محبان مهدی
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂حقوق بشر را رعایت کنید. 🍂 🔸إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَا
🌺 سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 نعمتهای خدا را ببینید. 🍂
🔶أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
(واقعه/۶۳ و ۶۴)
⚡️ دانه هایی را که انسان در خاک می کارد، چه کسی می رویانَد؟
💫زارع اصلی، انسان است یا خدا؟
❌اگر كمى دقّت كنيم، می بینیم که زمين، بدن انسان را به خاك تبديل مى كند، ولى بذر را به خاك تبديل نمى كند.
🍁 دانه درون زمين دو حركت متضاد دارد، ساقه به سوى بالا و ريشه به سوى پايين مى رود. ريشه، مواد غذايى را جذب و ساقه، موانع خود را حتى اگر سفت باشد دفع مى كند. يك دانه به چند خوشه تبديل مى شود و توليد مثل مى كند.
✅و همه این امور با تدبیر الهی انجام می گیرد تا انسان از آن استفاده کرده و شکر نعمتهای الهی را بجا آورد.
#سبک_زندگی_قرآنی
حکمت های ۱۸۲_۱۷۹.mp3
11.91M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۷۹ و #حکمت۱۸۰ و #حکمت۱۸۱ و #حکمت۱۸۲
📆 ۲۷ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت179
#حکمت180
#حکمت181
#حکمت182
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟✤
🔰 دعاها و زیارت روزانه
#پنج_شنبه
🎬(جهت مشاهده صوت و متن و پی دی اف دعاها و زیارت نامه ها لینکهای آبیرنگ زیر را انتخاب نمایید)
1⃣متن و صوت زیارت روز پنج شنبه
https://eitaa.com/delneshinha/18353
2⃣ متن و صوت دعای روز پنج شنبه
https://eitaa.com/delneshinha/18347
3⃣ مجموع صوت دعاهای عهد
https://eitaa.com/delneshinha/21637
4⃣ متن و مجموعه صوت های زیارت عاشورا
https://eitaa.com/delneshinha/25009
5⃣ متن و مجموعه صوت های حدیث کساء
https://eitaa.com/delneshinha/17177
6⃣متن و ترتیل و تحدیر سوره یاسین
https://eitaa.com/delneshinha/21402
7⃣ متن ،ترجمه و مجموعه صوت های دعای هفتم صحیفه سجادیه
https://eitaa.com/delneshinha/18438
8⃣مجموع دعاها و نماز امام زمان عجل الله
https://eitaa.com/delneshinha/22432
9⃣ متن و تحدیر و ترتیل و ترجمه سی جز قران قاریان بین المللی
https://eitaa.com/delneshinha/21182
💠فهرست تحدیر (تندخوانی) ، ترتیل و متن و ترجمه صوتی سوره های با صدای قاریان بین اللملی در کانال صوتهای دلنشین
https://eitaa.com/delneshinha/30042
0⃣1⃣متن و صوت و ترجمه دعای کمیل
https://eitaa.com/delneshinha/29693
1⃣1⃣متن و صوت آیت الکرسی و چرایی خواندن آیت الکرسی برای اموات
https://eitaa.com/delneshinha/22533
2⃣1⃣زیارت نامه ، نماز و صلوات خاصه
امام حسن عسکری علیه السلام
https://eitaa.com/delneshinha/16563
3⃣1⃣ترتیل و تحدیر و متن سوره واقعه
https://eitaa.com/delneshinha/22810
4⃣1⃣نماز روز پنج شنبه
https://eitaa.com/Mohebannemahdi/16278
5⃣1⃣لیست مجموعه سخنرانی های اساتید
https://eitaa.com/delneshinha/26316
6⃣1⃣لیست مجموعه دعاهای صحیفه سجادیه (متن و صوت و ترجمه فارسی)
https://eitaa.com/delneshinha/29109
📌با نشر لینکهای گذاشته شده در گروه هاتون در ثواب نشر دعاها شریک باشین
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
🌍صوتهای دلنشین کوثر
https://eitaa.com/delneshinha
برکات یلدا.mp3
11.01M
#پادکست_روز
برکات یلدا کمتر از برگزاری یک مجلس روضه نیست!
چه برای اعضای خانواده،
چه برای یک جامعه !
به آن ضریب بینهایت بدهید!
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_قرائتی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_موسیقی | ویژه #یلدا 🍉
راستی عزیز، شالتُ بافته،
عزیزُ چشمبراه نذاری/
بابابزرگ میگه بگم
یه امشبُ، گوشی نیاری /
شیرینی شبای یلدا،
مزهی این دورهمیشه /
وقتی که باهمیم میبینم،
هیچی خونواده نمیشه /
امشب همه هستن، حیفه تو نباشی
یه امشبو میشه، که مهمون ما شی؟
حیفه تو نباشی | حسین حقیقی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر انار 🍮
🎂🍉شب یلدایی🍉🎂
مواد لازم :
انار ۱ عدد
آبجوش ۱ لیوان
پودر ژله انار ۱ بسته
خامه صبحانه ۵۰ گرم
پودر ژلاتین ۳ ق
شیر ۱ لیوان
یکم وانیل
شکر ۳ ق
👨🍳(آشپزی)
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از شیرینکده زیماه بانو🌹
آموزش #سالاد_یلدایی 😋😍
بچه ها مقدارهایی که من نوشتم خیلی متعادل و خوبه اما اگه شما دوست داشتید بنا به ذائقهی خودتون چیزیش رو کم یا زیاد کنید هیچ اشکالی نداره❤️
.
کلم سفید خورد شده دو پیمانه
زیتون یه پیمانه
انار یک و نیم پیمانه
گردو ۲/۳ پیمانه
.
برای سس:
دو قاشق مایونز
دو قاشق ماست
نمک و فلفل و کمی آب لیموی تازه
.
حتما بذارید یکی دو ساعت توی یخچال بمونه تا نرم و خوشمزه بشه، اصلا هم نیاز نیست کلم پخته بشه چون ریز خورد میکنید و با سس که میمونه نرم میشه😋
.
نوش جونتون💝
#سلامتی وفرج مولای غریبمون صلوات
#شیرینکده_زینب ومامانش👇
🎂🎂🎂🎂🎂
@zemah_bano
✨سلام خدمت شما دوستان و همراهان✨
پیشنهاد ، انتقاد ، نظر و حرفهای شما
باعث رشد و پیشرفت، انگیزه و دلگرمی
ما میشود با ما در میان بگذارید 💌
بیصبرانه منتظر پیامهای شما هستیم 💝🌱
بصورت مستقیم 👥
https://eitaa.com/zlotfi80
🦋🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊
استاد موسوی.mp3
9.88M
محبان مهدی
#قــسمــتــــ_چــــهــل_و_نهم ♥️عــــشـــق پــــایـــدار♥️ اون شب انگار اون شی نمیخواست تمام بشه و
💦⛈💦⛈💦⛈
#قــسمــتــــ_پنجاه
♥️عـــشـــق پــــایــــدار♥️
دایی پیشنهاد داد ,یکی برود به دنبال آقا جلال یا همان پدر من,چون ادرسی از آنها نداشتیم,پیداکردنشون کاری زمان بر بود.
مادرم گفت:بهترین گزینه خودم هستم.
دایی گفت:چندتاکارواجب دارم اگر دوهفته صبر کنی ,خودم میام همراهت.
بهروز که داشت پر پر میزد با لکنت گفت:دددو هفته……
یک دفعه, ازاین مابین پدر بهروز به صدا درامد:بااجازه ی اقای محمدی(دایی عباس)من یک پیشنهاد دارم.
دایی:خواهش میکنم اجازه ماهم دست شماست,بفرمایید.
_:چون من خودمم دوست دارم یک سربه زادگاهم بزنم وازطرفی مریم خانم هم لازمه که به کرمان برود,پیشنهادمیکنم باهم باماشین بنده برویم تاکارها به سرعت انجام شود.
فقط قبل از رفتن لازمه من یه نکته را یاداپری کنم که من همچنان بر سر پیشنهاد سالها پیشم هستم واگر مریم خانم واقای محمدی رضایت داشته باشند بایک عقد محضری ما باهم محرم بشویم.
من که بهتم زد,دایی چیزی نگفت وفقط سرش را پایین انداخت..
بهروز صدازد: بابااااا اومدیم خواستگاری واسه من هاااا
مامانم که انگار خیلی بهش برخورده بود واز اینهمه پررویی راحت درباره ی زندگیش یکی دیگه تصمیم بگیرد ناراحت شده بود با متانت همیشگیش گفت:احتیاج نیست,من با معصومه میرم,یه سفر دو نفره ومادر ودختری وبااین حرف یعنی بقیه ی پشم وسریع رفت طرف اشپزخانه..
پشت سر مامان منم رفتم آشپزخونه وگفتم:مامان عاشقتم....این سفر لازم بود,تورا خدا از دست بابا بهروز ناراحت نشید اخه
این پدروپسر در پررویی لنگه ی همن هاااا...
یکدفعه صدای دایی از تو هال امد:عروس خانم چایی بیار
مامان سریع یه سینی چای ریخت وداد دستم وبعدشم خیلی عادی اومد نشست وتا اخر مجلس هم جیک اقا محمود درنیامد,یا داشت فکر میکرد که رسیدن به مادرم خیال خامی ست یا پیش خودش میگفت شاید گذر زمان نظرش را عوض کند..
اما من به سفری که قرار بود در روزهای اینده انجام بشه .سفری که برای من بسیار هیجان انگیز,مینمود...رفتن به زادگاهم واز همه مهم تر دیدن پدرم....
ادامه دارد......
#براساس واقعیت #داستان
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
محبان مهدی
💦⛈💦⛈💦⛈ #قــسمــتــــ_پنجاه ♥️عـــشـــق پــــایــــدار♥️ دایی پیشنهاد داد ,یکی برود به دنبال آقا ج
#قــسمــتــــ_پنجاه_و_یکم
♥️عشق پایدار♥️
فردا صبح روز خواستگاری,مادرم برای اولین قطارقم_ کرمان ,بلیط تهییه کرد وقبلش هم مقداری سوهان وسوغات برای اقوام گرفت،داماد عجول وکم صبر یک سلعت هم راحتش نمیگذاشت ومدام زنگ میزد وعجله اش را ابراز میکرد اما خبر نداشت که اگر پدرم را بیابم به سدی اهتین برای رسیدن به من,برخورد خواهد کرد.....
الان که توکوپه ی چهارنفره ی قطار نشستم ودخترکی شیرین زبان روبرویم کنار مادرش نشسته,هنوز هم باور ندارم که شاید تا ساعاتی دیگر پدرم را ببینم,غرق افکارم بودم که با گرمای دست مادرم که روی دستم قرار گرفته بود به خود امدم.
مادرم همانطور که جلوی مقنعه ام را صاف میکرد گفت:معصومه جان,دخترگلم من را حلال کن,اگر تا به حال از پدرت حرفی به میان نیاوردم ,فقط به خاطر صلاح خودت بود,اخه فکر میکردم شاید از دستت بدهم,حالا که تواین دنیا تنها امید زندگی ام تویی,دوست نداشتم لحظه ای ناراحتت کنم یا از تو دور باشم,اما الان وقتش است که همه چیز,را بدانی...
دستای مهربان مادرم را فشردم وگفتم:درست است که خیلی خیلی ناراحت شدم چون حقیقتی بزرگ را از من مخفی کردید اما باشناختی که از شما دارم میدانم حتما دلیلی برای این پنهان کاری وجود داشته ,من سرا پا گوشم,هرچی که لازمه بدونم برام بگو...
ومادر شروع کرد به گفتن قصه ی زندگی اش,اما برای شروع این قصه باید تاریخ را از کمی دورتر مرور,میکردیم ,از زمان یوسف میرزا....
خیلی شوق شنیدن داشتم ,اما هرگز فکر نمیکردم که با چه داستان اعجاب انگیزی,روبه رو خواهم شد,همانطور که نمیدانستم,داستان اینده ی زندگی ام ودیدار با پدرم,شاید هیجان انگیزتر باشد...
مادرم از قصه ی هنرمندی بتول وعشق یوسف میرزا ودربه دری عزیز ونوعروسش گفت وسپس از غصه های بتول ومرگ عبدالله...وبعد چشمان زیبایش که مملو از اشک شد,میشد راحت فهمید ,مادرم به جایی از قصه رسیده که شاید بارها وبارها ان را مرور کرده وصدهابار بر ان اشک ریخته,اشک من هم همراه اشک مادر,روان شد که. ...
ادامه دارد..
#براساس واقعیت #داستان
▪کُپی برداری بدون ذکر نام نویسنده حَرام اَست▪
💦⛈💦⛈💦⛈
محبان مهدی
#قــسمــتــــ_پنجاه_و_یکم ♥️عشق پایدار♥️ فردا صبح روز خواستگاری,مادرم برای اولین قطارقم_ کرمان ,بل
💦⛈💦⛈💦
#قــسمــتـــ_پـــــنــــجاه_و_دوم
♥️عـــشـــق پــــایــــدار♥️
دخترک روبه رویمان خیره به چشمان اشک الود من ومادرم خود را دربغل مادرش جا میکرد,انگار اوهم از دیدن این صحنه دلخور شده بود.
مادرم دوباره زبان باز کرد واینبار از تولد خودش وهمزمان مرگ بتول این مادر زیبا وجوانمرگش گفت ,دلم از اینهمه مظلومیت مادربزرگم گرفت اما وقتی,باز مادر سرقصه رفت وفهمیدم هنوز ,مادرم یک ساله نشده,دوباره مادرش, ماه بی بی را که مادربزرگی بسان مادر,بود را از دست داد بازهم بغض گلویم شکست,مادر این قسمتهای غم انگیز داستان زندگیش را تند تند گفت و رد شد تا دل دخترک دلنازکش بیش,از این نگیرد واز مامان صغری,یا همان خاله اش گفت واز مهاجرتشان,از هنرمندی اش گفت واز دوستی مستانه که حالا میدانستم مادرم بهروز همان مستانه دوست نوجوانی مادرم است.ازعشق محمود میرزا,از برملاشدن اصالت داماد فرنگ رفته گفت واز عقد ساده اش با پدرم,از پیدا کردن عزیزوعباس پدر وبرادر گمشده اش گفت واز هفت سال بچه دار نشدنش,از حرفهای عمه فاطمه وشنیده هایش راجب نامزدی پدرم گفت واز تصمیم سختی که گرفت ومجر به اجرایش شد گفت و به جدایی اش از پدر که رسید دوباره اشکش روان شد وبعد از,سالهای سال از ان موضوع اعتراف کرد که بعداز جدایی از پدرم ,متوجه ان علاقه ووابستگی اش به او شده ومتوجه شده تمام حرکات پدرم که روزگاری برایش درداور بوده همه ریشه در,عشقی داشته که جلال به مریم داشته,عشقی که به عرصه ی ظهور نرسیده,یعنی جلال زیر دست پدری تربیت یافته بود که به انها ابراز علاقه را یاد نداده بود ونوعی,خویشتن داری دروجودش بوده که این مهروعلاقه را برعکس,جلوه میداده,مادرم اعتراف کرد اگر جلال به دنبال زنی دیگر,نرفته بود ,بعد از تولد من ,حتما برمیگشت سرخانه وزندگی اش ومن در دل به ساده اندیشی مادرم فکر میکردم ,چرا که اگر عشق پدرم,جلال به مادرم, مریم,انچنان بود که مادرم میگفت ,پس پدر نباید دنبال عروسی نو برای,خانه اش میگشت,بلکه به خاطر همان عشقش باید پاسوز مادرم میشد,اصلا گفته های مادرم برایم قابل پذیرش,نبود...اگر پدرم به مادر مهری داشت,چرا دنبال زنی دیگر رفت؟؟ومن نمیدانستم که جواب,این سوال ,خیلی ساده است وشاید سوالش,از,بیخ غلط است ومن وما خبر نداریم...
ادامه دارد..
#براساس واقعیت #داستان
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی