محبان مهدی
💦⛈💦⛈💦⛈ #قــسمــتــــ_چـــهـــل_و_ششم ♥️عـــشـــق پــــایـــدار♥️ عصر آنروز رفتم ایستگاه تاکسی بین
#قــسمــتــــ_چــــهـــل_و_هفتم
♥️عــشــق پـــــایــــدار♥️
با صدای مامان از افکار خودم بیرون امدم,مامان:معصومه جان پس اول باید به
دایی و زن دایی و..بگیم ,اول خانواده ها همدیگر راببینن بعدش اگررررر پسندیدیدم به بقیه هم میگیم,درشته قبول داری؟
فکر هوشمندانه ای بود,به مامان گفتم:مامان فک کنم اقای خانزاده مادرنداشته باشه هااا,حالا کجایه ومامانش چی شده ,الله اعلم وحتی نمدونم چندتاخواهروبرادرن...
مامانم گفت :اشکال نداره ,زنگ بزن برای شب جمعه قراربگذار بیایندوازشون بپرس چندنفرن که شام تدارک ببینیم.
گفتم :امروز زنگ نمیزنم ,یدفعه میگه دختره چقد هوله,فردا زنگ میزنم ,هنوز تا پنج شنبه دو روز مونده خوب.
فرداش تا ساعت ۱۰خواب بودم.
پاشدم آبی به سروروم زدم رفتم اشپزخانه ودیدم مامان داره نهارآماده میکنه,سلام کردم.
مامان:به به سلام عروس خوابالود,خنده ای زدم وگفتم حالا کو تامن عروس بشم.
مامان گفت:داماد عجول ,صبح زود زنگ زد وقرار مرار آشنایی راگذاشت...
با تعجب گفتم:نننننه!!!!
گفت:اره,ترسیده از دستش بپری وبا لحنی شیطنت امیز ادامه داد...
داماد جونم میگفت :خودشه وباباش ,متاسفانه پدر ومادرش وقتی کوچک بوده از هم جدا میشنومادرش میره خارج از کشور والان باپدرش تنها زندگی میکنند.
درضمن منم بهش گفتم:که بابات بامانیست وازش جداشدم والان اینجا تنهاییم.....
وای مامان چی میگفت؟!اولین بار بود که رو زبان میاورد,یعنی پدر من زنده است؟
مامان:حالا چرا رفتی تو فکر؟صبحانه بخور باید یه خونه تکونی درست وحسابی بکنیم,اخه زشته اینجا نامرتب باشه.
ذهنم درگیر شده بود گفتم:ماماااان خستم....
گفت :باعشقی که توچشات دیدم ,خستگی معنا نداره....
با تعجب چهره ی مادرم را نگاه کردم ,باورم نمیشد مادر هم در زندگیش عشقی داشته اخر اینقدر مامان مریم تودار بود که نمیشد به عمق افکارش پی برد اما خواه ناخواه دلم از دستش گرفته بود چرا که من میتونستم پدر بالای سرم داشته باشم اما با یتیمی بزرگ شدم واین علامت سوالی بزرگ برایم بود که چرا؟؟
ادامه دارد..
#براساس واقعیت #داستان
▪کُپی برداری بدون ذکر نام نویسنده حَرام است ▪
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
محبان مهدی
#قــسمــتــــ_چــــهـــل_و_هفتم ♥️عــشــق پـــــایــــدار♥️ با صدای مامان از افکار خودم بیرون امد
#قــسمــتــــ_چـــهــل_و_هشتم
♥️عــــشــق پــــایــــدار♥️
شب جمعه بود ,دل تودلم نبود
مامان همه چی را آماده کرده بود,ازمیوه وشیرینی تاچای عروس پز وشام....
با دستپخت خوبش,خورش فسنجان وزرشک پلو با مرغ ومخلفات قبل ازشام ودسرسالاد و....آماده کرده بود.
خداییش مامانم همچی تمام بود فقط حیفم میاد که چرا نشد کدبانوی یک خانواده واقعی باشد وهنوز ته دلم از اعتراف ناگهانی مادر مبنی بر جدایی از پدرم,ناراحت بودم اما نتوانستم رک وراست بپرسم ,یعنی یه جورایی روم نشد ,حالا تویه وقت بهتر میپرسم
زنگ در را زدند,چادر رنگی به سرکردم ورفتم روحیاط به استقبال,
مادرم جلو در هال ایستاد
وااای چه استرسی داشتم,راهنماییشون کردم داخل,
وای خدای من ,استاد خانزاده مثل اینکه لباسش رابامن ست کرده بود ,یه کت وشلوار کرم ,شکلاتی بایه پیراهن سفید,خیلی خوشگل شده بود.
باباش هم کت وشلوارمشکی وپیرهن سفید....بزنم به تخته جوون مونده بود
داخل هال شدند مادر سرش راگرفت بالا تا داماد وپدرش راببینه,یک دفعه سلام تو.دهنش خشک شد,
هم پدر بهروز وهم مامان من خیره به همدیگه...بهتشون زده بود
پدر بهروز:مریم خانم...
مامان:آقاااااا محمود...
من وبهروزم این وسط چغندر ومثل برق گرفته ها خشکمون زده بود.
سردرنمیاوردیم چی شده,بهروزم گیج ترازمن اشاره کرد بریم بشینیم ,یکی از بیرون بیاد فک میکنه خواستگاری بابامه...
تمام استرسم تبدیل شد به خنده ای باصدا که باعث شد پدر داماد ومادر من از بهت بپرن ,مادرم بایک عذرخواهی به میهمانان تعارف کرد تا بشینن,
سریع رفت اشپزخانه یه چایی ریخت,ویه لیوان اب سرکشید.
پشت سرش اومدم وگفتم :ماماااان چه خبره اینجا؟!!
مامان:هیچی نپرس فعلا,بزاریه چای وشیرینی بخورن.
اینقد گیج بودیم که دسته گل هنوز تودست بهروز مونده بود
مامان چای وشیرینی تعارف کرد ومنم گل رااز دست بهروز گرفتم.
بهروز که خیلی ریلکس بود یه چشمکی بهم زد واهسته گفت:سرازکار بزرگترا دراوردی؟؟؟
منم فقط سرخ وسفید
پدر بهروز رو به مامانم کرد وگفت:شما کجا غیبتون زد یک باره؟؟
مامان سر به زیر وگفت:ماجراها پیش اومد که مجبورشدم, گم بشم
همینجور که اونا مشغول حرف زدن بودن بهروز اشاره به من کرد که بریم رو.صندلی نهار خوری کنار پنجره بشینیم ,اومدم از مامانم اجازه بگیرم که دیدم نه بابا,اصلا ما دوتا رایادشون رفته,غرق دنیای خودشونن...
نشستم رو صندلی و بهروزم نشست روبه روم
اشاره کرد به پذیرایی وگفت:فک کنم یه عروسی درپیش داریم عیااال
از حرفش خوشم نیومد ,اخه دوست نداشتم راجب مادرم اینقدر راحت اظهار نظر کنه,اخه درسته که حالا فهمیدم که پدرومادرم از هم جدا شدند اما مدتها بود که میدانستم,مادرم ,بابام را دوست داشته ,اخه کلی خواستگار ریز ودرشت را,به بهانه های الکی رد کرده بود ,اما این استاد خانزاده هم خیلی پررو بود ,درسته از دستش عصبانی,بودم اما
ازاین پررویی بهروز خندم گرفت ,سرم راانداختم پایین.
وگفتم نچایی یه وقت؟؟از کی تاحالا عیالت شدم که نمیدونم؟
اونم کم نیاورد گفت:همون بعدازامتحان که بله راگفتی دیگه
گفتم :استاددددد
_:جاااان استاد
خلاصه به قول بهروز پدر ومادر حرفاشون را زدند و
از شواهد برمیامد که پدرومادرها مخالفتی ندارند من وبهروز پاشدیم میزشام راچیدیم ,بهروز برخلاف ظاهر خشن وجدیش توکلاس,خیلی شوخ وسرزنده ومهربان بود.
بهروز یه نگاه به پدرش کرد گفت:خدا راشکر عاشق شدم تا بابام هم بعداز مدتها ,یه لبخند بزنه وهمش متلک میانداخت
ومیگفت مزاحم این دوجوون نشیم بزاریم حرفاشون رابزن
که دیگه طاقت نیاوردم وگفتم:خواهشا اینجور حرف نزنید,بابای شما شاید منظوری داشته باشه اما مادر من مطمینم مثل داداشش به اقاجااااانت نگاه میکنه,پس لطفا ازاین دست شوخیها نکنید....
بهروز که انگار تو پرش خورده بود,ارام گفت:چشم...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت #داستان
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
محبان مهدی
#قــسمــتــــ_چـــهــل_و_هشتم ♥️عــــشــق پــــایــــدار♥️ شب جمعه بود ,دل تودلم نبود مامان همه چی
#قــسمــتــــ_چــــهــل_و_نهم
♥️عــــشـــق پــــایـــدار♥️
اون شب انگار اون شی نمیخواست تمام بشه وگویا دل میهمانان به رفتن رضا نمیداد. ,اما راه رفتنی راباید رفت,چاره ای نیست.
قرار شد دوروز دیگه,مادرم دایی اینا را درجریان بگذارد وجلسه ی رسمی خواستگاری و...انجام شود.
اما این داماد عجول راه نداشت که همین شب به دنبال عاقد برود,از اینهمه عجله خندم گرفته بود اما دوست داشتم جناب استاد را یه کم بچزانم ,گرچه خودم هم احساس مهری عجیب به بهروز داشتم اما دلم میخواست یه جورایی گربه را در حجله بکشم.
مادرم دایی وزن دایی رادرجریان قرار داد,دایی که مرد فهمیده ای بود,گفت:ان شاالله خوشبخت شوند.اما زن دایی طاقت نیاورد به مادرم گفت:مریم جان,عجله کردی من برای معصومه ومحمد نقشه ها داشتم.
مادرم درجوابش گفت:محمد پسر خوبیست اما مثل اینکه قسمت نبوده ,ان شاالله پسرات هر سه تاشون خوشبخت شوند.
روز خواستگاری فرا رسید,شوروشوقی درخانواده ی کوچک ما درجریان بود,درخلال کارها,مادرم از عشق دوران نوجوانی اش,عشقی ناپخته ورنگین وبازی روزگار برای زهراخانم گفت,زن دایی که زن شوخ طبعی بود گفت:خداراچه دیدی شاید مادرودختر دوتایی باهم عروس شدند..
مادرم اهی کشید وگفت:به قول خاله صغری,خدا یکی,وعشق هم یکی,این قضیه ی اقا محمود مال زمان نوجوانی من بود که برای اقا محمود شاید رنگ عشق را داشت اما برای من یه حس زودگذر بود .
این یعنی ,مامانم ,بابام را دوست داشته...اره درسته...
خلاصه خواستگارها آمدندوجلسه خیلی رسمی درحضورخانواده دایی شروع شد.دایی مثل اینکه اقا داماد راپسندیده بود خصوصا حالا که میفهمید هردو اصالتا کرمانی هستیم....
پدر داماد پیشنهاد داد حالا که دایی عروس معمم واهل دین ومسایل دینی,یک صیغه ی محرمیت جاری,شود تا من وبهروز برای انجام کارهای ابتدایی ازدواج راحت تر باشیم.
دایی مخالفتی نداشت اما چیزی عنوان کرد که ماتابه حال به آن فکرنکرده بودیم.
دایی گفت:چون دختر پدر دارد واحتمالا پدرش درقید حیات است برای هرگونه محرمیتی شرعااجازه پدر شرط است......
همه گیج ومبهوت بودیم ,اما این بازی روزگار است...
میچرخد ومیچرخد واینبار عاشقانه تر...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت #داستان
▪کُپی برداری بدون ذکر نام نویسنده حَرام اَست
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
4_5764734147260059698.mp3
10.99M
🎙 سخنرانی استاد #رائفی_پور در اجتماع بزرگ امت فاطمی
📝 «حقوق همسایه نزد حضرت زهرا سلاماللهعلیها»
✅ لینک فایل تصویری در آپارات
🗓 ۲۶ آذر ۱۴۰۲ - تهران
🔈#سخنرانی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
♻️ساعت 22:00 ♻️
🔸همه باهم دعای فرج رو زمزمه کنیم در ساعت قرار عاشقی 🔸
💛⃟🌿دعای فرج💛⃟🌿
*┄┅═✧﷽✧═┅*
🌼 الهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
وَ انْکَشَفَ الْغِطآء ُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآء ُ
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ
📿 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد📿
اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
اَوْ هُوَ اَقْرَب ُ
✨یا مُحَمَّد ُیا عَلِیُّ
یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ✨
اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ
وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ
یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمان ِ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ. الْعَجَل َ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین...
التماس دعا🤲
🌸هدیه به ساحت مقدس آقا امام زمان🌸
📿صلوات📿
💢💢💢💢💢💢💢💢💢
🌙دعای سلامتی امام زمان 🌙
🌼اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِه
في هذِهِ السَّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَة
وَلِيّاً و َحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً و َدَليلاً و َعَيْنا
حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا.
💠اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ و آلِ مُحَمَّدْ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ -
اَللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَجْ💠
🔸اگرهمگی #یڪدل و #یڪصدا
برای #ظهور دعا ڪنیم،🤲
قطعاً،امر شریف ظهور به زودی، #محقق خواهدشد ..💫
👌گر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری🕊
🌻خداوندا❗
بر محمد و خاندان او درود بفرست🤲🏻
و حاجت من بر آور، 🤲🏻
خواهش من روا فرماى، 🤲🏻
گناه من بيامرز🤲🏻
مرا از ترس ايمن گردان،🤲🏻
كه تو بر هر چيزى توانايى🤲🏻
و اين بر تو آسان است. 🌻
آمين رب العالمين.
📚دعایدوازدهم صحیفهسجادیه
🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰
سلام علیکم✋🏻
روز ینچ شنبه تون گلباران🌺
آرزومندم
پر رنگترین لبخندها
بر لبانتان و پرمهرترین
نگاه بدرقه راهتان
و پربرکت ترین روزها
سهمتـون باشـه 🥰
🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰
#پیام_صبحگاهی
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ...
🌱سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین تنهایی!
سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
محبان مهدی
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂حقوق بشر را رعایت کنید. 🍂 🔸إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَا
🌺 سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 نعمتهای خدا را ببینید. 🍂
🔶أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
(واقعه/۶۳ و ۶۴)
⚡️ دانه هایی را که انسان در خاک می کارد، چه کسی می رویانَد؟
💫زارع اصلی، انسان است یا خدا؟
❌اگر كمى دقّت كنيم، می بینیم که زمين، بدن انسان را به خاك تبديل مى كند، ولى بذر را به خاك تبديل نمى كند.
🍁 دانه درون زمين دو حركت متضاد دارد، ساقه به سوى بالا و ريشه به سوى پايين مى رود. ريشه، مواد غذايى را جذب و ساقه، موانع خود را حتى اگر سفت باشد دفع مى كند. يك دانه به چند خوشه تبديل مى شود و توليد مثل مى كند.
✅و همه این امور با تدبیر الهی انجام می گیرد تا انسان از آن استفاده کرده و شکر نعمتهای الهی را بجا آورد.
#سبک_زندگی_قرآنی
حکمت های ۱۸۲_۱۷۹.mp3
11.91M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۷۹ و #حکمت۱۸۰ و #حکمت۱۸۱ و #حکمت۱۸۲
📆 ۲۷ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت179
#حکمت180
#حکمت181
#حکمت182
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟✤
🔰 دعاها و زیارت روزانه
#پنج_شنبه
🎬(جهت مشاهده صوت و متن و پی دی اف دعاها و زیارت نامه ها لینکهای آبیرنگ زیر را انتخاب نمایید)
1⃣متن و صوت زیارت روز پنج شنبه
https://eitaa.com/delneshinha/18353
2⃣ متن و صوت دعای روز پنج شنبه
https://eitaa.com/delneshinha/18347
3⃣ مجموع صوت دعاهای عهد
https://eitaa.com/delneshinha/21637
4⃣ متن و مجموعه صوت های زیارت عاشورا
https://eitaa.com/delneshinha/25009
5⃣ متن و مجموعه صوت های حدیث کساء
https://eitaa.com/delneshinha/17177
6⃣متن و ترتیل و تحدیر سوره یاسین
https://eitaa.com/delneshinha/21402
7⃣ متن ،ترجمه و مجموعه صوت های دعای هفتم صحیفه سجادیه
https://eitaa.com/delneshinha/18438
8⃣مجموع دعاها و نماز امام زمان عجل الله
https://eitaa.com/delneshinha/22432
9⃣ متن و تحدیر و ترتیل و ترجمه سی جز قران قاریان بین المللی
https://eitaa.com/delneshinha/21182
💠فهرست تحدیر (تندخوانی) ، ترتیل و متن و ترجمه صوتی سوره های با صدای قاریان بین اللملی در کانال صوتهای دلنشین
https://eitaa.com/delneshinha/30042
0⃣1⃣متن و صوت و ترجمه دعای کمیل
https://eitaa.com/delneshinha/29693
1⃣1⃣متن و صوت آیت الکرسی و چرایی خواندن آیت الکرسی برای اموات
https://eitaa.com/delneshinha/22533
2⃣1⃣زیارت نامه ، نماز و صلوات خاصه
امام حسن عسکری علیه السلام
https://eitaa.com/delneshinha/16563
3⃣1⃣ترتیل و تحدیر و متن سوره واقعه
https://eitaa.com/delneshinha/22810
4⃣1⃣نماز روز پنج شنبه
https://eitaa.com/Mohebannemahdi/16278
5⃣1⃣لیست مجموعه سخنرانی های اساتید
https://eitaa.com/delneshinha/26316
6⃣1⃣لیست مجموعه دعاهای صحیفه سجادیه (متن و صوت و ترجمه فارسی)
https://eitaa.com/delneshinha/29109
📌با نشر لینکهای گذاشته شده در گروه هاتون در ثواب نشر دعاها شریک باشین
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
🌍صوتهای دلنشین کوثر
https://eitaa.com/delneshinha
برکات یلدا.mp3
11.01M
#پادکست_روز
برکات یلدا کمتر از برگزاری یک مجلس روضه نیست!
چه برای اعضای خانواده،
چه برای یک جامعه !
به آن ضریب بینهایت بدهید!
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_قرائتی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_موسیقی | ویژه #یلدا 🍉
راستی عزیز، شالتُ بافته،
عزیزُ چشمبراه نذاری/
بابابزرگ میگه بگم
یه امشبُ، گوشی نیاری /
شیرینی شبای یلدا،
مزهی این دورهمیشه /
وقتی که باهمیم میبینم،
هیچی خونواده نمیشه /
امشب همه هستن، حیفه تو نباشی
یه امشبو میشه، که مهمون ما شی؟
حیفه تو نباشی | حسین حقیقی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝