eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.2هزار دنبال‌کننده
701 عکس
71 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با ان یکادی یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین او انگار جان داد... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
ای قهرمان نسل درخشان چه کرده‌ای! یابن الحسن! میانه‌ی میدان چه کرده‌ای؟! با حربه‌ی تو ازرق شامی هلاک شد با پهلوان پنبه‌ی آنان چه کرده‌ای! احلی من العسل شده‌ مردن به پیش تو در پیشگاه حضرت جانان چه کرده‌ای! ای نوجوان وارث ایمان مرتضی! با رزم خویش در دل آنان چه کرده‌ای! بعد از قتال چونکه عدو قابلت نبود با سنگ‌های داخل دامان چه کرده‌ای؟ سنگی شکست چهره‌ی چون ماه کاملت با ناله‌ی شکستن دندان چه کرده‌ای؟ جانم فدای لرزش دستت میان رزم با سوز و درد آن نوک پیکان چه کرده‌ای؟ از ماجرای رزم نمایان که بگذریم قاسم! بگو که با لب عطشان چه کرده‌ای... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با «ان یکادی» یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین او انگار جان داد... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با «ان یکادی» یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین و او انگار جان داد... @MohsenAlikhanySher
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با «ان یکادی» یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین او ناگاه جان داد... @MohsenAlikhanySher
ای قهرمان نسل درخشان چه کرده‌ای! یابن الحسن! میانه‌ی میدان چه کرده‌ای؟! با حربه‌ی تو ازرق شامی هلاک شد با پهلوان قلدر آنان چه کرده‌ای! احلی من العسل شده‌ مردن به پیش تو در پیشگاه حضرت جانان چه کرده‌ای! ای نوجوان وارث ایمان مرتضی! با رزم خویش در دل آنان چه کرده‌ای! بعد از قتال چونکه عدو قابلت نبود با سنگ‌های داخل دامان چه کرده‌ای؟ سنگی شکست چهره‌ی چون ماه کاملت با ناله‌ی شکستن دندان چه کرده‌ای؟ جانم فدای لرزش دستت میان رزم با سوز و درد تیزی پیکان چه کرده‌ای؟ از ماجرای رزم نمایان که بگذریم قاسم! بگو که با لب عطشان چه کرده‌ای... @MohsenAlikhanySher
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با «ان یکادی» یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین و او انگار جان داد... @MohsenAlikhanySher