eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
514 عکس
54 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روزنامه های صبح «بنی امیه»
حیف باشد که لب ما به شکایت باشد یا «سلامی» که دهیم از سر عادت باشد قسمت ما اگر اصلا نشود کرب و بلا همه از کاهلی و ضعف ارادت‌ باشد😭😭😭 @MohsenAlikhanySher
وقت قرآن خواندنت؛ سجاد بود و زینبت «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» @MohsenAlikhanySher
میان مجلس آقا حضور کافی نیست حضورِ با همه احساس و شور کافی نیست عزای حضرت عشق است گریه‌ بر او کن ولی سرشک و پس از آن عبور! کافی نیست سرور بعد عزا هم اگر چه خوش حالی است! ولیک روضه و بعدش سرور کافی نیست! صدا و «حرکت» و نورند جملگی با هم! فقط صدا و کمی هم که نور کافی نیست! هر آنچه می‌شود از روضه‌ی حسینی گفت، بگو! و لیک عزا را مرور کافی نیست برای فلسفه‌ی غم، شعور می‌خواهیم! هزار سبک‌ِ فقط چند جور! کافی نیست حسین خط شکن عدل و داد می‌خواهد نظاره‌گر شدن از راهِ دور کافی نیست... @MohsenAlikhanySher
در مذهب ما باده حرام است و لیکن یک باده حلال است که آن است @MohsenAlikhanySher
هدایت شده از خلوتکده مستان
خدایا چنان کن سرانجام کار که در روضه جان را سپارم به یار محسن علیخانی @JavadFatemi_Art
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار @MohsenAlikhanySher
شعر | محسن علیخانی
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت اس
سال گذشته که قسمت نشد! ان‌شاءالله امسال آقا سیدالشهداء علیه‌السلام رخصت بدن بریم پابوسی عتبه شریفه 😢
«خدایا چنان کن سرانجام کار» که در روضه جان را سپارم به یار😭 @MohsenAlikhanySher
در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر... ای کشتی نشسته به دل‌های ما حسین 😢 @MohsenAlikhanySher
خبرش را شنیده‌ای یا نه؟! باز صهیون جنایتی کرده! در شب و روز میهمانی ما دِشنه در چَشم ملتی کرده حرمت میهمان به عهده ماست رسم ما رسم دشمنی‌ها نیست چون که ما از تبار سلمانیم خاک ما خاک جنگ و دعوا نیست خون تو بر کف زمین جاری است عید قربان شدست اسماعیل با دلی که شکسته، می‌گیریم انتقام تو را از اسرائیل گرچه ما ظاهراً غمین شده‌ایم در ته غصه نور می‌بینیم آخر ماجراست می‌فهمی: همه را در ظهور می‌بینیم؟! قلب ماها شکسته از ماتم الامان الغیاث می‌گوییم! وعدهٔ صادقی بده سردار! التیام از سپاه می‌جوییم @MohsenAlikhanySher
هدایت شده از آقایِ‌سایه
●پادپخش|پرچم‌ظهور ●گوینده:آقای سایه ●شاعر: محسن‌علیخانی __________ 🔗||@Mr_Sayeh
هدایت شده از آقایِ‌سایه
پادپخش پرچم ظهور.mp3
2.52M
●پادپخش|پرچم‌ظهور ●گوینده:آقای سایه ●شاعر:محسن‌علیخانی ______________ 🔗||@Mr_Sayeh
ای آنکه دمی مجاور او شده‌ای در صحن و سراش طائر او شده‌ای بر سینه مدال افتخاری داری صد شکر بگو که زائر او شده‌ای @MohsenAlikhanySher
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است جامانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار @MohsenAlikhanySher
همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟! از صفای حرم و صحن و سرا جا ماندیم زائران کوله به دست از پی هم می‌رفتند... به خدا مسئله از ماست؛ اگر ما ماندیم کربلا ساحل دریای حسین است ولی حیف شد! ما همه در حسرت دریا ماندیم! پسری مثل من و هر که در اینجا مانده با خودش گفت چرا این همه ماها ماندیم؟! یک نگاهی به کف کوله خالی انداخت... زود فهمید چرا یکه و تنها ماندیم حسرتی هست اگر بر دل ما باور کن همه از کاهلی ماست که اینجا ماندیم همه‌ی آنچه که گفتم شده بُغضی که خدا همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟! @MohsenAlikhanySher
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو باشی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست @MohsenAlikhanySher
•پادکست | شهرشلوغ •گوینده: •شاعر: محسن‌علیخانی ____ ___ ID: @Mr_Sayeh
InShot_۲۰۲۴۰۶۱۲_۱۴۵۲۰۵۹۲۶_12-06-24_14-52-54-666_60_12.mp3
2.88M
پادکست | شهرشلوغ •گوینده : •شاعر: محسن‌علیخانی _ ___ •||https://eitaa.com/Mr_Sayeh