💥#منابع_رفتارهای_ما
🤔 «آخه مردم چی میگن؟!»، «اونوقت دربارم چی فکر میکنن!»،«نمیخوام فکر کنن که! ..»، « خُب اصلاً بذار فکر کنن که!»، «میخوام بدونن که من هم... !».
ما آدمها از این دست جملات را کم و بیش در زندگیهایمان بهکار میگیریم؛ موقعی که میخواهیم تصمیمی بگیریم، واکنشی نشان بدهیم، یا عملی انجام بدهیم.
امروزه در #روانشناسی_جریان_اصلی یا #روانشناسی_غالب #Mainstream_Psychology
حداقل سه منبع شناخت برای رفتارهای ما معرفی شده است:
1️⃣ بخشی از رفتارهای ما را «نوع مقایسه خود با دیگران» شکل میدهد، یعنی یکی از منابع شناخت برای رفتارهای ما، پدیدهای است به نام#مقایسه_اجتماعی: #Social_Comparison
ما قبل از اینکه مسیر خاصی را انتخاب کنیم، یا رشته خاص، و انتخاب خاصی را، یا نه، در همین رفتارهای روزمره حرفی بزنیم، کاری بکنیم، پوشش خاصی داشته باشیم، تیپ خاصی بزنیم، جلسهای شرکت کنیم، ارتباطی با آدمها داشته باشیم، و رفتارهای شبیه اینها؛ احتمالاً ابتدا در ذهنمان شروع به یک مقایسه میکنیم: بین خودمان و دیگران، و بین رفتار خودمان و رفتار دیگران، بین تصمیم خودمان و تصمیم دیگران؛ در واقع «خود» را از منظر دیگران مقایسه میکنیم و بعد تصمیم به انجام کاری میگیریم.
این مقایسه هم دوگونه است:
#مقایسه_اجتماعی_رو_به_بالا: #Upward_Social_Comparison
و
#مقایسه_اجتماعی_رو_به_پایین: #Downward_Social_Comparison.
مقایسه رو به بالا زمانی اتفاق میافتد که ما خود را با کسانی مقایسه کنیم که معتقدیم از ما بهترند. این مقایسهها اغلب بهخاطر این است که وضعیت فعلی یا سطح توانایی ما بهبود یابد. ممکن است خودمان را با وضعیت بهتری مقایسه کنیم و به دنبال روشهایی باشیم که بتوانیم به نتایج شبیه دیگران دست پیدا کنیم.
مقایسه رو به پایین هم زمانی رخ میدهد که ما خود را با دیگرانی که وضعشان از ما بدتر است مقایسه کنیم. چنین مقایسههایی اغلب زمانی است که احساس بهتری نسبت به تواناییها یا ویژگیهای خود داشته باشیم. ما ممکن است در کاری عالی نباشیم، اما حداقل وضع ما از شخص دیگری بهتر باشد (علاقمندان به اطلاعات بیشتر به نظریه #فستینگر در #روانشناسی_اجتماعی مراجعه کنند).
2️⃣ گاهی خودِ واکنش مردم به رفتار و گفتار ما باعث تغییر رفتارهای بعدی ما میشود:
😮🤔« اِ.. این چه انتخابیه که کردی؟!؛
تو شأنت بالاتر از این حرفهاست!؛
این چیه پوشیدی؟!؛
مگه نمیدونی امروز یا اینجا چیه و کجاست؟!،
این چه حرفی بود زدی؟!؛
ازت انتظار نداشتم این حرفو بزنی!؛
این کارها از تو بعیده!،
یا در جنبه مثبت:
آفرین چه جواب خوبی بهش دادی! چه حرکت قشنگی زدی! چه حرف پخته ای گفتی،
و چیزهایی شبیه این»
این هم دومین منبع شناخت ما انسانهاست چیزی به نام #پسخوراند_اجتماعی:#Social_Feedback.
3️⃣ از منظر روانشناسی غالب، منبع سومی هم برای شکلدادن رفتارهای ما هست و نام آن را میتوان #خود_توجهی: #Self_Focus گذاشت.
وقتی ما کاری به حرف و حدیث دیگران نداریم و نیازها، ارزشها، تشخیص، و اعتقاد خودمان مهم است، و رفتارها را بر اساس آن شکل میدهیم:
« خب من نیاز دارم اینجوری باشم،
این جزو باورهامه!
خودم تشخیص میدم چی درسته، چی غلطه!؛
به کسی چه که من چه جوری هستم؟!؛
اصلاً من میخوام خودم باشم؛
برا خودم باشم؛
و جملاتی شبیه این».
⭕️ اینکه خیلی از رفتارهای ما میتواند ناشی از این سه منبع باشد؛ حرفی نیست؛ امّا نکته مهم شیوه استفاده و میزان استفاده از این سه منبع است!
اگر تمرکزمان فقط بر یکی از این سه منبع باشد و از دیگر منابع غافل شویم؛ احتمالاً دچار برخی چالشهای روانی خواهیم شد.
❗️مثلا اگر فقط و فقط خودتوجهی مبنای کار ما باشد و صرفاً به آن چیزی که خودمان فکر میکنیم درست است، عمل کنیم و اصلاً کاری به دیگران و حرف و حدیث مردم نداشته باشیم، شاید دچار #غرور، #خودپسندی، و بی اهمیتی به حقوق دیگران بشویم و حتی اشتباهات خودمان را نبینیم و طبیعتاً در پی اصلاح آنها هم نخواهیم بود.
❗️یا اگر فقط به فکر حرف و حدیث مردم باشیم و یا بیش از حد در فکر مقایسه خود با دیگران باشیم؛ رفته رفته دچار اضطراب میشویم، #اعتماد_به_نفس مان پایین میآید، نسبت به داشتههای خودمان بی تفاوت میشویم، #احساس_حقارت میکنیم، و ده جور مشکل دیگر سراغمان میآید.
#نوشتارهای_حمید_رفیعی_هنر
🆔 eitaa.com/Mohyiee
👇👇
#خدانگری_منبعی_برای_رفتار_خداباوران
یکی از اصلیترین محدودیتهای روانشناسیِ جریان اصلی این است که میخواهد #انسانِ_بدون_خدا را #توصیف و #تبیین کند، رفتار چنین انسانی را #پیشبینی کرده، برای او نسخه بپیچد
ولی در عمل، افرادِ تحت تجویز چنین تفکری با تعارضات و چالشهایی روبرو میشوند.
داشتم با خودم فکر میکردم منابع فکر اگر همان سه مورد #مقایسه_اجتماعی، #پسخوراند، و #خود_توجهی باشد( ر.ک #منابع_رفتارهای_ما)، یا همیشه کار ساز نیست یا گاهی ما را دچار تعارض میکند.
گاهی هر منبعی چیزی میگوید؛ متفاوت از منبع دیگر . این خود، باعث آشفتگی و تنش روانی میشود .
مثلاً کاری را خودم با خودتوجهی درست میدانم، تصور هم میکنم مردم و اطرافیانم هم خوششان میآید؛ امّا در واقع آنها مخالف این موضوعاند! کار را انجام میدهم؛ مخالفت میبینم؛ آشفته میشوم.
یا نه، بعضی اوقات ذهنم کاملاً قفل میکند، خودم با خودتوجهی اصلاً به نتیجهای نرسیدهام، هرچی فکر میکنم که مردم در این زمینه چه میگویند؛ باز هم به نتیجه نمیرسم؛ چون جزء کارهایی است که به اصطلاح #هر_کی_یه_چیزی_میگه!، بازهم آشفته بازاری میشود این روان من!
کار هرچه قدر حساستر، تصمیم سختتر!
تصمیم هرچه قدر مهمتر؛ آشفتگی بیشتر!
حالا در این موقعیتها شما باشید چکار میکنید؟!
روشن است و شما هم تأیید میکنید که در این هنگام، باید سراغ منبع دیگری از شناخت برویم که فصل الخطاب باشد.
آن منبع باید:
🔹همه جانبهنگر باشد
🔸هم مرا بشناسد، هم دیگران را
🔹هم به سود و زیان من آگاه باشد، هم به سود و زیان دیگران
🔸#سلامت و #سعادت من و دیگران هم دغدغه او باشد
این منبع شناخت بسیار به من کمک خواهد کرد که مرا از این آشفتگی ذهنی و روانی خارج کند و بگوید #الان_تکلیف_تو_چیست؟ و باید چکار کنی! و کار درست چیست؟
بله، این منبع نمیتواند از جنس ما آدمهای عادی و مادّی باشد، او باید:
#بالاتر_از_همه_اندیشهها_باشد
او باید آفریدگار انسان؛ خدای متعال باشد!
#نوشتارهای_حمید_رفیعی_هنر
eitaa.com/Mohyiee