[آیا اسلام، قبل از اعلام امامت أمير المؤمنين در غدیر خم ناقص بود؟]
[این مطلب، تخصصی است]
تدين به دین ناقص
فخر رازي: ممكن است گفته شود: (اليوم أكملت لكم دينكم) اقتضا مي كند كه قبل از آن روز معين، دين، ناقص بوده، در نتيجه بايد ملتزم شويم كه پيغمبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم بيشترين قسمت عمر شريف خود را با دين ناقص سپري كرد و تنها مدت كمي داراي دين كامل بوده است.
صرف نظر از صحت و سقم جواب هايي كه او داده دو جواب براي اين اشكال مي توان مطرح كرد:
اول: از نظر شيعه، اكمال دين يك تغيير كيفي در دين است، نه كمّي. از اين رو ارتباطي با فروع احكام ندارد بلكه مربوط به تعيين رهبر معصوم پس از رحلت پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم است. بدون ترديد تا زماني كه دين يا حكومت به فرد وابسته است، با درنظر گرفتن آينده، ناقص است هر چند كه نقص فعلي نداشته باشد. زماني از نقص خارج مي شود و كمال پيدا مي كند كه از وابستگي به فرد خارج شده و به شخصيت حقوقي متكي گردد. در روز نزول اين آيه نيز، دين جاويد الهي به صورت رسمي و علني از وابستگي به شخصيت حقيقي، يعني پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه دشمنان به مرگ او دل بسته بودند ـ خارج شد و به شخصيت حقوقي عصمت تكيه كرد و بدين ترتيب اميد دشمنان به يأس تبدیل شد.
دوم: اگر آيه را بر مبنا و مذاق اهل سنت نيز معنا كنيم باز هم نمي توان گفت: قبل از نزول اين آيه، دين، ناقص بوده است؛ زيرا در صورتي مي توان چيزي را ناقص شمرد كه تأمين كننده نياز فعلي نباشد. مثلاً اگر فرش نُه متري را در اطاق دوازده متري پهن كنند، مي گويند: اين فرش، ناقص است يا اين اطاق به طور كامل مفروش نشده است. اما اگر همان فرش نُه متري را در اطاق نُه متري پهن كنند، نمي گويند: ناقص است. چنان كه اگر طبيبي بيماري را تحت نظر خود داشته باشد و روزانه هماهنگ با مزاج او دارويش را كم و زياد كند، نمي گويند داروي ديروز ناقص بود و امروز كامل شد، بلكه هر روز كه دارو مي دهد، كامل است. نزول احكام و حكَم قرآن كريم هماهنگ با نيازمندي هاي جامعه اسلامي آن روز بود. از اين رو هيچ گاه اين دين، ناقص نبوده است.
اما نسبت به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دين ناقص اصلاً معنا ندارد؛ زيرا تدريج در نزول مربوط به امّت است وگرنه براساس برخي روايات، مجموع حكَم و احكام دين، سالي يك بار به صورت دفعي بر آن حضرت نازل مي شد.
بنابراين، نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هميشه متدين به دين كامل بوده است.
ظهور ولايت در صحنه غدير، صص ۱۲۹ تا ۱۳۳ با تلخیص
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عليكم
[قابل توجه روانشناسان و مشاوران]
" نسبيت آداب "
جملهاي منسوب شده به مولاي متقيان به اين عبارت: «لا تؤدبوا اولادكم باخلاقكم لانهم خلقوا لزمان غير زمانكم» فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربيت نكنيد چون آنها آفريده شدهاند براي زماني غير از زمان شما.
اينجا دو مطلب است يكي اينكه آيا اين جمله را علي ( ع ) فرموده است ؟ بحث دوم اينست كه آيا اين جمله ممكن است مفهوم درستي داشته باشد يا نه ؟
اما قسمت اول : اين جمله تاكنون در هيچ كتابي از كتبي كه قابل اعتماد باشد بلكه از كتبي كه قابل اعتماد نباشد ولي اين جمله در آن به شكل حديث از علي ( ع ) روايت شده باشد ديده نشده است . در کتاب " ناسخ التواريخ " در شرح حال افلاطون به آن برخوردم كه افلاطون گفته بچههايتان را با اخلاق خودتان تربيت نكنيد براي اينكه آنها براي زمان ديگري آفريده شدهاند . آنجا فهميدم كه آن كسي كه اول بار گفته است كه اين جمله مال اميرالمؤمنين است يا اشتباه كرده يا از افرادي بوده است كه غرض دارند ، جملههائي را كه ميدانند مال يك پيشواي ديني نيست براي اينكه مطلب خودشان را مورد استفاده قرار بدهند ، به يك پيشواي ديني منتسب ميكنند .
آيا اين مطلب في حد ذاته حرف درستي است يا نه ؟ مسألهاي است كه از قديم الايام ميان دانشمندان مطرح بوده به نام " نسبيت اخلاق " ، يعني هيچ صفتي را نميشود گفت مطلقا خوب است در هر جا و هر زمان ، و هيچ صفتي را نميشود گفت مطلقا بد است در هر جا و هر زمان . اين را ميگويند " نسبيت اخلاق " و عده زيادي هم طرفدار دارد.
ممكن است نظر گوينده در جمله : " « لا تؤدبوا اولادكم باخلاقكم » " به همين نسبيت اخلاق باشد ، يعني اخلاقي كه تو داري ممكن است خوب باشد ولي به درد بچه تو نميخورد . عرض ميكنم كه نسبيت اخلاق دروغ است يعني اينطور نيست كه هر چه كه نام اخلاق روي آن باشد نسبي است . ولي اين جمله ميتواند يك معناي ديگري داشته باشد و آن اينكه " لا تؤدبوا " يعني ادب نكنيد . اينجا بايد توضيح بدهم : ما يك سلسله امور داريم كه به آنها آداب ميگويند و يك سلسله امور ديگر داريم كه به آنها اخلاق ميگويند . اخلاق غير از آداب است . اگر مقصود گوينده از اين جمله اين باشد كه : لا تخلقوا اولادكم باخلاقكم فرزندانتان را به اخلاق خودتان متخلق نكنيد ، غلط است . ممكن است معناي اين جمله اين باشد : لاتؤدبوا اولادكم بادابكم به فرزندانتان آداب خودتان را نياموزيد بلكه حساب آداب آينده را بكنيد . اخلاق مربوط است به خود انسان ، يعني مربوط است به اينكه انسان به غرائز خودش يعني به طبيعت خودش چه نظامي بدهد ، خودش را چگونه بسازد . نظام دادن به غرائز را اخلاق ميگويند . انسان داراي غرائز مختلفي است . علماي قديم ميگفتند در انسان سه قوه اصلي هست ( و گاهي چهار تا ) يكي قوه عاقله ( قوه عقل ) ، ديگر قوه شهواني ( مقصود تنها شهوت جنسي نيست ) و سوم قوه غضبيه . اينطور دسته بندي كرده بودند كه قوه شهواني كارش جلب منافع است ، قوه ديگر كه غضبيه باشد ( مقصود غضب و خشم به معناي خاص نيست ) قوه دفع است ، نيروئي است كه بطور خودكار انسان را وادار ميكند كه چيزهائي را كه براي خودش بد و مضر تشخيص ميدهد دفع بكند .
يك قوه ديگر هست بنام قوه عقل كه قوه حسابگري است . هر قوهاي فقط كار خودش را حساب ميكند . مثلا قوهاي كه كارش خوردن است ديگر حسابي در دستش نيست ميگويد فقط بايد بخورم . قوه جنسي هم هيچ حسابي در آن نيست جز آنكه بخواهد عمل جنسي انجام دهد . همچنين است قوه غضب . ولي بايد انسان به اين قوا يك نظمي بدهد . شما اگر يكي از قوا را آزاد بگذاريد كه كار خودش را انجام بدهد ، اين آزادي دستگاه شما را خراب و فاسد ميكند . بايد برايش نظمي قائل شد ، عقل بايد بر اين بدن و بر اين شخصيت حكومت بكند و به هر كدام سهمي بدهد . اين ، معناي نظام دادن به غرائز است .
چون عقل به تنهائي قادر نيست كه به حساب اينها برسد . دين با تكاليفي كه دارد سهم بنديهاي اينها را مشخص ميكند . به اين امر ما اخلاق ميگوئيم .
اخلاق ، يك تقسيم حقوقي روي غرائز انسان است . حال آيا اخلاق كه معنايش تقسيم حقوق روي غرائز است ، با زمانها فرق ميكند ؟ يعني آيا سهم چشم انسان ، سهم شكم انسان ، سهم جاه طلبي انسان تغيير ميكند ؟ آيا اين سهم بندي ، اين تقسيم كار كه بايد در بدن بشود تغيير پذير است كه بگوئيم " لا تؤدبوا اولادكم . . . " يعني بايد براي بچهتان يك سهم بندي غير از سهم بندياي كه مربوط به خودتان است بكنيد ؟ نه ، اين ، در تمام زمانها يكي است .
اما يك مسأله ديگر مسأله آداب است . آداب مربوط به اينست كه انسان به يك امور اكتسابي كه بايد اسم آنها را فنون گذاشت نيز احتياج دارد. يعني به يك سلسله هنرها و صنعتها احتياج دارد و بايد آنها را ياد بگيرد .👇
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
يعني به يك سلسله هنرها و صنعتها احتياج دارد و بايد آنها را ياد بگيرد . مثلا انسان احتياج دارد كه خط نوشتن را ياد بگيرد. انسان نبايد بچهاش را هميشه به آدابي كه خود دارد مؤدب بكند . در زماني كه تو بودي ، ادب تو اقتضا ميكرد كه نوشتن را بياموزي ، اما بعد ماشين تحرير پيدا شد . تو خودت خط نوشتن را بلد بودي ، در زمان بعد ديگر تنها نوشتن كافي نيست ، بايد ماشين كردن را هم بلد بود . اينجا نبايد كج سليقگي به خرج داد و گفت همان كاري را كه من بلدم بايد بچه من هم انجام بدهد . نه ، لا تؤدبوا اولادكم باخلاقكم لانهم خلقوا لزمان غير زمانكم .
پس آيا اخلاق با مقتضيات زمان عوض ميشود ؟ خير . آيا مقتضيات زمان ، آداب را عوض ميكند ؟ بله .
از جمله آداب يكي هم رسوم ميان مردم است . اينها را نه ميشود گفت خوب است و نه ميشود گفت بد است .
بعضي جملهها بدون اينكه ارزش داشته باشند مثل برق در ميان مردم رواج پيدا ميكنند و حال آنكه جملههائي هست صد درجه از اينها با ارزشتر ، و حسن شهرت پيدا نميكنند . اين جمله : لاتؤدبوا اولادكم باخلاقكم جزء جملات خوش شانس دنيا است و شانس بيخودي پيدا كرده است .
«اسلام و مُقْتَضَیات زمان» أثر شهید مطهری ج اول صص ۲۷۳ تا ۲۹۳ با تلخیص و اندکی تغییر.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
پاسدار شهید محمود سامی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱
محل شهادت: شلمچه
عملیات کربلای ۵
پسردایی عزیزم، شهید محمود سامی سال ۱۳۴۴ در روستای قراجه (شهرستان بجنورد) متولد شد. فردی زحمتکش و آرام بود. این فرزند صالح، بعد از تحصیلات مقطع ابتدایی، مدتی در شهر بجنورد به کارگری مشغول شد تا با عرق جبین، ابتغای مِن فضل الله داشته باشد. دوره خدمت سربازی خود را در زمان دفاع مقدس در جبهه غرب کشور سپری کرد. بعد از اتمام سربازی، دست از دفاع از مقدسات برنداشت و با استخدام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باز روانه دانشگاه انسانسازی (جبهه حق علیه باطل) شد و مدتها مدافع مرزهای عقیدتی و جغرافیایی بود تا اینکه در اول بهمن ۱۳۶۵ به عنوان دیدهبان در شلمچه شربت گوارای شهادت نوشید. طوبی له و حسن مآب. سلام عليه یومَ وُلِدَ و يومَ اسْتُشْهِدَ و يوم یُبعَثُ حَيًّا.
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد، یاد شهیدان است.
محمدرضا کرامتی
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دکتر محمدرضا کرامتی
#سؤال سلام عليكم آیا در مورد الفاظ و کلمات قرآن، میتوان گفت حروفی بودهاند که نه تنها خونده نمیشو
537.2K
جواب سؤال دیروز:
بله.
مثال: ۱- همزهی اسم در بَسمَله (بسم الله الرحمن الرحیم).
۲- نونِ مِنْ در «مِمّا=مِن+ما» در آیهی ۳ بقره.
میتونید صوت رو گوش کنید.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عليكم
با تبریک سالروز ولادت پربرکت امام جواد علیه السلام که گویا روز پسر نام گرفته، حدیثی از ایشون با توضیح تقدیم میگردد.
[قابل توجه روانشناسان، مشاوران و خیلیها]
اعتماد به نفس يا توكّل بر خدا؟
يكي از افكاري كه از مغرب زمين به حريم انديشه ناب توحيدي مسلمانان و موحدان نفوذ كرده، اين است كه اعتماد به نفس از فضايل است و بايد ديگران را به آن ترغيب كرد؛ در حالي كه اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأييد نكرده است؛ زيرا انساني كه مالك هيچ شأني از شئون خود نيست: «لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضرا ولا موتاً ولا حياةً ولا نشوراً»[1]
چگونه مي تواند بر خود تكيه كند؟
آنچه از نظر اسلام فضيلت به شمار مي رود و دين به آن بها مي دهد اعتماد و توكل بر خداست، چنانكه حضرت امام جواد (عليه السلام) فرمودند: «الثقة بالله تعالي ثمن لكل غال وسُلَّم إلي كل عال»[2]
؛ اعتماد به خدا بهاي هر كالاي گرانبها و نردبان صعود به هر درجه بلندي است. تكيه گاه مؤمن، قدرت بي كران و مستقل خداي سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت ديگران.
اما اعتماد به نفس يا اعتماد به ديگران از نظر اسلام رذيلت است؛ زيرا معناي اعتماد به نفس آن است كه انسان به حول و قوّه خود اعتماد كند، در حالي كه خداي سبحان در معرفي مؤمنان مي فرمايد: آنان در برابر تهاجم بيگانگان مي گفتند: (حسبنا الله ونعم الوكيل)[3]
. آنان نمي گفتند قدرت نظامي و توان رزمي ما كافي است.
انساني كه در برابر خدا عاجز است و مالك چيزي نيست، بايد بر خدا توكل كند نه بر نفس خود.
===========
[1]ـ مفاتيح الجنان، تعقيب نماز عصر.
[2]ـ بحار، ج 75، ص 364.
[3]ـ سوره آل عمران، آيه 173.
مراحل اخلاق در قرآن، علامه جوادی آملی، صص ۳۶۷ و ۳۶۸
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
تقدیم این مولودیخوانی👇 به معنای پذیرش حتمی ولادت حضرت علی اصغر در ۱۰ رجب سال ۶۰ نیست. این مولودیخوانی رو یکی از اعضای محترم کانال (که اصفهانی هستند) ارسال کردهاند. ازشون بسیار متشکرم.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402