📌نجاتیافتهٔ کِشتی امام حسین
◽️ هیچوقت دیر نیست. آغوش امام زمان همیشه برای تو بازه… نشونی میخوای؟ حُر!
◾️ مگه گناهی بالاتر از بستن راه بهروی امام حسین و لرزوندن دل اهلبیتش هست؟ ولی امام حر رو پذیرفت. حر لحظهٔ آخر خودشو نجات داد. فقط کافیه درست تصمیم بگیری.
🔘 چهارم #محرم ؛ #حر
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
- باورم نمیشه شجاعترین مرد کوفه دچار رعشه شده باشه!
حُر گفت: بین بهشت و جهنم ماندهام!
- کدام سو را انتخاب خواهی کرد؟
حُر اسب را تاخت زد. گویی آغوش بهشت او را فرا میخواند…
▫️ #بفرمایید_روضه ۵ ؛ #محرم
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📌ظرفیت تمدن سازۍ قیام عاشورا‼️
👤 استاد_رائفی_پور🥀
▪️قسمت ۳👇🏻
https://www.aparat.com/v/DyQoX/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7_%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87_%D8%B3%D9%88%D9%85_%7C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C
#محرم🍂
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
زیارت عاشورا ۱ - علی فانی.mp3
11.27M
زیـارت عاشــورا . .🥀🌿
به نیت سلامتی قلب داغدار مولایمان و تعجیل در فرج منجی عالم امام زمان (عج) بخوانیم..🙂🌷
#محرم🕊
#زیارت_عاشورا🍂
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀#شبچهارم🥀
حر، اصرار داشت حضرت را همراه ڪاروان به سوے ڪوفه ببرد، بین امام و حر گفتوگوهایے صورت میگرفت و امام علیهالسلام وقت نمازها، نماز را اقامه میڪرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت میخواندند (:
امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت مینمودن (:
حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشارے میڪرد اما امام علیهالسلام از قبول درخواست او امتناع میڪرد❌...!
حر به امام عرض ڪرد ڪه در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشارے ڪنے، تو و همراهانت ڪشته میشوید‼️..
حضرت فرمودن :
تو مرا از مرگ میترسانے ‼️مرگ بر جوانمرد عار نیست (: وقتے آرزوے حق و قصد دفاع از حق رو داشته باشه و جهاد ڪنه....
وقتے "حر"این حرف رو از امام شنید به ڪنار رفت و با سپاه خود حرڪت ڪرد امام هم با قافله خود در حرڪت بودن تا به منزلگاه بیضه رسیدن....
امام براے اتمام حجت خطبهاے خواندن
و اهدافشون رو آشڪار نمودن و با استناد به سخنان پیامبر اڪرم(ص) فرمودن ڪه:
" هر ڪس سلطان ستمگرے رو ببینه ڪه حرام خدا رو حلال میڪنه!!
و عهد شڪنه..بر مسلمانان واجبه ڪه در مقابل آن اعتراض ڪنن (:
در آخر شب حضرت جوانان رو دستور دادن تا مشڪها را پر از آب ڪنن
سپس دستور دادن از منزل قصر بنے مقاتل حرڪت ڪنن...
حرڪت ڪردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتے زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار ڪلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علے اڪبر به پیش او آمد و علت را پرسید..! 👀
حضرت فرمودن: فرزندم در عالم رویا دیدم ڪه سوارهاے ندا داد مرگ بر دیدار اهل ڪاروان میآید، و اهل ڪاروان به سوے مرگ در شتابند...!💔
علے سئوال ڪرد: اے پدر آیا ما بر حق نیستیم‼️
حضرت فرمودن: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوے خداوند است
علے اڪبر گفت :
پس اے پدر مهربانم چه باڪے از مرگ داریم امام از ڪلام علے خوشحال شد و دعایش ڪرد❤
وقتے صبح شد ڪاروان حسین🤍 نماز صبح را خواندن و حرڪت ڪردن... یاران حر، به سوے اونها آمده تا ڪاروان را به سوے ڪوفه بڪشن..، آنها امتناع ڪردن ..
و زهیر گفت مولاے من با همین سپاه ڪم، نبرد ڪنیم ڪه شڪست آنها براے ما سهل است🏴
امام فرمودن:
من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود...!
در این روز پیڪے از ڪوفه اومد و ڪاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوے نینوا در حرڪت بودن..به شهر و یا آبادے غاضریه رسیدن (: ....
پیک از سوے عبیدالله براے حر پیامے آورد، ڪه حسین را یا وادار به بیعت ڪن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدے باشه.....
حر امام را از مضمون نامه آگاه ڪرد....
امام فرمودن: اے حر..! ما را رها ڪن در این قریه اقامت ڪنیم، "حر" پاسخ داد👀 این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است ڪه ڪارهاے منو زیر نظر داره، من از خواسته تو معذورم.......
امام و یارانشان، حرڪت ڪردن و به دشتے بـے آب و علف رسیدن..
اسب امام ایستاد، امام فرمود : نام این زمین چیست!! ، زهیر گفت: نامهاے مختلف دارد، یڪے از نام هایش عقر و نام دیگرش ڪربلاست🥺💔
امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمهها را بپادارید این جا نامے است آشنا، وقتے با پدرم به سوے صفین میرفتیم اینجا استراحت ڪرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطهور است😔💔....
شیخ عباس قمے از ڪتاب ملهوف نقل ڪرده در روز "دوم "سال" 61" حضرت امام حسین علیهالسلام به زمین ڪربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید ڪه این زمین چه نام دارد؟ گفتند: ڪربلا مىنامندش. چون نام ڪربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّے أعوذُبِک مِن الڪَربِ وَالبَلاء».
روزے ڪه ڪاروان امام حسین علیهالسلام به ڪربلا رسید روز" دوم "محرم سال "61" هجرے قمرے بود... پس از این روز، ڪار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه ڪوفه تنگ و تعداد آنان افزوده میشد به نحوے ڪه امام علیهالسلام جنگ را قطعے میدانست..
#محرم🥀
#امام_حسین🕯🍂
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 ایران امروز در اعتراض به هتک حرمت قرآن بهپا خاست
🇮🇷
🖼بصیرت عاشورايي | عزاداری برای امام حسین علیهالسلام مستحب، ولی حفظ #حجاب واجب
📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۷
شیرینش از پس پرده طلوع مى کند. همیشه همین طور بوده است . هر بار دلت هواى او را کرده ، او در ظهور پیش
قدم شده و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا و شیدایى ات افزوده .
تمام قد پیش پاى او برمى خیزى و او را بر سجاده ات مى نشانى .
مى خواهى تمام تار و پود سجاده از بوى حضور او آکنده شود.
مى گوید: ))خواهرم ! در نماز شبهایت مرا فراموشى نکنى .((
و تو بر دلت مى گذرد: چه جاى فراموشى برادر؟ مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟ مگر ماهى ، حضور آب را در
دریا فراموش مى کند؟ مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است ؟
احساس مى کنى که خلوت ، خلوت نیست و حضور غریبه اى هرچند خودى از حالوت خلوت مى کاهد، هرچند که
آن غریبه خودى ، نافع بن هالل باشد و نگران برادر، بیرون در ایستاده باشد.
پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ، چشم در آینه چشمهایش مى دوزى و مى گویى : ))حسین جان ! برادرم ! چقدر
مطمئنى به اصحاب امشب که فردا در میان معرکه تنهایت نگذارند؟((
حسین ، نگرانى دلت را لرزش مژگانت درمى یابد، عمیق و آرام بخش نفس مى کشد و مى گوید: ))خواهرم ! نگاه که
مى کنم ، از ابتداى خلقت تاکنون و از اکنون تا همیشه ، اصحابى باوفاتر و مهربانتر از اصحاب امشب و فردا نمى بینم .
همه اینها که امشب در سپاه من اند، فردا نیز در کنار من خواهند ماند و پیش از من دستشان را به دامان جدمان
خواهند رساند.((
احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ، بى تاب از جا کنده مى شود و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند. آرزو مى کنى
که کاش زمان متوقف مى شد. لحظه ها نمى گذشت و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت . اما غلغله ناگهان
بیرون ، حسین را از جا مى خیزاند و به بیرون خیمه مى کشاند.
تو نیز دل نگران از جا بر مى خیزى و از شکاف خیمه بیرون را نظاره مى کنى . افراد، همه خودى اند اما این وقت
شب در کنار خیمه تو چه مى کنند؟ پاسخ را حسین به درون مى آورد:
خواهرم ! اینها اصحاب من اند و سرشان ، حبیب بن مظاهر اسدى است . آمده اند تا با تو بیعت کنند که هزارباره تا
پاى جان به حمایت از حرم رسول اهلل ایستاده اند. چه بگویم ؟
چه دریافت روشنى دارد این حبیب ! دین را چه خوب شناخته است . بى جهت نیست که امام لقب فقیه به او داده
است . اسم حبیب اسباب آرامش دل است . وقتى خبر آمدنش به کربال را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و
گفتى : ))سالم مرا به حبیب برسانید.((
حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى شماست و برایتان حشر با رسول اهلل را مى طلبد و تا ابد خیر و سعادتتان را از
خدا مساءلت مى کند.
پرتو چهارم
قسمت اول
همین که برادر، عمامه پیامبر را بر سر بگذارد، شمشیر پیامبر را در دست بگیرد و به سمت سپاه دشمن حرکت کند
کافیست تا غم عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى مصیبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت و تنهایى
جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز کند.
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'