فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک پسرگلم🌹
ببخشید باباجون که تو سن کودکی ولت کردم رفتم ، اگه ما نمیرفتیم به حرم حضرت زینب جسارت میشد...
۱۳۹۵/۰۱/۲۴
۱۴۰۱/۰۱/۲۴
#پدرانه
#شهید_محسن_حججی
#علی_حججی
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
فایل تصویری بسیار زیبا از آقامحسن حججی +اینا فکر میکنن من شهید میشم❤ #پست_شهدایی #آقامحسن_حججی #کلی
امن ترین جای دنیا آغوش پدر است...
جــایئ که حس آرامش به تو منتقل میکـند...
و وقتی در آغوش پدر جای میگیری خیالت راحت است که سختترین خطر ها هم توان آسیب رساندن به تو را ندارند...
علی آقا حججی در آغوش پدر 🫂
#پدرانه
#شهیدمحسنحججی
#علی_حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک پسرگلم🌹
ببخشید باباجون که تو سن کودکی ولت کردم رفتم ، اگه ما نمیرفتیم به حرم حضرت زینب جسارت میشد...
۱۳۹۵/۰۱/۲۴
۱۴۰۲/۰۱/۲۴
#پدرانه
#شهید_محسن_حججی
#علی_حججی
شهید محسن حججی:
پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد…
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست… پس صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود…
#قسمتی_از_وصیتنامه_شهید
#پدر_پسری
#پدرانه
#شهید_محسن_حججی
#ادامه_دارد
یکی از بهترین خاطراتی را که با شهید داشتید تعریف کنید؟
آخرین باری که ما به مشهد رفتیم ایشان از خیلی قبلتر اصرار داشت به سوریه برود و ما مخالفت میکردیم چون قبلاً یک بار رفته بود و اکنون بچه کوچک داشت و امور شخصی او بود و ما میگفتیم «چند روزی صبر کن حداقل کار ساخت خانه تمام شود».
ماه رمضان بود که محسن ما را به سفر مشهد برد و شبهای قدر را با یکدیگر در صحن و حرم امام رضا(ع) تا صبح سر کردیم و زمانی که احیا تمام شد و ما رفتیم بهسمت هتل تا صبحانه بخوریم محسن رفت کنار ضریح و از آنجا به ما زنگ میزد و التماس دعا داشت و میگفت: «تو رو خدا دعا کنین و رضایت بدین من برم سوریه»، که در آخر هم به خواسته خودش رسید.
راوی :پدر شهید
#بهترین_خاطره
#پدرانه