『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
سـلامـ همـراهاے همیشـگے مـا☘ قـدیمیـا قُـوت قـلبـید جـدیـدیا خـوش اومـدیـد... رفـقابہ مناسبــت سـا
#چالشآشناییباشهیــد
سلام ونور💫
#محمدحسینِشهیدیعنیکربلا...#کربلایعنیمحمدحسینِشهید#ایاماربعین بود
سال۹۶تمام شهر بوی #کربلا و#اربعین می آمد
به هرکسی برمیخوردیم میگفت #حلال کنید #عازمکربلاهستم دل من هم مانند تمام دلهای بیقرار و شیدای کربلا
ازجاماندگی.میسوخت.تصویر#شهیدمحمدحسینمحمدخانی پروفایل یکی از مخاطبینم بود.بدون آگاهی از شخصیت عکس باهربار دیدن
میگفتم خوش بحال این شخص چشمانش چقدر شبیه شهداست انگار اصلا شهید است معلوم است انسان بزرگیست این چشم ها بلاخره شهید میشوند.به واسطه ی کاری که داشتم به مخاطبم پیام دادم و بعدازهماهنگی بابت کار(ازآنجاکه نه شهید را میشناختم ونه چهره ی مخاطبم را میدانستم)گفتم استاد این چهره و چشم ها #گواهیمیدهند که #شهید میشوید
وچون ایام اربعین بود وبه شدت #بیقرارکربلا واربعین بودم گفتم ..استاد گویا شماهم کربلانرفته ایدبعداز چند دقیقه تصویری از پیاده روی اربعین ارسال کردند وگفتند #عمود۴۰۰
به یاد جاماندگانِ اربعین#آهحسین #آهکربلا
به شدت دلم شکست از اینکه حقیقتا همه رفته اند وفقط من #جامانده ام همه جا برایم لحظه ای تاریک شدچشمم به صفحه ی گوشی تاریک شده فقط وفقط یک کلمه کربلارا میدیدم.وبعد
استاد ادامه دادن تصویری که در پروفایل هست تصویر #شهیدمحمدحسینمحمدخانی هست.
#شهیدمدافعحرم
باشنیدن این که این چهره شهید بوده قلبم شرحه شرحه شد.بااینکه نمیدانستم ونمیشناختم ولی چشم ها گواهی میداد که شهید است...چشمانِ او...
قبل از آنکه بشناسم چشمانش گواه شهادت بمن داده بود ...چشمانِ او...
نام #محمدحسینِشهید و #کربلا ازآن روز برای من گره خورده بهم شد.آن سال مسافر کربلا دل من را قدم به قدم با #محمدحسینِشهید تابه کربلا برد تا پای ضریح
تا زیر قبّه ی جناب #سیدالشهدا.اربعینِ آن سال ، من تمام راه را با پای دل ،حقیقتا پیاده میرفتم که نه با مسافر کربلا و به معنای واقعی حالتی بصورت معجزه که من با خود شهید گویی همراه وهمسفر کربلاهستم.هرپیام تصویری از پیاده روی کربلامیرسید گویی خود #محمدحسینِشهید است که میگوید،حضور و نگاهش را عمیقا حس میکردم
(مسافر کربلا در #مشایّه ومن در شهر خودمان پیاده تا مزار دوشهید گمنام)
تمام روزهای من شده بود نام #محمدحسینِشهید وتحقیق ومطالعه راجب شهیدو#پیادهرویاربعین
راجع به شهید خواندم :
_داریم با حسین حسین پیر میشیم...
_الان برای شهادت زوده بمان وخدمت کن.اوگفت لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد حبیب نبُرد...
یک شبی با نهایت دل شکستگیِ جاماندگی از کربلا و شناختن وپیداکردنِ#محمدحسینِشهید تاخود صبح به گریه و نماز ودعا ونام ونگاهِ #محمدحسینِشهید گذشت.
شبی که مسافر کربلا گفتند امشب شب #سالگردشهید است و دل شمااینگونه منقلب شده
و این حالات جز نظر ولطف شهید نیست.
برایم شبی احلی من العسل بود...
نوری که چهره ی #محمدحسینِ شهید داشت قلب مرا مجذوب کرده و هنوزهم این گره به نگاه او برقرار هست.
در همان ایام پیاده رویِ دلیِ کربلا
مقداری برنج برای پرنده ها هدیه به #محمدحسینِشهید و#مادرم لب پنجره ریختم
در کمال ناباوری #مادرم (مرحومه)و #محمدحسینِ شهید را خواب دیدم
شهید هیچ صحبتی بامن نکردند هیچ، ولی نگاه بی نهایت مهربانی داشتن
مادرم جلوآمدند، آویز ریشه های روسریِ مادرم ستاره های به شدت درخشان بود
مادرم زیر چانه سنجاق به روسری داشتند که آویزَش گل بسیار ریزی بود
من در خواب عطر گل میشنیدم ومیفهمیدم که این بوی گل، از گل آویز مادرم است.
مادرم به خودشان و#محمدحسینِشهید اشاره کردند وگفتند آمده ایم به تو خبر بدهیم که گنجشکها برای ما خیلی آواز میخوانند ...
با نام #محمدحسینِشهید زندگی من زیر ورو شد
چه ها شد ...
طوری که زندگی من به دوفصل #قبلازشناخت شهید و#بعدازشناخت شهید تقسیم شده....
ومن چیزی قبل از شناخت شهید به یاد ندارم.
روایتی از #کتابقصهدلبری: ( به نقل از دوست شهید: #محمدحسین درهرعرصه ای که واردمیشد #عاشقانه عمل میکرد )
در زندگی بنده هم این ویژگی به طورکامل نمایان شدو همچنان جاری وساری است.
ارادتم به او را اینگونه توصیف میکنم:گویی مهر تو در عالم ذر یافته ام.
روزی نیست که در عقبه ی نمازها
نماز برای #محمدحسینِشهید نخوانم
بارها بارها به چشم دیده ام که این شهید بس بزرگ در سخت ترین شرایط زندگیم بلاگردانم بوده است.
و
ناچیزترین چیزی که میتوانم بگویم
این است
حقیقتا مدیون شهدا و خانواده ی شهدا هستیم.
مدیون لطف مادر این خانواده ایم
خانواده ی بزرگوار شهید #حلالم کنید🌸🦋
السلام علیکم یااولیاءالله واحبائه ورحمت الله وبرکاته⭐️
💚:می آید،مهربانترین
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#ارسالیاعضا
#خـادمگـدایفاطمـه
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3