو رنگ از رخسـار دختـرش پـرید .. بـراے اولـین بـار بود کہ‌ داشـت مستقـیم این موضـوع رو از باباش میشـنید ! ] باباش در حـال راننـدگے ادامـه داد : کہ‌ مطـمئنم حتمـا بهـش میـرسم .. ینـے مـادرم منـو بہ‌ آرزوم میـرسونہ‌ ؛ آرزوے دومـم همیـن اینـہ‌ کہ‌ یہ‌ شـب جمـعہ‌ کـربلـا باشـم ..( آرزویـے کـہ‌ در زمـان حیـات بـرآورده نشـد ..! ) و درسـت گفت ! مـادرش فـرزندش رو .. پسـرِ عـلے رو (ابـن عـلے ) رو بـہ‌ ارزوش رسـوند و دسـت رد بہ‌ سینـہ‌ش نـزد ؛ همـون‌طور کـہ‌ دسـت رد بہ‌ سینـۀ هیچـکس نـزده ! امـروز حـاجت هـاتـون رو از مـادر سـادات کہ‌ چـی بگم ! از مـادر دو عالم بخـوایـد و مطـمئن باشیـد دسـت رد به سینـہ‌تون نمیـزنہ‌ .. اهالـےِ ایـن خـونہ‌ اهـلِ کَـرَمَـن ما رو هم از دعای خیرتون توی این روزا و شبا محروم نکنید ✍️ 🥀 ‌
‌‌ یک‌شبه محاسنش سفید شد .. 🥀
، یعنی آمده‌ام تا پرچم کشورم را بالا ببریم .. یعنی آمده‌ام تا بگویم آیندهٔ این خاک به دستان ماست .. یعنی آمده‌ام تا بگویم به قله رسیده‌ایم .. یعنی آمده‌ام بگویم حرف ولیِ زمان روی زمین نخواهد ماند ! بر دهان استکبار خواهم زد .. یعنی نشدنی‌ها ، شدنی می‌شود .. دشمن از ما ، نا امید می‌شود .. یعنی مجاهدانه سینه‌سپر خواهم کرد .. ! شمشیر را از رو می‌بندم و با تبیین ، نمی‌گذارم بمب‌باران رسانه‌ایِ خَصم ، مردم این خاک را نا امید کند .. یعنی آمده‌ام پا جای پای چمران بگذرام و بازوی پر قدرت شیعه باشم .. یعنی آمده‌ام همچون تهرانی‌مقدم و احمدی‌روشن خون خَبیث را به جوش بیاورم .. یعنی آمده‌ام شهیدانه زندگی کنم .. یعنی آمده‌ام تا کنم .. هم یک داشنجو بود ؛ دانشجویی که دل‌دادهٔ مادرش زهرا بود و سینه‌اش را سوزانده بود ؛ جِگر‌سوختهٔ مادر بود و نتوانست پای ناموس شیعه کوتاه بیاید .. ! آن‌قدر برای مردم دوید تا شد ! و شما دانشجوها ، حسین‌هایی هستید ؛ چمران هایی هستید ؛ تهرانی‌مقدم‌ها و احمدی‌روشن‌هایی هستید که آرزوی حسین‌ها را محقق خواهید کرد ، و در مسجد الاقصی نماز خواهید خواند .. ‌ ✍️ نوشتهٔ ۲۲ آبان‌ماه ، انتشار به مناسبت ؛ آیندهٔ این خاک به دستان شماست .. ، بازوی پرقدرت شیعه باشین ! ‌
‌‌‌‌ بعضی طوری نسبت به جریانات اظهار نظر می‌کنند و سرداران سپاه را محکوم ، که گویی از تمام فعل و انفعالات منطقه و خصوصا سوریه مطلع‌اند ! می‌گوید من خبر دارم ، بارها سوريه رفتم ، با اهل سوریه در ارتباطم ، منطقه را می‌شناسم و .. خب ، چقدر هم عالی ؛ حیفِ ما که شما جزو مستشاران نیستید ‌.. شما باید جای سردار عزیز قاآنی می‌بودید ، هرچند دست‌تان می‌رسید تصمیمات او را هم می‌گرفتید .. واقعا عجب است ! نمی‌دانم چطور می‌شود این مقدار از کوته‌بینی که منجر به چنین تحلیل‌هایی می‌شود .. : " ما باید بزنیم ، ما باید ورود کنیم ، ما باید نیرو بفرستیم ، ما داریم سوریه را معامله می‌کنیم ! ، ما داریم بازوی مقاومت را از دست می‌دهیم !!! " شما را به جهالت‌تان قسم بس کنید .. ! فرمانده این میدان مشخص است ، یا او را حکیم نمی‌دانید ، یا توانمند .. ! چرا فکر می‌کنید سطح تصمیم‌گیری‌ها به اندازه آگاهی شماست ؟! اگر هر اطلاعاتی دست هر کسی می‌رسید که دیگر اسمش اطلاعات نبود و فرمانده و سردار معنایی نداشت .. کمی اعتماد داشته باشیم ؛ اعتماد به متخصصین و دل‌سوزان و سرداران گوش به فرمانِ فرمانده .. ! ۲ هم رسانه‌ها پر بود از اینکه اشتباه کردیم و تعلل کردیم و سردارای سپاه کم‌کاری می‌کنند و .. اما زمستان رفت و رو سیاهی‌اش ماند برای ذغال .. حضرت آقا ، فرمانده کل قوا برخلاف خیلی از سردارپندارهای مجازی فرمود : ما نه تعلل می‌کنیم نه شتاب‌زده عمل می‌کنیم ، کمااینکه همین‌کار را کردیم .. ! حالا هم که چیزی از این سخنان نگذشته باز شروع کردیم به سیاه‌نمایی و سردارپنداری مجازی .. بس کنید مؤمنان ، بس کنید .. ✍️ موسوی ‌
معین 🇱🇧🇵🇸
‌‌‌‌ بعضی طوری نسبت به جریانات #سوریه اظهار نظر می‌کنند و سرداران سپاه را محکوم ، که گویی از تمام ف
اگر به عزیزی که توی یأس و سیاه‌نمایی غرق شده دسترسی دارین ، برسونین دستش .. کپی کنین ، اما منتشر کنین .. !