✨﷽✨
🍀دست به دامن خدا که میشوم
چیزی آهسته درون من به صدا می آید
که نترس!
از باختن تا ساختن دوباره،
فاصله ای نیست😇🍀
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📝دزد اموال نه دزد عقاید!
رئیس گروهی از دزدان، اموال قافله ای را غارت نمود.
در میان کاروانیان شخصی بود که بر روی طاقه های پارچه خود جمله بسم الله الرحمن الرحیم را نوشته بود.
در میان تجار سابق برای محفوظ ماندن اموالشان از دست راهزنان این عمل مرسوم بوده است.
وقتی که چشم رئیس راهزنان به این جمله شریفه افتاد فوراً دستور داد که این اموال را به صاحبانش برگردانید برخی از دزدها به او اعتراض نموده و علت این کار را جویا شدند رئیسشان گفت:
آخر ما دزد اموال مردم هستیم نه دزد عقیده آنها چون اگر به آن نوشته ترتیب اثر ندهیم آنها بی اعتقاد خواهند شد
📙داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 9، به نقل از: تجلی سعادت 14، نکته: باز صد رحمت به دزدان قدیم!
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟
امام صادق(ع) فرمودند:
زيارت عاشورا را زياد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
•{ اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ }•
یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)
را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅چرا توبه در این دو حال پذیرفتن نمیشود؟
✍ استاد شهید مطهری: ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب میگردد که آدمی خودِ گناه را نقد و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه احساس زشتی و پلیدی که در خودِ گناه میکند، از ارتکاب آن گناه منصرف گردد.
توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد؛ و بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفرِ نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را میپذیرد.
توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمیشود: یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد، و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود میگیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد.
موقف دوم که توبه پذیرفته نمیشود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد؛ نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود میبیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد.
📚حکمتها و اندرزها، ج۱، ص۷۳ -۷۴
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
♥️ #امام_صادق(ع) فرمودند:
🍃 از غروب پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی باقلمهای طلا و لوحهای نقره، از آسمان به زمين میآيند و تا غروب جمعه ثواب هیچ عملی را نمینویسند مگر صلوات بر محمد و آل محمد
📖من لا یحضره الفقیه، ج1، ص424.
روزگاری می آید که ما هم دلخوشیم به این پنج شنبه ها روح عزیزان آسمانی قرین رحمت الهی🌺
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🤲بسم الله بگو و برخیز
روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (ع) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (ع) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (ع) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) ع به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (ع) مسلمان شد.
📙داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 15، به نقل از: سحاب رحمت 777.
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
سه پند لقمان حکیم به پسرش:
در زندگی بهترین غذا را بخور
در بهترین رختخواب جهان بخواب
در بهترین خانهها زندگی کن.
پسر گفت: ما فقیریم چطور این کارها را بکنم؟ لقمان: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی طعم بهترین غذای جهان را میدهد. اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی، هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای میگیری و آنوقت بهترین خانههای جهان مال توست!
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚شرط ورود به بهشت
امام_باقر علیه السلام فرمودند :
عرب باديه نشينى نزد پيامبر_اکرم صلى الله عليه و آله آمد و گفت :
اى پيامبر خدا ! آيا بهشت بهايى دارد؟
فرمود : بله .
گفت : بهايش چيست؟
فرمود : " لا إله إلّا الله " كه بنده ی صالح ، آن را از روى اخلاص بگويد .
گفت : اخلاص آن چيست؟
فرمود : عمل كردن به آنچه که من براى آن فرستاده شده ام و دوست داشتن اهل_بيت من .
گفت : دوست داشتن اهل بيت شما، از حقوق آن است؟
فرمود : آرى . دوست داشتن آنان ، بزرگ ترين حقّ آن است .
📚منبع :
أمالی طوسی ، ص ۵۸۳
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
📚زاد المعاد، صفحه ۵۷۴
هزینه کردن برای اموات نه تنها آنها را از شما راضی میکند و روح آنها را شاد میکند، بلکه برای خود شما نیز اجری عظیم در پی خواهد داشت.
💠: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
"دابه الارض"
در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده: مردی به عمار یاسر گفت: آیه ای در قرآن وجود دارد که فکرم را پریشان ساخه و مرا در شک انداخته است. عمار پرسید: کدام آیه؟ گفت: آیه و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون**نمل/ 82، ترجمه: و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) جنبنده ای را از زمین برای آنها خارج می کنیم که با آنان تکلم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند. *.
عمار گفت: به خدا سوگند روی زمین نمی نشینم، غذایی نمی خورم و آبی نمی نوشم تا آنکه دابه الارضجنبنده زمین. * را به تو نشان دهم! سپس همراه آن مرد، به خدمت علی (علیه السلام) آمدند، در حالی که آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. هنگامی که چشم امام (علیه السلام) به عمار افتاد خطاب به وی فرمودند: بیا، عمار آمد و نشست و با امام غذا خورد. آن مرد سخت در تعجب فرورفت و با ناباوری به این صحنه نگریست زیرا عمار قسم یاد نموده و به او قول داده بود که تا به وعده اش وفا نکند، غذا نخورد. گویی قسم و قول خویش را فراموش کرده بود. هنگامی که عمار برخاست و با علی (علیه السلام) خداحافظی نمود، آن مرد رو با او کرد و گفت: عجیب است، تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و برزمین ننشینی، تا اینکه دابه الارض را به من نشان دهی. عمار گفت: اریتکها ان کنت تعقل! من او را به تو نشان دادم اگر می فهمیدیر.ک: سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن 2/ 207 به نقل از: تفسیر نمونه 15/ 552. مجمع البیان ذیل تفسیر آیه مذکور. درباره شبیه حکایت فوق
📙بحار الأنوار 53/ 52. ***.
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
"روزی چـــهارشــمع درخانه ای تاریک روشن بودند"
اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.
شمع دومی که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی کنند و بخشش ازیاد مردم رفته است.و او هم خاموش شـــد.
شمع سوم که زندگی بود،گفت: مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.
سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند...
دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست ،آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...
آمیــــن🕯🌸
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✍سخنی بینظیر و بسیار امیدوارکننده از خدای مهربونمون
💠خداوند متعال (جل جلاله)میفرماید :
🔹کسانی که مرا یاد می کنند،میهمان من هستند.
🔹کسانی که مرا اطاعت می کنند، در نعمت من هستند.
🔹کسانی که مرا شُکر می کنند، در فزونی نعمتهایم هستند.
🔹و اهل معصيتم را از رحمتم مايوس نمى كنم
🔹اگر توبه كنند، دوست آنها هستم.
🔹اگر مريض شوند، طبيب آنها هستم
🔹گناهکاران را با سختی ها و مصيبتها مداوا مى كنم تا آنها را از گناهان و عيبها پاك كنم. .
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
اے شھـــید
امروز ، بیشتر از دیروز
دوستت مےدارم !
و فردا بیشتر از امروز ...
و این ، ضعف من نیست؛
قدرت توست !
#شبتون_شھدایـے🌷🌙⭐️❤️
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح آمده بر پهنهٔ آفاق گذر کن
پلکی بزن و بر رُخ ِ دلدار نظر کن
این پیلهٔ خمیازه گیِ صبحگهان را
با خندهٔ پروانگیات دست به سر کن
سلام صبحتون بخیر و نیکی
امروزتون
سراسر عشق و خوشبختی😍
.
👌#بسیار_زیبا
خدا به بعضیا صدا داده
قرآنو با صوت میخونن، دل همه رو میبرن
به بعضیا قیافه داده
درباره خدا حرف میزنن و آدما رو با خدا رفیق میکنن
به بعضیا انرژی مثبت داده
کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا
به بعضیا اخلاق خوب داده
هر کاری میکنن یاد خدا میفتی
به بعضیا نور داده
وقتی میان راه خدا رو نشونت میدن
به بعضیا احساس و مهربونی داده
با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی
خدا به همه ما یه چیزی داده
بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده
همونو بردار تو راه خدا خرج کن
هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و ...
باور کن خیلی چیزا داری، الکی خـَلقت نکرده! ...
بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن.
ببین چطوری میتونی یه نماینده و نشونه ی خدا باشی برای بقیه ...
ببین چطوری میتونی جلوه ای از حضور خدا باشی، و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و آدماش ..
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
☎️بیشترین زنگ تلفن در دنیا
📞زنگ تلفن مادرهاست
🙏خدا نگهدارشون باشه
❣چقدر بی منت مهربونند...
❤️
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
✅ به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند
🔹مرحوم حجت الاسلام شیخ احمد کافی فرمودند :یک نفر از رفقا از یزد نامه ای به من نوشته؛ آدم دینی خوبی است از عاشقان امام زمان است، از رفقای من است. در نامه چیزی نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده؛ گرچه این پیغام خیلی به علما رسیده، به مرحوم مجلسی گفته به شیخ مرتضی انصاری گفته به شیخ عبدالکریم حائری گفته و... ، این بنده خدا نوشته: من چهل شبِ چهارشنبه از یزد می آمدم مسجد جمکران، توسلی و حاجتی داشتم.
🔹شب چهارشنبه چهلمی، دو هفته قبل بود. در مسجد جمکران خسته بودم، گفتم ساعتی اول شب بخوابم، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم. در صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقا آمده.
🔺 من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم اما نتوانستم جلو بروم. حضرت فرمودند: برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آی مردم دعاهایتان اثر دارد، ناله هایتان اثر دارد. خود آقا به مرحوم مجلسی فرموده: مجلسی به شیعه ها بگو برایم دعا کنند. هِی پیغام می دهد، به خدا دلش خون است.
📚 کتاب ملاقات با امام زمان در مسجد جمکران، ص۱۵۸
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
◍⃟🌴◍⃟🌴
هر وقت تونستی
شاید های زندگیتُ
به باید های زندگیت تبدیل ڪنی،
بدون ڪه برنده از زمین رفتی بیرون
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حلم امام باقر ع
امام باقر علیه السلام ، لقبش " باقر " است .باقر يعنی شكافنده . به آن حضرت " باقر العلوم " میگفتند ، يعنی شكافنده دانشها .مردی مسيحی ، به صورت سخريه و استهزاء ، كلمه " باقر " را تصحيف كرد به كلمه " بقر " يعنی گاو - به آن حضرت گفت : "انت بقر " يعنی تو گاوی امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند ، با كمال سادگی گفت : نه ، من بقر نيستم من باقرم
مسيحی گفت : تو پسر زنی هستی كه آشپز بود.حضرت پاسخ داد: شغلش اين بود ، عار و ننگی محسوب نمیشود. او گفت : مادرت سياه و بیشرم و بد زبان بود. حضرت فرمود: اگر اين نسبتها كه به مادرم میدهی راست است ، خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد . و اگر دروغ است ، از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی "
مشاهده اين همه حلم ، از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد ، كافی بود كه انقلابی در روحيه مرد مسيحی ايجاد نمايد ، و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسيحی بعدا مسلمان شد.
📚بحار الانوار ،ج۱۱ ،حالات امام باقر ،ص۸۳
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دور، خیلی نزدیک ...
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
مرد میلیونر میگوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !
برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی...
بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری..
تغییر دنیا کار احمقانه ایست
ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
❣❣❣
🌼🍃روزي شخصی عقربي را ديد درون آب
دست و پا مـيزند ...!
🌼🍃تصميم گرفت عقرب رانجات دهد؛
اما عقرب انگشت او را نـيش زد ؛
شخص باز هم سعي كرد تا عقرب را از آب
بيرون بكشد، اما عقرب بار ديگر او را نـيش زد. رهگذري او را ديد و پرسيد :
براي چه اصرار داري عقربي را كه مدام تو را نـيش ميزند نجات دهي؟
🌼🍃شخص پاسخ داد :
اين طبيعت عقرب است كه نيش بزند ولي طبيعت من *عـــشق ورزيدن* است؛
❣تقديم به كساني كه نيش عقربها را خوردند
و باز هم *عـــشق* ورزيدند!👌
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅سه گروه مخالف ظهور
1️⃣ گروه اول از مخالفان ظهور، آدمهای پستهمت و خودخواهی هستند که دنبال آبادی همۀ جهان نیستند.
2️⃣ طبق روایت، ظهور وقتی خواهد بود که نظریات مدعی ادارۀ زندگی بشر به بن بست رسیده باشند و بشر از انواع نظامهای حکومتی غیر ولایی مأیوس شده باشد. گروه دوم مخالفین ظهور آنهایی هستند که امید دارند غرب و شرق عالم راهی برای سعادت بشر باز کنند. در واقع، غربزدهها مخالف ظهورند! اینها دنبال جامعۀ مدنی غربی هستند نه جامعۀ مهدوی! مدینۀ فاضله اینها جوامع اروپایی و آمریکایی است که رذلترین انسانها بر آنها حکومت میکنند. اینها رشد و سعادت را در آنجا میدانند، و لذا دنبال ظهور مهدی فاطمه نیستند.
3️⃣ سومین گروه مخالفین ظهور، مسئولانی هستند که نانشان فعلاً در روغن است و دوست دارند اول نان خودشان در روغن باشد و بعد خدمت کنند؛ اینها بهدرد امام زمان نمیخورند و طبیعتاً اینها برای فرج هم دعا نمیکنند! چون حضرت به دولتمردانش سخت میگیرد و به آنها جز نان خشک و لباس خشن نخواهد داد! (إِلَّا أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِن؛ دعوات راوندی/296) و مسئولانی که اول دنبال نان خودشان هستند را دور خواهد انداخت.
📚استاد پناهیان
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید #یک_دقیقه_اشک ❣
🎼 شکستی پشتمو ....
🎙 #حاج_محمود_کریمی
🌙 #رزق_حسینی
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
✅ مکاشفه ای از آیتالله آقا نجفی قوچانی رحمت الله علیه
🔸 نقل کننده مرحوم حاج اسماعیل دولابی
🔹"از نجف برای زیارت امام حسین(ع) به سمت کربلا حرکت کردم،
نزدیک کربلا که رسیدم دیدم تشنگی بر من غالب شده است،
دوان دوان آمدم تا خود را به آب برسانم،
یک مرتبه چشمم به گنبد و بارگاه امام حسین(ع) افتاد
و چنان شور و نشاطی وجودم را فرا گرفت که تشنگی فراموشم شد.
آمدم و با گریه و سوز و گداز در صحن امام حسین(ع) نشستم،
🔹دیدم ساعت صحن شروع کرد به زدن،
در عالم مکاشفه خواستم بفهمم چه می گوید،
شنیدم ده مرتبه با صدای ظریف و لطیفی می گوید:
«هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُونی»، آیا کسی هست مرا یاری کند؟
با خودم گفتم ببینم چه کسی به این درخواست جواب می دهد؟
ناگهان دیدم ساعت حرم حضرت عباس(ع) شروع کرد به زنگ زدن.
گوش دادم ، دیدم ده مرتبه گفت: «لبیک،لبیک».
🔸منبع سایت تبیان
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#غیرت_الله
تو کیستی که با وجود دو امامش
هستی کفیل زینب کبریٰ اباالفضل
مجنون خجل گردید و لیلی شرمگین شد
روزی که کردی عشق را معنا اباالفضل
#حضرت_عباس❤️
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری
(علیه السلام) به روش عجیب
یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم.
در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم.
📚منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ چندروزه یوتیوب رو منفجر کرده و بازدید میلیونی داشته!
فقط ببینید چطور امام رضا(ع) یک نفر رو از پای چوب دار نجات میدهند...
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
🍃حکایتی عجیب از امیرالمؤمنین علیه السلام🍃
شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، عرض کرد: علی جان! هزار دینار در این شهر نزد فلان شخص گذاشتم و به مدینه آمدم، اکنون میگویند که او مرده است. به پسرش مراجعه کردم، گفتم: من نزد پدر شما هزار دینار امانت گذاشتم، آمدهام بگیرم. پسرش گفت: والله پدر ما در هیچ کجا، نه در دفتری و نه در وصیتش، چیزی نگفته است.
طلبکار گفت: علی جان! من واقعاً به این پول نیاز دارم، چه کنم؟ حضرت فرمودند: من نمی گذارم که حق تو پایمال شود. به پسر بدهکار فرمود: بیرون مدینه، پشت تپه ای میروی و آنجا میایستی، تعداد سگ میآیند که یکی از سگها از همه زشت تر و بدترکیب تر است، به او بگو: چنین کسی آمده و میگوید که من هزار دینار نزد تو امانت گذاشته ام، آن را کجا گذاشته ای؟
امیرالمؤمنین علیه السلام این قدرت را دارد که گوشۀ پردۀ برزخ را کنار بزند و به پسر میّت بگوید که پدرت را ببین. نه این که حضرت آنها را به دنیا آورده باشد، چون عالم برزخ، عالمی بین دنیا و آخرت است.
سند وجود برزخ بین دنیا و آخرت در قرآن است:
« وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ »
یعنی شما چهار دنیا را باید طی کنید؛ رحم مادر، دنیا، برزخ و قیامت. قیامت آخرین مرز است که دیگر بعد از آن دنیایی وجود ندارد.
نه این که امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را از برزخ به دنیا آورده باشند، بلکه پسر را فرستاد و گوشۀ پرده را کنار زد که آن دنیای برزخ را ببیند.
پسر رفت، بین آن چند سگ، به سگی که از همه سیاه تر، بدتر و زشت تر بود، گفت: پدر! چنین داستانی است، آیا این طلبکار راست میگوید؟ گفت: این هزار دینارش، در خانه و زیر فلان دیوار است. آدرس داد، گفت: برو بردار و به او بده. ای پسر! این را نیز به تو بگویم که تنها راهی که در این عالم درست است، راه علی علیه السلام است و ما بی راهه رفتیم و گرفتار شدیم. این راه ما راه علی علیه السلام نیست، بلکه راه ضدّ علی علیه السلام است و روندگان در راه ضدّ علی علیه السلام، بعد از مرگ، به همین صورت محشور میشوند.
در قرآن میخوانید:
« وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ »
خدا حیوانها را نیز محشور میکند، یعنی همین حیوان ها، والّا پروردگار که حیوان دیگری را در قیامت نمی آورد. آنهایی که انسان آفریده شدند، ولی
« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ »
سگ هار شدند و به همه میپرند اگر چه شکل فعلی او شکل انسان دو پا است، ولی در قیامت مانند چهار پا محشور میشوند.
گفت: پسرم! ما که دیگر تمام دربها به رویمان بسته شده است. ولی به تو بگویم که راه سالم فقط راه علی علیه السلام است.
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴 باید کاسه ی صبرت لبریز شود!
مادری بی قرار آمد خدمت امام صادق علیه السلام، گفت: خیلی وقت است پسرم از مسافرت برنگشته، خیلی نگرانم! حضرت فرمودند: صبر کن پسرت برمیگردد.رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت: پس چرا پسرم برنگشت؟
حضرت فرمودند: مگر نگفتم صبر کن خب پسرت برمیگردد دیگر
رفت اما از پسرش خبری نشد، برگشت؛
آقا فرمودند: مگر نگفتم صبر کن
مادر دیگر طاقت نیاورد،گفت: آقا چقدر صبر کنم؟نمی توانم صبر کنم به خدا طاقتم دیگر تمام شده
حضرت فرمود: برو خانه، پسرت برگشته است ...
رفت خانه دید واقعا پسرش برگشته ...
آمد خدمت آقا امام صادق علیهالسلام، عرضه داشت: آقا جریان چیست؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده بودند به من وحی نازل نمیشود اما ...
" عِندَ فَناء الصَبر یاتی الفَرَج "
صبر که تمام بشود فـــرج میآید
📚بحار
می دانی این روزها به خودم میگویم:
چرا ما انقدر در نبود مولایمان صبوریم؟!
چقدر کم، بیقرار نبودنشان هستیم ...
این روزها به خودم میگویم:
پس کی صبرمان تمام میشود؟؟؟
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi