eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
529 عکس
56 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل قدیمی «جهل» جاهلیم و غرقه در دریای جهل می‌کُشد ما را جراحت‌های جهل چشم‌ها را بر حقایق بسته‌ایم هست این معلول ناپیدای جهل نفس، انسان را ز حق غافل کند می‌کشاند تحت استیلای جهل آفت دین عُجب باشد با حسد هست این صغرا و آن کبرای جهل کور گشتیم از غبار جاهلی بار باید بست از صحرای جهل تا به کی با کاهلی، با جهل خود در صدد آییم بر اخفای جهل؟! تا به کی عیش جهالت پهن هست؟ جمع باید سفره‌ی پهنای جهل! خانه‌ی دل را مصفا خوشتر است پاک باید کرد سر تا پای جهل ای خدا! با لطف خود پایان بده بر شب تاریک و بر یلدای جهل لطف خود را شامل این بنده کن تا رها گردد از این سودای جهل پ.ن: سروده شده در نهم بهمن ۱۳۹۲ @MohsenAlikhanySher
نورخدا جان حسینست وبس معدن ایمان حسینست وبس عالم فانی بخدامرده است زنده فقط جان حسینست وبس علت ایجاد تمام جهان لطف فراوان حسینست وبس حکمت اگرگمشده مؤمن است دردل برهان حسینست وبس منبع قدسی همه عارفان چشمه جوشان حسینست وبس راه نجات بشرازنفس خود کشتی ایمان حسینست وبس نعمت بی حصروحدولایزال سفره احسان حسینست وبس تاج مزّین به وفاومرام برسریاران حسینست وبس سرخی نابی که به جام بلاست خون درخشان حسینست وبس تشنگی عارف وعامی ورند ازلب عطشان حسینست وبس آن بدن پاک وپرازچاک‌چاک پیکرعریان حسینست وبس آن بدن زیرسم اسب‌ها پیکربی‌جان حسینست وبس شمس حقیقت زبلندای نی چهره تابان حسینست وبس ظلم‌ستیزی،شرف وبندگی معنی قرآن حسینست وبس وعظ وسخن گفتنِ ازروی نی رزم نمایان حسینست وبس کشتی افتاده به طوفان غم گوش بفرمان حسینست وبس پرچم این کشتی طوفانزده زلف پریشان حسینست وبس غمزده‌تر بین همه کاروان زینب نالان حسینست وبس تلخی غم برسربازارشام بغض یتیمان حسینست وبس آه ازآن لحظه‌ای که خیزران بر لب ودندان حسینست وبس سرّسرمنکسرزینبش آن لب خندان حسینست وبس مجلس غم کنج خرابه شده شام غریبان حسینست وبس مایه آرامش آن دخترش روضه سوزان حسینست وبس هرکه شنیداین غم جانکاه را بی سروسامان حسینست وبس عارف اگروصل براوسهل شد دست بدامان حسینست وبس مدعی معرفت راستین تشنه عرفان حسینست وبس راه شفابر همه بیمارها نسخه درمان حسینست وبس هر که براوقطره اشکی بریخت یکسره مهمان حسینست وبس عاشق اوشعله نسوزاندش چون بگلستان حسینست وبس آنکه چنین شعرتَری راسرود جیره‌خورخوان حسینست وبس @MohsenAlikhanySher
شعر | محسن علیخانی
نورخدا جان حسینست وبس معدن ایمان حسینست وبس عالم فانی بخدامرده است زنده فقط جان حسینست وبس علت ایجاد
حضرت علامه آیت‌الله سید محمدحسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف قطعه‌ای با همین ردیف و وزن دارند که در کتاب شریف درج شده است. حقیر جسارت کرده و غزلی در از شعر ایشان سیاهه نمودم. ان‌شاءالله سیاهه حقیر، مخاطبین را به قطعه زیبای مرحوم حضرت علامه طهرانی رهنمون سازد و الا ما کجا و مقام علمی و عرفانی ایشان کجا؟؟! ضمنا علت رعایت‌نکردن نکات دستوری و ویرایشی و همچنین حذف فواصل تا حد امکان در سیاهه حقیر، بخاطر محدودیت پیام در ایتاست که به سختی توانستم کل غزل را در یک پیام جای‌گذاری کنم. به امید دستگیری حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از حقیر در دنیا و آخرت😢
قطعه زیبای مرحوم علامه طهرانی
کار خوبان را قیاس از خود مگیر گر چه باشد در نبشتن شیر، شیر...
غزل قدیمی دلم گرفته ز دوران چرا نمی آیی؟ امان ز غصه هجران چرا نمی آیی؟ به درد و زخم و بلا دل چه مبتلا گشته است! امان و مرهم و درمان! چرا نمی آیی؟ بهار عمر به عصیان چه بی ثمر طی شد بیا بهانه غفران! چرا نمی آیی؟ به دل غبار و سیاهی، به چشم اشکِ روان به دوش بار گناهان؛ چرا نمی آیی؟ سطور جرم و جنایت یکی یکی پر شد تویی تو نقطه‌ی پایان چرا نمی آیی؟ دلم ز غیبتت آقا کویر خشکی شد کجایی ابر بهاران چرا نمی آیی؟ جواب این همه پرسش فقط در این بیت است دگر مپرس ز ایشان چرا نمی آیی؟ ز حال زار من و توست او نمی‌آید اگر چه هست کماکان "چرا نمی آیی؟" @MohsenAlikhanySher
غزل قدیمی (هیچ) دنیا دگر از اهل نظر هیچ ندارد تلخ است به کامم بنگر هیچ ندارد در کوچه و بازار تباهی شده افزون فریاد به جز خون جگر هیچ ندارد دل‌ها همه سرسخت شده بر اثر جهل آهنگ خدا در دل اثر هیچ ندارد عاشق شدن دل شده جولانگه امیال این عشقِ هوسبار شرر هیچ ندارد دنیا شده ویرانه ز خودخواهی این قوم ویرانه به جز خاک، دگر هیچ ندارد مشغول به خود گشته هر آنکس که شنیدیم همسایه ز همسایه خبر هیچ ندارد خون گشت دلم از غم بی مهری و نیرنگ خون خوردن دل آه! ثمر هیچ ندارد از حال غم‌آلوده‌ی دل هیچ مپرسید بر چهره به جز آب بصر هیچ ندارد @MohsenAlikhanySher
می‌ترسم از اشتیاق و از حبّ علی کافر شوم و «خدا» بگویم به علی... این‌بار بیا و اینقدَر خرده مگیر!! لا حول و لا قوة الا بعلی😍😍 @MohsenAlikhanySher
یا رب مرا به عشق علی مبتلا نما با جامی از ولای علی آشنا نما چشمم از این جهان پر از های و هو ببند بازش دوباره بر حرم مرتضی نما @MohsenAlikhanySher
آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی؟! @MohsenAlikhanySher
باید برای از تو سرودن وضو گرفت باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت باید به دور هر چه سیاه است خط کشید باید به عشق حیدر کرار خو گرفت باید برای عرض ارادت به ساحتش از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت دنیا پر از حکایتِ انبوه حیله‌هاست باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت ذکر علی عبادت خاصان عالم است باید مدد برای سرودن از «او» گرفت یا علی مدد @MohsenAlikhanySher