✳️ هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت!
🔻 میگویند لقمان در جوانی غلام یک مردی بود. روزی به لقمان دستور میدهد که امسال در زمین، کنجد بکار. لقمان هم میرود و بهجای کنجد، جو میکارد. فصل برداشت که میرسد، مولایش به او میگوید: این چیست که کاشتهای؟! من به تو گفته بودم کنجد بکار، تو جو کاشتهای؟! لقمان هم میگوید: من جو را کاشتم و گفتم انشاءالله کنجد درمیآید! گفت: عجب انسان بیعقلی هستی! کجا دیدهای که جو، محصول کنجد بدهد که تو این انتظار را داری؟! لقمان هم برگشت و گفت: مولای من! من نگاه میکنم میبینم تو دروغ میگویی، غیبت میکنی، به ناموس مردم نگاه میکنی، حق مردم را پایمال میکنی، بعد هم میگویی من اهل بهشتم! اگر غیبت تو بهشت بدهد، جوی من هم کنجد میدهد! مولایش هم گفت: تو حقیقتا حکیمی و برو که تو را در راه خدا آزاد کردم!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
🎙 #خطبههای_نمازجمعه | ۴خرداد۱۴۰۳
#️⃣ #ترجمه_سخنرانی
#️⃣ #سلوک
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فـَرَجَهم🌷
╲\╭┓
╭ 🌺 @Moheban_mahdi_114
┗╯\╲
❤️ امـــــامـ زمـــانـــے شـــو👆
✳️ بهخاطر یک ذره گردوخاک!
🔻 مرد تاجری بعد از مرگش به خواب برادرش میرود. برادرش میبیند که او از شدت عذاب در مصیبت بزرگی گرفتار است. به برادرش میگوید: چرا در چنین وضعی هستی؟ تو که نماز میخواندی، روزه میگرفتی، حج میرفتی و... پس این چه حالتی است که داری؟ آن برادر میگوید: خدا از من دربارۀ چیزی حساب کشید که فکر آن را نمیکردم! گفت: خدا چه چیزی را محاسبه کرد؟ بازاریها دقت بکنند! آن برادری که در عذاب بود گفت: ترازویم که گاهی گردوخاک رویش مینشست، قبل از اینکه آن خاک را از روی ترازو تمیز کنم، جنس را همانطور میگذاشتم و وزن میکردم و به مشتری میدادم. حالا جلویم را گرفتهاند که پول آن اندازه از گردوخاک را چطور بهجای جنس از مردم گرفتی؟!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
🎙 #خطبههای_نمازجمعه اردبیل | ۱۴۰۳/۰۹/۰۹
#️⃣ #ترجمه_سخنرانی
📛 #حق_الناس #قیامت
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07