🌷 جِلوه ای از عنایت #ارباب جان..
مسیر مقدس نجف به کربلا را با يکی از دوستان طلبه در ایام #اربعین، نیمه شب مشغول پیاده روی بودیم...
بدلایلی شام نخورده بودیم، فَرطِ گرسنگی مانع راه رفتن شده بود..
💐 امّا به صفای دل رفیق اربعینی اَم ، یک مرتبه در کمال ناباوری مشاهده کردیم یک #موکب در آن نیمه شب بِساط #نیمرو را بِراه انداخته☺️...{ با آنکه در آن لحظات تمام موکب ها مشغول استراحت و تعطیل بودند}..و جالب تر اینجا بود که ما هَوَس نیمرو کرده بودیم..☺️
🌹 قصّه دلنوازی #ارباب است و دلجویی زائر گرسنه😊..
در آن لحظه مشاهده کردیم جوانی با تیپ امروزی و ریش #پروفسوری به ما ملحق شد، مهندس ایرانی بود از شهر #یزد...بهش گفتم اینجا چه میکنی؟
🌺 مُنقلب شد..گفت ۴سال است که هر سال ۳روز میام پیاده روی #اربعین بعد برمیگردم...
🌷 می گفت بعد از چند سال دختر دار شدیم بدنیا که آمد بیماری #تشنُّج داشت مقابل چشم مَنُو همسرم تشنج میکرد جیگرمان کباب میشد...
پیش بهترین پزشکان در یزد و تهران رفتیم فقط تونستن با کنترل دارو زمان تشنج رو کم کنند!...
اما بازم دُردانه زندگی مان تشنج میکرد...تا روزی در خلوت خودم با شکستگی دل به امام #حسین گفتم تشنج رو از دخترم بگیر.. در عوض هر سال پیاده روي #اربعین شرکت میکنم..
🌺 ارباب جان بدون مِنّت سریع قبول کرد الان ۴ساله یک بار هم تشنج نگرفته و دارو هم مصرف نمیکنه...و من به نذرم ادا میکنم...
🌻 آری قصّه شیدایی ارباب جان و لطف و کرامتش از فرش تا عرش را پیوند داده...
🍀 الهی تا آخرین لحظه عُمرمان نعمت حضور در #اربعین ارباب جان را بر ما مُستدام بدار...آمین..
@eshraghe110