#کلام_شهید
یهجوریباشکهسرنوشتتهرچیشد
ختمبهامامزمان(عج)بشه...😌
#شهید_محسن_حججی
#علی_حججی
#سردار_بی_سر
#ما_ملت_امام_حسینیم
#لطفا_لوگو_حذف_نشه 🖇
#کلام_شهید
یهجوریباشکهسرنوشتتهرچیشد
ختمبهامامزمان(عج)بشه...😌
#شهید_محسن_حججی
#علی_حججی
#سردار_بی_سر
#ما_ملت_امام_حسینیم
#لطفا_لوگو_حذف_نشه 🖇
گفته بودند ما نمی دیدیم
قهرمانی به حجم بازو نیست
یک جوان از جماعتی دل برد
دل ربایی به چشم و ابرو نیست
شادی روح شهید حججی صلوات
#شهید_محسن_حججی🌷
#خاطــرـہ📝
صبح های جمعه برنامه والیـ🏀ـبال داشتیم توی پارک.
قانون هم گذاشته بودیم که هر کس،دیر بیاید باید همه بچه را بسـ🍦ـتنی بدهد.😁
یک روز،بـ🌧ـاران شدیدی می بارید.خیلی شدید.با این وجود گفتیم برویم.😅
من و چند تا از بچه ها با ماشیـن رفتیم پارک.چون بارانخیلی تند و رگباری می بارید توی ماشـ🚗ـین نشستیم و بیرون نیامدیم.منتظر ماندیم تا محسن بیاید.اما خبری ازش نبود.😕
مقداری که گذشت،سر و کله اش پیدا شد.بنده خدا با مـ🏍ـوتور آمده بود.آب شرشر داشت ازش می بارید،انگار که از توی استخر درآمده بود.😄
از توی ماشین بهش نگاه کردیم و اشاره کردیم به سـ🕗ـاعت:《بله دیر آمده ای و بستنی رفت تو پاچت》😂
از روی موتور پیام داد:《 نامردا من توی بارون دارم شرشر آب می ریزم.رحم و مروت داشته باشید.》🙁
سر موتورش را برگرداند و رفت سمت بستنی فروشی و ما هم دنبالش.😅
#محسنخوشقولبود...
#اگهقولیمیدادحتمابهشعملمیکرد.... :)
#شہید_محسن_حججی🦋
📿🕊 #شهیدانه (:
شہآدټ
حڪآیټ عآشقآنہ
آنآنے اسټ ڪہ دآنستند
دنیآجآے مآندن نیسټ
بآید پروآز ڪرد ...🕊♥
#شہید_محسن_حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز ها می گذرد و من همچنان دلتنگ تو هستم ای شهید
#توسلبهدادشمحسن
#شہید_محسن_حججی
امام صادق علیهالسلام:
سخاوتمند ترین مردم آن کسی است جان ومال خورا جوانمردانه در راه خدای متعال تقدیم نماید.
#شہید_محسن_حججی
•♥️🖇•
.
"ڪسۍڪہاهلدنیـٰانیسـت،
فقـطبـاشهـٰادتآراممۍگیـرد🕊"
#روزتونشہدایۍ🥀✨
#شہید_محسن_حججی
پرچم بارگاه ملکوتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
در یادمان شهدای نجف آباد
#شہید_محسن_حججی
سپاه برای پاسدار ها دورهی پزشکیاری توی بیمارستان شهید صدوقیِ اصفهان گذاشت.من و محسن هم بودیم .
یک بار بنده خدایی را آوردند که خیلی شدید تصادف کرده بود.پایش حسابی شکاف برداشته بود؛جوری که می شد استخوان پایش را دید.
مسئول بخش رو کرد به جمع ما وگفت :«یکی تان برود کمکِ پرستار.»من و محسن رفتیم.اولش محسن نمی آمد.طاقتِ دیدن خون را نداشت.سریع رنگ به رنگ می شد وقلبش به تالاپ وتلوپ می افتاد .
اما به اصرار من آمد.
تا چشمش خورد به آن بنده ی خدا ،وا رفت .رنگ صورتش مثل گچ سفید شد.پایش لرزید.رو کردم بهش وگفتم:«تواینهمه میگی دلم می خواد برم سوریه،اونوقت این طوری می خوای بری ؟!»ازجا پرید.
حرفم مثل پُتکی کوبیده شد توی سرش . عمیق رفت توی فکر.
دوره پزشکیاری 💊💉وجهاد علمی
#شہید_محسن_حججی
عشق سرباز به فرمانده:
خیلی تقلّا می کرد وبال و پر می سوزاند که برود سوریه .هر کاری می کرد نمی شد .نمی بردنش.
می گفتند:«دو روزه اومده ای لشکر ،می خوای بری سوریه ؟اون ها که ده سال پونزده سال بیست سال توسپاهن ،درنوبتن.برو نه وقت خودت رو بگیر ونه وقت ما .»
به بن بست خورده بود.بن بست اساسی.بهم گفت :«می خوام چلّه ی حاج احمد بگیرم .»
با خودم گفتم:«چه حرف ها.چلّه ی حاج احمد دیگه چیه ؟»توی دلم بهش خندیدم.گفتم :«این هم بیکاره ها.»
پا پس نکشید .چلّه گرفت.«مزار حاج احمد،محسن ،گریه هایش و التماس هایش .»بالاخره نتیجه داد.قبولش کردند. هنوز چلّه تمام نشده.
حاج احمد 🌱 حاج محسن🌱
#شہید_محسن_حججی
هر ڪه با عشق آشنا شد خویش را بیگانہ دید...
عافیٺ را پشٺ پا زد هر ڪه شد بیمار عشقـ...
🌷 گاهــے ...
ڪه دلم سخٺ مے شود
آنقدر تو را تڪرار مےڪنم
تا مـثل ذره اے
در امتداد نگاهٺ گم شوم
و این آغاز پیدا شدن من اسٺ...
#شهیدمن_سلام😊🖐🏼
#صبحتون_شهدایی ♥️🌱
#شہید_محسن_حججی
قاب عکس شهدا:
عید نوروز بود.محسن آقا و زهرا خانم آمدند خانه مان.گوشه ی اتاق پذیرایی،مجسّمه ی یک زن گذاشته بودم.تا داخل شد وچشمش به مجسّمه افتاد نگاهش را قاپید .انگار که یک زنِ واقعی را دیده باشد !
بهم گفت:«دایی جون .شما داییِ زنم هستید.اما مثل داییِ خودم می مونید .یه پیشنهاد.اگه این مجسّمه رو برداری و به جاش یه چیز دیگه بذاری خیلی بهتره.»گفتم:«مثلاًچی؟»
گفت:«مثلاًعکس شهید کاظمی.»با گوشه ی لبم لبخندی زدم که یعنی ولمان کن بابا،عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود .نگاهم کرد و گفت:«دایی جون .وقتی عکس شهید روبه روی آدم باشه ،آدم حس می کنه گناه کردن براش سخته .انگار که شهید لحظه به لحظه داره می بیندمون.»
حال و حوصله ی این تریپ حرف ها را نداشتم . خواستم یک جوری اورا از سرِخودم وا بکنم . گفتم:«ما که عکس این بنده ی خدا ،این شهید کاظمی رو نداریم .»
گفت:«خودم برات میارم .»نه خیر.ول کن ماجرا نبود.یکی دوروز بعدیک قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد .با بی میلی واز روی رو دربایستی ازش گرفتم.گذاشتمش گوشه ی اتاق.
الان که محسن نیست ،آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است .خیلی.
هم یادگاریِ محسن است وهم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا ونگاه مهربانش،دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند.حق با محسن بود.انگار گناه کردن واقعاً سخت است!
حاج احمد_ حاج قاسم_حاج محسن
#شہید_محسن_حججی
❣️علم اسماے خدا را دیده ام در دیده اٺ..
اسم اعظم در نگاه تو هویدا مے شود..
❣️دیده ے تو جلوه اے از دیده ے اربابــ ماسٺ
تازه مے فهمـمــ چرا این دیده دریا مے شود...
🥀✨گامهاے استوارٺ، ایمانم را محڪم مےڪند..
و لطافٺ نگاهٺ،
قلبم را به تسخـیر درمےآورد...
نگاهٺ را از من مگیـر.. ڪہ سخٺ محتاجم...
#شہید_محسن_حججی
#سلام_امام_زمانم ❣️
ای دیدنت بهانهترین خواهش دلم
فکری بکن برای من و آتش دلم
دست ادب به سینهی بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محسن_حججی