یڪ ماھ بعد از عقد، جور شد رفتیمـ حج عمرھ. سفرمان همزمان شد با ماھ رمضان...😍 با کارهایی که محمدحسین انجام می داد، باز مثل گاو پیشانی سفید دیدھ می شدیمـ😁✨. از بس برایم وسواس بھ خرج می داد. در طواف، دست هایش را برایم سپر می کرد کہ بھ کسی نخورم. 😍🤕با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم حجرالاسود را ببوسم😘. کمڪ دست بقیه هم بود، خیلی به زوار سالمند کمڪ می کرد😮. یڪ بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند ما را نگاھ می کنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟😱😟 یکی از خانم هاے داخل کاروان بعد از غذا، من را کشید کنار و گفت: «صدقه بذار کنار. این جا بین خانما صحبت از تو و شوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه...😍😂».
#نوکر_حسینم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani