★∞غزاݪ اݦاݥ ڔضا∞★:
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_Mohammadkhani
♥️ |
فضای مجازے را دوست ندارم !
-آمده بودیم بجنگیم
پاتک خوردیم!
-آمده بودیم مفید باشیم
دچارِ سرگردانی شدیم
-آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم
اسیرِ بدی هایش شدیم
-آمده بودیم برای مهدے(عج) یارگیری کنیم!
واردِ ارتش شیطان شدیم!
-آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم !
داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را!
-آمده بودیم ، که بگوییم : آری ،ما هم هستیم!
درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت.
-آمده بودیم و آمده بودیم،
خوب آمدیم ... بـد نرویم!
#اغثنی_یامولای_یاصاحبالزمان🌱
#تک_تک اعمالم_رانذرظهورت_میکنم.
🌹
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
نماز اول وقت شهدا
ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند.بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند.دیگران هم به نماز جماعت دعوت میکرد.
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
#ابراهیم هادی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
علّامه_حسن_زاده_آملی
من هر وقت به عڪس یڪ شهید می رسم می گویم :
" السَّلامُ عَلیڪَ یا وَلیُّ اللّه "
و هر وقت به عڪس چند شهید می رسم می گویم :
" السّلامُ عَلیڪُم یا أولیاءَ الله "
#حسین_جان #محمد_حسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴
#روشنگری💥
وقتی تمام خبرگزاریها و کانالها مشغول اطلاعرسانی لحظهای از پیکر شجریان بودند یک جوان ایرانی امروز به 🌹شهادت🌹رسید ولی کسی خبری از آن شهید کار نکرد😔
سرباز وظیفه 🌹"علی بیرامی" 🌹از پارسآباد مغان، عصر دیروزحین پاسداری و تامین امنیت مرزهای شمال غربی میهن اسلامی به دست گروهک تروریستی پژاک به درجه رفیع شهادت نائل آمد🌹🌷🌹🌷
#شهید_علی_بیرامی💔
#روشنگری✌
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇
@MohammadHossein_MohammadKhani
🌹👆🌹👆🌹👆🌹👆🌹👆🌹👆
هروقٺاحساسڪردیداز
#امامزمان دورشدیدودلتون
واسهآقاتنگنیسٺ..
ایندعاےکوچکروبخونیدبخصوص
توےقنوٺهاتون
[لـَیِّـنْ قَـلبے لِـوَلِـیِّ أَمـرِڪ]
یعنیخداجون
دلموواسہاماممنرمڪن . . .
••✬🏴❃🏴✬🏴❃🏴✬••
@MohammadHossein_MohammadKhani
••✬🏴❃🏴✬🏴❃🏴✬••
#قصه دلبری
#قسمت_سی_و_پنج
تازه وارد سپاه شده بود ،نه ماه بعد از عروسی.برای دوره آموزش پاسداری رفت اصفهان .پنج شنبه و جمعه ها می آمد یزد.ماه رمضان که شد ۱۵روز من رو هم با خودش برد.از طرف سپاه بهش سوئیت داده بودن ،صبح ها ساعت ۸میرفت تا ۲بعد از ظهر .میخوابیدم تا نزدیک ظهر بعد هم تا ختم قرآن روزانه ام رو میخواندم میرسید استراحختی میکرد و میزدیم بیرون و افطاری رو بیرون میخوردیم.خیلی وقت ها پیاده میرفتیم تا تخته فولاد و گلستان شهدا،به مکان های تاریخی اصفهان هم سر زدیم:سی و سه پل و پل خواجو.همان جا هم تکه کلانی افتاد سر زبانش:امام و شهدا.هروقت میخاست بپیچاند میگفت :«امام و شهدا!»
_کجا میری؟
پیش امام و شهدا
_با کی میری؟
با امام و شهدا
کم کم روحیاتش دستم آمده بود.زیاد کتاب میخوند ،رمان های انقلاب،کتاب خاطرات عزت شاهی و زندگی نامه شهدا.
کتاب های شهدا به روایت همسرشان رو خیلی دوست داشت :شهید چمران،همت و مدق.همیشه میگفت :«دوست دارم اگه شهید شدم کتاب زندگی ام رو روایت فتح چاپ کنه!» حتی اسم برد که در قالب کتاب های نیمه پنهان ماه باشد. میگفت در خاطراتت چی چیز هایی رو بگو چه چیز هایی رو نگو .شعر هایش را تایپ و در فایل جدا در کامپیوتر ذخیره کرد و گفت اینا رو هم ته کتاب اضافه کن
ادامه دارد....
@MohammadHossein_MohammadKhani
#قصه_دلبری
#قسمت_سی_و_شش
عادت نداشتیم هرکس برای خودش کتاب بخواند. به قول خودش یا باید آن یکی را بازی میدادی یا خودش بازی نمیکرد. بلند می خواند که بشنوم .در آشپزی خودش را بازی می داد اما زیاد راهش نمیدادم که بخوان تنهایی پخت و پز کند. چون ریخت و پاش می کرد و کارم دو برابر میشد. بهش می گفتم شما کمک نکنید بهتره. آدم منظمی نبود .راستش اصلا برایش مهم نبود ؛در زردچوبه و نمک را جابجا می گذاشت، ظرف و ظروف را طوری می چید لبه اُپن که شتر با بارش آنجا گم میشد.روزه هم اگر میگرفتیم باید باید باهم نیت میکردیم. عادت داشت مناسبتها روزه بگیرد مثل عرفه، رجب،شعبان.گاهی جای سحری درست میکردم،گاهی دیر شام میخوردیم به جای سحری.اگر به هر دلیلی یکی از ما نمیتوانست روزه بگیرد، قرار بر این بود که آن یکی به روزه دار تعارف کند .جزو شرطمان بود که آن یکی باید روزه اش را افطار کند ،اینطوری ثوابش هم میبرد. برای خواندن نماز شب کاری به من نداشت. اصرار نمی کرد با هم بخوانیم. خیلی مقیدنبود که بخواهم بگویم هر شب بلند میشد برای تجهد. نه،هر وقت امکان و فضا مهیا بود ،از دست نمی داد. گاهی فقط به همان شفع و وتر اکتفا می کرد؛ گاهی هم فقط یک سجده.
ادامه دارد...
@MohammadHossein_MohammadKhani