eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 📕 (داستان واقعی) 🔸 قسمت۲۲ 💭همه جا خوردن ... دایی برگشت به شوخی گفت ... - مادر من ... خودکشی حرامه ... مخصوصا اینطوری ... ما می خوایم حالا حالاها سایه ات روی سرمون باشه ... بی بی پرید وسط حرفش ... - دست دائم الوضوی پسرم بهش خورده ... چه غذایی بهتر از این ... منم که عاشق خورشت کدو ... و مادرم با تردید برای مادربزرگ غذا کشید ... زن دایی ابراهیم... دومین نفری بود که بعد از من ... دستش رفت سمت خورشت ... - به به ... آسیه خانم ... ماشاء الله پسرت عجب دست پختی داره ... اصلا بهش نمی اومد اینقدر کاری باشه ... دلم قرص شده بود ... اون فکر و حس ... خطوات شیطان نبود ... من خوشحال از این اتفاق ... و مادرم با حالت معناداری بهم نگاه می کرد ... موقع جمع کردن سفره، من رو کشید کنار ... - مهران ... پسرم ... نگهداری از آدمی توی شرایط بی بی ... فقط درست کردن غذا نیست ... این یه مریضی ساده نیست... بزرگ تر از تو زیر این کار، کمر خم می کنن ... - منم تنها نیستم ... یه نفر باید دائم کنار بی بی باشه که تنها نباشه ... و اگر کاری داشت واسش انجام بده ... و الا خاله معصومه و دایی محسن هستن ... فقط یه مراقب 24 ساعته می خوان ... و توی دلم گفتم ... - مهمتر از همه ... خدا هست ... - این کار اصلا به این راحتی نیست ... تو هنوز متوجه عمق ماجرا نیستی ... گذشته از اینها تو مدرسه داری ... این رو گفت و رفت ... اما من یه قدم به هدفم نزدیک تر شده بودم ... هر چند ... هنوز راه سختی در پیش بود ... - خدایا ... اگر رضای تو و صلاح من ... به موندن منه ... من همه تلاشم رو می کنم ... اما خودت نگهم دار ... من دلم نمی خواد این ماه های آخر ... از بی بی جدا شم ... نیمه های مرداد نزدیک بود ... و هر چی جلوتر می رفتیم ... استیصال جمع بیشتر می شد ... هر کی سعی می کرد یه طوری وقتش رو خالی یا تنظیم کنه ... شرایطش یه طوری تغییر می کرد و گره توی کارش می افتاد ... استیصال به حدی شده بود ... که بدون حرف زدن مجدد من... مادرم، خودش به پیشنهادم فکر کرد ... رفت حرم ... و وقتی برگشت موضوع رو با پدرم و بقیه مطرح کرد ... همه مخالفت کردن ... - یه بچه پسر ... که امسال میره کلاس اول دبیرستان ... تنها ... توی یه شهر دیگه ... دور از پدر و مادرش و سرپرست... تازه مراقب یه بیمار رو به موت ... با اون وضعیت باشه؟ ... از چشم های مادرم مشخص بود ... تمام اون حرف ها رو قبول داره ... اما بین زمین و آسمون ... دلش به جواب استخاره خوش بود ... و پدرم ... نمی دونم این بار ... دشمنی همیشگیش بود ومی خواست از شرم خلاص شه ... یا ... محکم ایستاد ... - مهران بچه نیست ... دویست نفر آدم رو هم بسپاری بهش... مدیریت شون می کنه ... خیال تون از اینهاش راحت باشه ... و در نهایت ... در بین شک و مخالفت ها ... خودش باهام برگشت ... فقط من و پدرم ... برگشتم و ساکم رو جمع کردیم ... و هر چیز دیگه ای که فکر می کردم توی این مدت ...ممکنه به دردم بخوره ... پرونده ام رو هم به هزار مکافات از مدرسه گرفتیم ... دایی محسن هم توی اون فاصله ... با مدیر دبیرستانی که پسرهای خاله معصومه حرف زده بود ... اول کار، مدیر حاضر به ثبت نام من نبود ... با وجود اینکه معدل کارنامه ام 19/5 شده بود ... یه بچه بی سرپرست ... ده دقیقه ای که با هم حرف زدیم ... با لبخند از جاش بلند شد و موقع خداحافظی باهام دست داد ... - پسرم ... فقط مراقب باش از درس عقب نیوفتی ... شهریور از راه رسید ... دو روز به تولد 15 سالگی من ... پسر دایی محسن ... دو هفته ای زودتر به دنیا اومد ... و مادربزرگ، آخرین نوه اش رو دید ... مادرم با اشک رفت ... اشک هاش دلم رو می لرزوند ... اما ایمان داشتم کاری که می کنم درسته ... و رضا و تایید خدا روشه ... و همین، برای من کافی بود ... ♻️ادامه دارد... شادی روح نویسنده رمان نسل سوخته، شهید طاها ایمانی صلوات🌹
هدایت شده از جبهه ی مجازی ممتحنہ
شهیدے که اهل بیت یڪ هفته برایش عزادار بودند... یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ... همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید شبی که خبر شهادت شهید حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد شهید حججی گفت بغض گلومو فشار میداد و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شدچی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شماشوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون ...
بسم رب النور.... چندساعتی به رفتن نمانده..هر چه به زمان رفتن نزدیک میشوم قلبم بیتاب تر میشود... نمیدانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم وبا چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم و برحسب وظیفه چند خطی به عنوان وصیت نامه برزبان قلم مینوسم ......... نمیدانم چه شد که سرنوشت من را به این راه پر از عشق رساند ...... نمیدانم چه چیزهایی عامل آن شده..... بدون شک شیر حلال مادرم..لقمه ی حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیز های دیگر در آن اثر گذاشته است... بخشی از وصیت نامه شهید محسن حججی.. کانال شهید محسن حججی همسنگری ها‌و همراهان عزیز حمایت میکنید بشیم ۲۵۰ تایی؟! ممنون🌱
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر مداح اهل‌بزرگوار سید رضا نریمانی درباره ویژگی ها و خصلت شهید حججی عزیز🌱 حتما ببینید
: سلام میشه ویدیو از پسر شهید حججی بزارید سلام‌علیکم‌چشم‌حتما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❖دلتنگـــــۍهاۍ علــۍ ڪۅچۅلو فَڪَیْفَــ أَصْبِـرُ عَلَے فِرَاقِڪـــَ این همہ دلٺنڱے را چڱونہ در این دلِ تنگ جا دهم....!؟ ...😔 علی جانم،پسر قشنگمون،بابای قهرمانت همیشه حواسش بهت هست ❤️ ↯ 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹﷽🌹 تویی که نزدیک منی🦋 اونی که گم شده منم✋ اگه گناه رهام کنه😔 خودت میای به دیدنم ••• [با ذکر صلوات کپی کنید🌻] 🎥
هدایت شده از گروه فرهنگی میثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎬تفنگ دارم که نگو،دشمن ها اومدن بابا محسنم وشهید کردند،میخوام دشمن های بابامحسنم وکله شون وداغون کنم . دومین سالگرد حججی منزل پدرشهید باحضور آیت الله صدیقی وشیرین زبانی های علی آقا حججی 😢 @misagh_group_110
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹❄☃️› ‌ •° اگࢪ کلمھ ها چهـــــࢪھ داشـتند...ツ (ویژھ دانلـــــود✨) •° ❄☃️¦⇢ 🦋
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
محسن عاش‍♥️‍ق بود خوشا بہ حالش ڪہ به معشوقش رسـید !🚶🏿‍♂💔 https://abzarek.ir/service-p/msg/399657
: سلام عزیز برادرم سلام مدافع حرم با حال دل می نویسم نمی دانم چرا این روز ها خیلی ها آرزوی شهادت دارن نمیدانم چند نفر در میدان برنده هست اما دعا میکنم از جمعشان باشیم آقا خامنه ای گفتند ظهور نزدیک است و خود را برای ظهور آقا آماده کنیم الها از تو می خواهم در سال جدید آقای غریبمان ظهور کند از تو می خوام بیآید العجل با شتاب دیگر جهان زیبایی ندارن بی آقا خدایا از تو می خواهم برایت بتوانیم خوب بندگی کنیم و در سال جدید هر ۵ بار ما را برای صحبت با خودت بپذیری و هیچ کدام از نماز هایم قضا نشود اللهم عجل ولیک الفرج و والعافيه و نصر بیا ای مهدی زهرا 😢😢