eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
« یک دنیا ادب و معرفت » چقدر از تو نوشتن سخت است كه سرمشق از انوار الهی معصومين داشتی... شجاعت بی حد تو درس گرفته از علمداری بود كه تو فدایی زينبش شدی. وجودت مملو از عشق و احترام به پدر عزيز و مادر مهربانت، اخلاص عجيبت در كارها و رفتارت زبانزد همگان بود و در نهایت همۂ وجودت را براي عمه جانِ سادات "خرج يك کاشی حرم بی بی کردی ای شهید. آقا مصطفی نسبت به بزرگترها و احترام به پدر و مادر خیلی حساس بود. مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگ ها.... اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدر بزرگ یا مادر بزرگ ،مقید بود که دستشون رو ببوسه و قربون صدقشون بشه و همیشه میگفت خداوند سایه این بزرگان رو از ما نگیره که مایه ی خیر و برکت هستند . «سیره شهدا» شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
🌺يک خاطره زيبا از زبان شهيد مصطفى صدرزاده🌺 . 🎇تعريف ميکرد تو حلب شبها با موتور حسن غذاو وسائل مورد نياز به گروهش ميرسوند .🏍 ما هر وقت ميخاستيم شبها به نيروها سر بزنيم با چراغ خاموش ميرفتيم .😒 يک شب که با حسن ميرفتيم غذا به بچه هاش برسونيم . چراغ موتورش روشن ميرفت .😳 چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . 😯 خنديد . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم 👊و گفتم مارو ميزنند . دوباره خنديد .😀 و گفت . مگر خاطرات شهيد کاوه رو نخوندى . 🙄که گفته. شب روى خاک ريز راه ميرفت . و تير هاى رسام از بين پاهاش رد ميشد🤔 نيروهاش ميگفتن . فرمانده بيا پايين . تير ميخورى . در جواب ميگفت . اون تيرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . 😊و شهيد مصطفى ميگفت . حسن ميخنديد و ميگفت نگران نباش اون تيرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده . 😍 و به چشم ديدم که چند بار چه اتفاقهاى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسيد . .😔 🌹❤️🌹❤️🌹 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محل شهادت شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم) . به یاد شهدا 🌷🌺💐🌷🌷🌷💐🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🌷🌷💐🌺🌺💐💛💚💓 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
به یاد شهدا 🌷🌺💐🌷🌷🌷💐🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🌷🌷💐🌺🌺💐💛💚💓 . . 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی دختر شهید مصطفی صدرزاده روضه ی حضرت زینب سلام الله علیها میخواند... 😭😭😭 به یاد شهدا 🌷🌺💐🌷🌷🌷💐🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🌷🌷💐🌺🌺💐💛💚💓 . 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقاشی زیبا از چهره شهید مصطفی صدر زاده 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
عادت مصطفی این بود که هرگاه به خانه میآمد ابتدا دست پدر و مادرش را میبوسید و در همان حین سلام میکرد. - سلام بابا. - سلام مصطفی جان فکر کنم شکست خوردید که اینجوری برگشتی. - نه بابا اتفاقاً پیروز شدیم. خدا روشکر. - چکار کردی؟ - هیچی همه تیراندازی کردیم و یه نارنجک بود که توی همۂ بچه ها به من دادنش تا بزنم. - خدا روشکر بابا. - بابا میشه از این به بعد بیشتر توی برنامه های بسیج شرکت کنم؟ - آره بابا جون ولی مواظب درسات باش. - چشم. با اجازه من برم بخوابم خیلی خسته ام. از آن روز تا روزی که مصطفی چشم از دنیا بست محمد همیشه یاد آن روز بود و همیشه پسر خود را پیروز میدانست. 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا