19.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
10 تا از معجزه های قرآن کریم که دانشمندان اثبات کردند.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_یازدهم
💎 #هبوط
🔻لباسهای بهشتی فرو ریخت، عورتشان که مخفی بود نمایان شد.1
🔻خجالت زده و هراسان به برگهای درختان پناه بردند و خود را پوشاندند.2
🔹خداوند فرمود: آیا امر نکرده بودم که فریب نخورید و به این درخت نزدیک نشوید؟! پس از بهشت اخراج شدند و بر زمین هبوط کردند.3
🔻آنها در مکه ی مکرمه، یا بهتر است بگوییم بر دامنه ی کوه صفا و مروه هبوط کردند.4
✍گریان و نالان و پشیمان به دنیای جدید پیش رویشان چشم دوختند. دنیایی که دیگر در آن خبری از پوشاک و غذای آماده نبود. اینجا دنیای سختی ها و بلاهای گوناگون بود. دنیایی حاصل از اولین شکست در اولین امتحان.
🔻آدم(ع) هبوط نمود در حالی که کنیهاش در بهشت ابامحمد بود و انگشتری در دست داشت که بر رویش نگاشته شده بود: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه.5
📚منابع:
1)مجلسی، بحار الأنوار، ج 11، ص 160
2) سوره اعراف. آیه22
3)بقرة36 /38. اعراف/24/22 و طه/123.
4)کلینی، فروع الکافی ج1 ص216.
5)عطاء الله بیگدلی، عروج مشرقی، ص213
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنده ای با خدا گفت:
اگر سرنوشت مرا نوشته ای
پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت:
شاید نوشته باشم هرچه دعا کند!
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅حکایتی زیبا و خواندنی
✍در یکی از روستـاهای ایتالیـا، پسر بچه شـروری بود که دیگران را با سخنـان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرفهایت ناراحت کردی، یکی از این میخها را به دیوار انبار بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد ، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد.
یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخها را از دیوار بیرون بیاورد. روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام میخها را از دیوار بیرون آوردم!
پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخهای دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی می شوی و با حرفهایت دیگران را می رنجانی، آن حرفها هم چنین آثاری بر انسانها می گذارند. تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هـزاران بـار عذرخواهـی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_نهم
💎#بهشت
✍خداوند آدم و حوا علیهماالسلام را در بهشت سکنا داد. بهشتی بر روی همین کره ی خاکی، جایی که آن را بین النهرین مینامند. جایی که امروز دو شهر در آن واقع شده، کوفه و کربلا.1
🌍آدم و حوا علیهماالسلام در خانه ی جدید خود ساکن شدند و در رفاه کامل زندگی میکردند. خوراک و پوشاکشان آماده بود، بدون اینکه کوچک ترین زحمتی برای بدست آوردنش کشیده باشند.
⁉️اما این زندگی سرشار از خوشبختی و آرامش چقدر ادامه داشت؟! طبق برخی روایات تنها هفت ساعت!2
🔹خداوند به آدم(ع) فرمود:
ای آدم تو و همسرت در این بهشت ساکن شوید و از هر جای آن که خواستید فراوان و گوارا بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.3
🔸آدم و حوا از نزدیک شدن به یکی از درخت های بهشت نهی شده بودند و این دقیقا همان چیزی بود که دشمن قسم خورده ی آن دو،ابلیس، به آن نیاز داشت.
این بهترین فرصت بود تا آدم(ع) را از جایگاه رفیعش به زیر کشد.
📚منابع:
1)مجلسی، بحار الأنوار، ج11، ص 149
2)مجلسی، بحار الأنوار، ج11، ص 182؛ مجلسی، حیات القلوب، ص 120
3) بقره،آیه35
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#یڪ_داستان_یڪ_پند
عربی یهودی در مسجد النبی( ص) وارد شد و سوالاتی ڪرد ڪه خلفا هیچیڪ جواب آن ندانستند و او را سمت علی( ؏) هدایت ڪردند.
💢 آن ڪدام عبادت است ڪه انجام و چه ترڪ آن، عذاب خدا را دارد؟
❉↞حضرت فرمودند: نماز واجب انسان مست. ڪه چه در فعل و چه در ترڪ هر دو معصیت است.
💢پاڪترین مڪان زمین ڪجاست ڪه نماز در آن باطل است؟
❉↞حضرت فرمودند: پشت بام ڪعبه.
💢آن چه بود ڪه زنده بود میآشامید و وقتی مرد، میخورد؟
❉↞فرمودند: عصای موسی، وقتی در روی درخت زنده بود، آب میآشامید و وقتی مرد، مارهای ساحران را بلعید.
💢 چه ڪسی بود ڪه از شڪمی ڪه از آن به دنیا آمد، نسبتی با آن نداشت؟
❉↞فرمود یونس بود ڪه با ماهی هیچ نسبتی نداشت.
💢ڪدام پرنده بود ڪه نه تخمی داشت و نه مادری او را به دنیا آورده بود؟
❉↞فرمود، طبق قرآن ، پرندهای ڪه عیسی مسیح با دست خود از گل ساخت و بر آن دمید و پرڪشید و زنده شد.
یهودی، بر پای علی (؏) افتاد و مسلمان شد و گفت: به خدا قسم در یهود و غیر یهود، عالمی چون تو ندیدهام ڪه بدون درنگ پاسخ سوالاتم را داده باشد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_دهم
💎#فریب
1⃣#قسمت_اول
✍ابلیس فرصت را غنیمت شمارد. به آن دو نزدیک شد و سرصحبت را باز کرد:
🔸ای آدم میخواهی تو را به درخت ابدیت و ملک جاودان راهنمایی کنم؟1
🔸 آگاه باشید که خدایتان شما را از این درخت نهی نکرد جز برای اینکه مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید.2
🔸شما هم مثل همین بهشت زمینی و همه ی نعمت هایش فانی هستید. اما اگر از میوه آن درخت بخورید تبدیل به دو ملک شده و جاودان خواهید شد.3
🖋آن دو که ابلیس را میشناختند سعی کردند به او بی توجه باشند.
🔸چرا از من رو بر میگردانید؟! قسم میخورم که خیر شما را میخواهم.اصلا چه کسی گفته که این درخت هنوز بر شما حرام است؟!اگر اینگونه است پس چرا هرموجودی به آن نزدیک میشود ملائکه دورش میکنند،اما با شما دو نفر کاری ندارند؟!4
🔸به من اعتماد کنید. جاودانگی و سعادت ابدی در یک قدمی شما است.
ادامه دارد...
📚منابع:
1)آیه120،سوره طه
2)آیه20،سوره اعراف
3)نور الثقلین،جلد 2،ص11
4)مجلسی،بحار الأنوار،ج11،ص161
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستانڪ
✍خدایی که سختی های تو را میبیند، تلاش تو را هم میبیند... بیخیال نشو!
دختر زیبای شاه عباس ، فرار کرده بود و در کوچه و خیابان میگذشت تا شب به حجره یک طلبه پناه برد ... به او گفت از خانواده مهمیست که اگر به او پناه ندهد ، بیچاره اش میکند... آقا محمد باقر هم ناگزیر به او پناه داد... دختر زیبای شاه ، شب در حجره خوابید... اما محمد باقر تا صبح نخوابید و دانه دانه انگشتانش را روی چراغ میسوزاند تا مبادا مغلوب وسوسه هایش شود ... صبح شد ، دختر و طلبه را گرفتند و به دربار بردند... شاه گفت وسوسه نشدی؟ طلبه انگشتان سوخته اش را نشان داد ... شاه از تقوای طلبه خوشش آمد و به دخترش پیشنهاد ازدواج با او را داد و دختر قبول کرد! و محمد باقر استرآبادی، شد محمد باقر میرداماد، استاد ملاصدرا و داماد شاه ایران!
همیشه نهایتِ تلاشتو بکن!!
تا نتیجه ی شیرینشو ببینی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 دزد عجیب عبادت!
آیت الله مجتهدی تهرانی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
وضو میگیری، اما در همين حال اسراف میکنی..
نماز میخوانی، اما با برادرت قطع رابطه میکنی...
روزه میگیری، اما غيبت هم میکنی...
صدقه میدهی، اما منت میگذاری...
بر پيامبر و آلش صلوات میفرستی، اما بدخلقی میکنی...
دست نگه دار بابا جان !
ثواب هايت را در کيسه سوراخ نريز!
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان محمد بن سیرین و زن هوس ران
❣✨جوانڪ شاگرد بزاز، بی خبر بود ڪه چه دامی در راهش گسترده شده. او نمیدانست این زن زیبا و متشخص ڪه به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد میڪند، عاشق دلباخته او است، و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا بر پاست.
✨❣یڪ روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا ڪردند، آنگاه به عذر اینڪه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول همراه ندارم، گفت: " پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد ".
❣✨مقدمات ڪار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند ڪنیز اهل سر، ڪسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - ڪه عنفوان جوانی را طی میکرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد.
✨❣ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود ڪه خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی ڪه خود را هفت قلم آرایش ڪرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت.
❣✨ابن سیرین در یڪ لحظه ڪوتاه فهمید ڪه دامی برایش گسترده شده خواهش ڪرد، فایده نبخشید. گفت چارهای نیست باید ڪام مرا بر آوری. و همین ڪه دید ابن سیرین در عقیده خود پا فشاری میڪند، او را تهدید ڪرد، گفت: " اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا ڪامیاب نسازی، الان فریاد میڪشم و میگویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است ڪه چه بر سر تو خواهد آمد ".
✨❣موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان میداد ڪه پاڪدامنی خود را حفظ ڪن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام میشد. چارهای جز اظهار تسلیم ندید. اما فڪری مثل برق از خاطرش گذشت.
❣✨فڪر ڪرد یڪ راه باقی است، ڪاری ڪنم ڪه عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ ڪنم، باید یڪ لحظه آلودگی ظاهر را تحمل ڪنم.
✨❣ به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون رفت، بعد از ڪمی با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت. و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم ڪشید و فورا او را از منزل خارج ڪرد.محمد خود را به نزدیڪی آب روانی رساند و خود را شست، تنش برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت از هرجا ڪه عبور می ڪرد همه متوجه می شدند ګه محمد ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری محمد با این نقشه پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را بخاڪ مالید و از مهلڪه نجات یافت.
❣✨محمد همان ابن سیرین معروف است ڪه به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرڪه بر شهوت خویش غلبه ڪند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید. و او نیز یڪی از همان مردان بزرگ و وارسته است.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺میگن شبا فرشته ها
💜از آرزوی آدما
🌺قصه میگن واسه خدا
💜خدا کنه همین حالا
🌺رویای تو هر چی باشه
💜گفته بشه پیش خدا
🌹شبتون غرق در عطر گل🌹
🌟 شبتون ماه 🌟