eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
56 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
امام‌زمان‌ارواحنافداه‌منتظرشماست؛ قلب‌خودراپاڪ‌ڪنیدوهمچنان‌محڪم‌و استواربرعقیده‌وایمان‌خودباشیدو زمان‌رابرا؎ظهورحضرتش‌آماده‌ومهیاسازید..! مگرنمیبینۍڪہ‌ظلم‌سراسرگیتۍرا فراگرفتہ‌ومهد؎فاطمہ‌ ارواحنافداه‌سربازمۍطلبد:) ‌ 🌸🌸🌸🌸🌸 @jame_shia
🕊 ‌ 🌷شب ، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ 🌷طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ 🌷موقع نماز صبح، از خواب . نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. 🌷مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. 🌷من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍ به روایت همسر بزرگوار شهید 🌷
✨ هر شـب وسـطِ های های گریه هایش میزد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم" _وقتی از اِرباً اِربا شدن علی اکبر علیه‌السلام می‌خواند _وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر علیه‌السلام می گفت، _وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیه‌السلام می گفت، _وقتی از بی سر شدن امام حسین علیه‌السلام ضجه می زد و حتی از اسارت حضرت زینب سلام‌الله . یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخره کردی ما رو؟؟ هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی! لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! . . 📚کتاب سربلند روایت زندگی شهید محسن حججی✨
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
توعࢪاق بگۍ داࢪوخونھ ڪجاست میبرنت حࢪم حضرت عباس...(:"🔗♥️ #پروفایل
✨ هࢪ شـب وسـط هاےگریھ هایش میزد ࢪوے شانھ ام: "ࢪفیق! دعا ڪن منم این طوࢪ شهید بشم" _وقتۍ از اِرباً اِربا شدن علی اکبر علیه‌السلام مۍخواند _وقتی از گلوی بریدھ ے حضرت علی اصغر علیه‌السلام مۍگفت، _وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیه‌السلام مۍگفت، _وقتی از بی سر شدن امام حسین علیه‌السلام ضجه می زد و حتی از اساࢪت حضرت زینب سلام‌الله . یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخࢪھ ڪࢪدے ما رو؟؟ هࢪ شب هࢪ شب دوست داࢪے یھ شڪلۍ شهید بشۍ! لبخندے زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! . 📚کتاب سربلند... ࢪوایت زندگۍ شهید محسن حججی
✨ هࢪ شـب وسـطِ های های گࢪیه هایش میزد ࢪوی شانہ ام: "ࢪفیق! دعا ڪن منم این طوࢪ شهید بشم" _وقتی از اِرباً اِربا شدن علی اڪبر علیه‌السلام می‌خواند _وقتی از گلوے بریده ی حضرت علی اصغࢪ علیه‌السلام می گفت، _وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیه‌السلام می گفت، _وقتی از بی سࢪ شدن امام حسین علیه‌السلام ضجه می زد و حتی از اساࢪت حضرت زینب سلام‌الله . یک شب از دستش ڪلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخࢪه ڪࢪدی ما ࢪو؟؟ هࢪ شب هࢪ شب دوست داࢪی یه شڪلی شهید بشی! لبخندے زد و گفت: "حاجی، دعا ڪن فقط! . 📚کتاب سربلند روایت زندگی شهید محسن حججی✨
💖 🔰شهید به علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند. همچنین شهید وصیت نمودند که بروی سنگ قبرشان بنویسند: ... 💔 🔰 به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند. همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند. 📿 ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند.❗️ 🔰 و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند. سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در 66/2/5 در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. 🕊 🔰جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد 😔 🌹 شادی روحشون صلوات 👑
بعد‌ از‌ شھادت‌‌ِ آقا محسن ؛ دیدم‌ علی‌ همش‌ میوفته میخواستم‌ ببرمش‌ دکتر .. شب‌ محسن‌ اومد تو‌ خوابـم‌ بھم‌ گفت ، خانم ، علی‌ چیزیش‌ نیست.. منو میبینه میخواد بغلم‌ کنه‌ نمیتونه:) _به نقل‌ از همسرِ شھید‌ محسن‌حججی
✍ بهش گفتم: از این سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه می‌زنی، برام بگو. راستش آن اوایل تا می‌دیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم. او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد. آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش! چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا. بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار رهبری ، گفتیم تو هم بیای. پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری. عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: عاقبت بخیر بشی! همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم. 📕برگرفته از کتاب سربلند ؛ روایت هایی از زندگی ...🌷🕊 . ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یک شب «موسی جمشیدیان» را توی خواب دیدم ازدوستان محسن بود که در سوریه شهید شده بود، توی یک تابوت با لباس احرام دراز کشیده بود. یک دفعه از تابوت بلند شد نشست روبرویم. بالبخند بهم گفت:«چته خانوم؟ چی میخوای؟» به گریه افتادم گفتم:«شوهرم محسن خیلی بی قراره. میگه میخوام برم سوریه و میگه میخوام شهید بشم.» خندید وگفت:«بهش بگو عجله نکنه. وقتش میرسه. خوب هم وقتش میرسه. شهید میشه، خوب هم شهید میشه!» از خواب پریدم تمام بدنم میلرزید خوابم را برای محسن تعریف کردم. بعدهم خیره شدم به او قطرات اشک داشت از چشمانش پایین می افتاد. میخواست از خوشحالی بال در بیاورد. من داشتم از ترس قلبم تهی میکرد او از شوق صلواتی هدیه به تمام شهدا ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✨ هࢪ شـب وسـطِ های های گࢪیه هایش میزد ࢪوی شانہ ام: "ࢪفیق! دعا ڪن منم این طوࢪ شهید بشم" _وقتی از اِرباً اِربا شدن علی اڪبر علیه‌السلام می‌خواند _وقتی از گلوے بریده ی حضرت علی اصغࢪ علیه‌السلام می گفت، _وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیه‌السلام می گفت، _وقتی از بی سࢪ شدن امام حسین علیه‌السلام ضجه می زد و حتی از اساࢪت حضرت زینب سلام‌الله . یک شب از دستش ڪلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخࢪه ڪࢪدی ما ࢪو؟؟ هࢪ شب هࢪ شب دوست داࢪی یه شڪلی شهید بشی! لبخندے زد و گفت: "حاجی، دعا ڪن فقط! . 📚کتاب سربلند روایت زندگی شهید محسن حججی✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄