فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاشخورتر از این داریم ؟
روباه تر از این داریم؟!
لجن تر از این داریم!؟
قطعا نداریم ولی این اصلا مقصر نیست.
مقصر قوه قضائیه ای هست که به 800هزار امضاء مردمی برای محاکمه این بیشرف، اعتنا نکرد تا الان این چنین وقیحانه به حاکمیت نیشخند بزند.
#قوه_ارشادیه
حرام لقمه دست عمرو عاص رو از پشت بسته🤔🤔
🔥 جنگ جهانی سوم یا جنگ قرقیسیا
😱 روایتی شگفتانگیز درباره قرقیسیا
☀️ امام باقر علیهالسلام در روایتی خطاب به میسر ضمن پرسش از فاصله محل اقامت او تا قرقیسیا میفرماید: ای میسر، از اینجا تا قرقیسیا چقدر راه است؟ عرض کردم: همین نزدیکیهاست، در ساحل فرات قرار دارد. امام فرمودند: اما در این ناحیه واقعهای رخ خواهد داد که مانند آن از زمانی که خداوند تبارک و تعالی، آسمانها و زمین را آفریده، اتفاق نیفتاده و تا زمانی هم که آسمانها و زمین برپا هستند، مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفرهایست که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر میشوند.
📚(الغيبة نعمانى صفحه ۲۶۷)
🔥 مکان وقوع جنگ قرقیسیا: در استان دیرالزور سوریه نزدیکی شهر البصیره سوریه در شرق فرات
🤲 خدایا #ماه_رجب امسال را شروع رفع #حجاب های غیبت آقاجان مان #امام_زمان قرار بده
اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم زینب کبری سلام الله علیها
یازهرا سلام الله علیها
May 11
🕊
شایداینسختیها
پایانیبهشیرینیظهوردارد...!:)✨🕊
رفع موانع فرج و سلامتی آقا صاحب الزمان عج اِجماعاً صلوات..🌸
🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 میلاد_امام_جواد(ع)
♨️جود و سخاوت امام جواد علیهالسلام
سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
مداحی_آنلاین_توصیه_کلیدی_امام_جواد_آیت_الله_آقا_مجتبی_تهرانی.mp3
3.16M
🌺 میلاد_امام_جواد(ع)
♨️توصیه کلیدی امام جواد(ع)
سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙 #آیت_الله_آقا_مجتبی_تهرانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشی آخونده رو دزدید 😳
السلام علیک یا شمس الشموش❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مقام معظم رهبری
اسمهای اصولگرا و اصلاحطلب و.. اصلا برای بنده مطرح نیست؛
به محتواها نگاه میکنم
#انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 حاج قاسم: انتقام ما شلیک یک موشک نیست.
✊ قصاص این خونها برچیده شدن رژیم کودککش صهیونیستی است.
🍃🌹️خیرات و برکات #ظهور🌹🍃
🌺 عقل مردم کامل می شود،جهل و نادانی برطرف گردد و علوم و معارف زیاد شود،بسیاری از گمراهان هدایت شوند.ظلم و جور برطرف شود و عدالت و امنیت جهان را فرا گیرد،زمین گنجها و برکات خود را اشکار گرداند.تمام فقرا بی نیاز شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود،تمام مریضها خوب می شوند و کورها بینا می شوند.
💦 باران به قدر کفایت ببارد و کره زمین سرسبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند. بدنها سالم و عمرها طولانی می شود. روزها و سالها ده برابر می شود. اشرار نابود شوند و #اخیار (خوبان) باقی بمانند،کینه از دل مردم برود و دلها مهربان گردد،رحمت خداوند متعال و گشایش الهی مردم را فرا می گیرد.
🌼 امام زمان (عج) در سال دو عطیه و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نمایند. به هرمرد مؤمن به اندازه چهل نفر نیرو داده خواهد شد و دل او مانند پاره آهن محکم می گردد.
📚 برگرفته از کتاب نشانه های ظهور
گهواره ات را در خیالم تکان میدهم و یک سبد استجابت، از زیر دستان تو جمع میکنم.
کوچکترین علیِ آل عبا!
انگشتان تو شاید در خیبر نشکند اما گره هایی را باز میکند که فقط از یک علی برمی آید.
اینبار میخواهم دستان کوچکت را بگیرم و دعا کنم؛ 🤲
آمینش با گلوی کوچک تو:
اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ بحق حضرت علی اصغرعلیه السلام🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ امام جواد علیه السلام باب المراد است...
#استادکاشانی
🔎 در جستجوی حقیقت
🌲 مقاومت مردم غزه، دنیا رو متوجه اسلام کرده
🕌 #در_قدس_نماز_میخوانیم
🌷دعـــــــــــای فـــــــــــرج🌷
بسمِـ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمـ
الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ🤲🌷
🌷الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ بحق حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | اجتماع بزرگ مردم مشهد برای گلباران حرم امام رضا علیه السلام در شب ولادت امام جواد علیه السلام
💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#نماز_شب
🌷 آیةالله مجتهدی تهرانی :
📿🌸 در میان نمازهای نافله، در مورد نافله شب بیشتر سفارش شده است. اگر هیچ نافله ای نمیخوانید لااقل نافله شب را ترك نكنید.
📿🌸 سحر بلند شوید، مانند خروس ها كه برای ذكر خدا بیدار میشوند. اگر حوصله ندارید یازده ركعت بخوانید، لااقل یك ركعت آخر را بخوانید، اگر باز هم حوصله ندارید، بلند شوید و یك «یا رب» بگویید و بخوابید.
📿🌸 سحرها بلند شوید و استغفار كنید و قرآن بخوانید.
📿🌸 جوانی در مسجد گوهرشاد از من پرسید: اگر لباس چربی بگیرد با صابون یا مواد پاك كننده آنرا پاك میكنیم، اگر قلب ما زنگار گرفت چگونه آن را جلا بدهیم؟
گفتم سحرها قرآن بخوان و استغفار كن.
📿🌸 حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) میفرمایند: قلب ها زنگ میزند، همانطور كه آهن زنگ میزند، و همانا جلای آنها قرائت قرآن است.
🌹
🌿🌹
✨🌿🌹
📚ارشاد القلوب، ص۷۸ و بحارالانوار، ج۹۳، ص۲۸۴.
یازهرا (سلام الله علیها)
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋
#سلــام_بر_ابراهیـــم1💕
#قسمت53»
با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم.
من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچهها به سمت جاده خاكي رفتند.
در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شــد به ســرعت روي
جاده رفتيم.
دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چالههای موجود كار گذاشتيم.
روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم.
از نقــل و انتقالات نيروهای دشــمن معلوم بود كــه عراقيها هنوز بر روي
بازيدراز درگير هســتند.
بيشــتر نيروهــا و خودروهاي عراقي به آن ســمت ميرفتند.
هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت
سرمان شنيديم.
ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم!
يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود.
بعد از لحظاتي
گلولههای داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شــد. تمام دشــت از
ســوختن تانك روشن شــده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقيها افتاده بود.
به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي بدون هدف شليك ميكردند.
وقتي به ابراهيم و بچهها رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند.
با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم.
اســلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در
دل دشمن ايجاد كنيم.
هنوز صحبت هاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل
جاده خاكي شــنيده شد.
يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد.
همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم.
صداي تيراندازي عراقيها بسيار
زياد شد.
آنها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آنها نفوذ كردهاند براي
همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند.
ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم.
روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشــت آن به سمت ماآمد۰
آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميمگيري باقي نگذاشت!
بچهها ســريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند.
بعد از لحظاتي
به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالیرتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند.
فقط بي سيم چي آنها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به
پاي بي سيم چي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد.
يكي از بچه ها اســلحه اش را مسلح كرد و به سمت بي سيم چي رفت. جوان
عراقي مرتب ميگفت: الامان الامان.
ابراهيم ناخودآگاه داد زد: ميخواي چيكار كني؟!
گفت: هيچي، ميخوام راحتش كنم.
ابراهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي ميكرديم او دشمن ما بود، اما
حالا كه اومديم بالای سرش، اون اسير ماست!
بعد هم به سمت بي سيم چي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي
كولش گذاشت و حركت كرد.
همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه ميكرديم.
يكــي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار ميكنــي!؟ از اينجا تا مواضع خودي ســيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم.
ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن
قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته!
بعد به سمت كوه راه افتاد.
ما هم سريع وسايل داخل جيپ و دستگاه بي سيم
عراقيها را برداشتيم و حركت كرديم. در پايين كوه كمي استراحت كرديم
و زخم پاي مجروح عراقي را بستيم بعد دوباره به راهمان ادامه داديم.
پس از هفت ســاعت كوهپيمايي به خط مقدم نبرد رسيديم. در راه ابراهيم با اســير عراقي حرف ميزد. او هم مرتب از ابراهيم تشكر ميكرد. موقع اذان
صبح در يك محل امن نماز جماعت صبح را خوانديم.
اســير عراقي هم با ما
نمازش را به جماعت خواند!
آن جا بود كه فهميدم او هم شيعه است. بعد از نماز،كمي غذا خورديم۰
#ادامه_دارد•••🕊
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋
#سلــام_بر_ابراهیـــم1💕
#قسمت54»
هرچه كه داشتيم بين همه حتي اسير عراقي به طور مساوي تقسيم كرديم.
اسير عراقي كه توقع اين برخورد خوب را نداشت.
خودش را معرفي كرد وگفت:
من ابوجعفر، شــيعه و ساكن كربلا هســتم. اصلا فكر نميكردم كه شما اينگونه
باشــيد و...خلاصه كلي حرف زد كه ما فقط بعضي از كلماتش را ميفهميديم.
هنوز هوا روشن نشــده بود که به غار«بان سيران» در همان نزديكي رفتيم و
استراحت كرديم. رضا گوديني براي آوردن کمک به سمت نيروها رفت.
ســاعتي بعد رضا با وســيله و نيروي كمكي برگشت و بچه ها را صدا كرد.
پرســيدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتي به ســمت غار برميگشــتم يكدفعه جا
خوردم! جلوي غار يك نفر مسلح نشسته بود.
اول فكر كردم يكي از شماست.
ولي وقتي جلو آمدم باتعجب ديدم ابوجعفر، همان اســير عراقي در حالي كه
اسلحه در دست دارد مشغول نگهباني است! به محض اينكه او را ديدم رنگم پريد.
اما ابوجعفر سلام كرد و اسلحه را به من داد.
بعد به عربي گفت: رفقاي شما خواب بودند. من متوجه يك گشتي عراقي
شدم كه از اين جا رد ميشد.
براي همين آمدم مواظب باشم كه اگر نزديك
شدند آنها را بزنم!
با بچهها بــه مقر رفتيم. ابوجعفر را چند روزي پيش خودمان نگه داشــتيم.
ابراهيم به خاطر فشــاري كه در مسير به او وارد شده بود راهي بيمارستان شد.
چند روز بعد ابراهيم برگشت. همه بچهها از ديدنش خوشحال شدند. ابراهيم
را صدا زدم و گفتم: بچههاي سپاه غرب آمدهاند از شما تشكر كنند!
باتعجب گفت: چطور مگه، چي شده؟! گفتم: تو بيا متوجه ميشي!
با ابراهيم رفتيم مقر ســپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت كرد: ابوجعفر،
اسير عراقي كه شما با خودتان آورديد، بی سيم چي قرارگاه لشکر چهارم عراق بــوده.
اطلاعاتي كه او به ما از آرايش نيروها، مقر تيپ ها، فرماندهان، راههاي
نفوذ و... داده بسيار بسيار ارزشمند است!
بعد ادامه دادند: اين اســير ســه روز است كه مشــغول صحبت است. تمام
اطلاعاتش صحيح و درست است.
از روز اول جنــگ هم در اين منطقه بوده.
حتي تمام راه هاي عبور عراقي ها،
تمامي رمزهاي بي سيم آنها را به ما اطلاع داده.
براي همين آمدهایم تا از كار مهم
شما تشكر كنيم. ابراهيم لبخندي زد و گفت: اي بابا ما چيكاره ايم، اين كارخدا بود.
فرداي آن روز ابوجعفر را به اردوگاه اسيران فرستادند. ابراهيم هر چه تلاش
كرد كه ابوجعفر پيش ما بماند نشــد. ابوجعفرگفته بود: خواهش ميكنم من را
اينجا نگه داريد.
ميخواهم با عراقي ها بجنگم! اما موافقت نشده بود.
ـ٭٭٭ـ
مدتي بعد، شنيدم جمعي از اسراي عراقي به نام گروه توابين به جبهه آمدهاند.
آنها به همراه رزمندگان تيپ بدر با عراقي ها ميجنگيدند.
عصر بــود. يكي از بچه هاي قديمي گروه به ديدن من آمد. با خوشــحالي
گفــت: خبر جالبي برايت دارم. ابوجعفر همان اســير عراقي در مقر تيپ بدر
مشغول فعاليت است!
عمليات نزديك بود. بعد از عمليات به همراه رفقا به محل تيپ بدر رفتيم. گفتيم:
هر طور شــده ابوجعفر را پيدا ميكنيم و به جمع بچه هاي گروه ملحق ميكنيم.
قبل از ورود به ســاختمان تيپ، با صحنه اي برخورد كرديم كه باوركردني نبود.
تصاوير شــهداي تيپ بر روي ديوار نصب گرديده بود. تصوير ابوجعفر
در ميان شهداي آخرين عمليات تيپ بدر مشاهده ميشد!
سرم داغ شد. حالت عجيبي داشتم. مات ومبهوت به چهره اش نگاه كردم.
ديگر وارد ساختمان نشديم.
از مقر تيپ خارج شــديم. تمام خاطرات آن شــب در ذهنم مرور ميشد.
حمله به دشــمن، فداكاري ابراهيم، بي ســيم چي عراقي، اردوگاه اسراء و تيپ
بدر و... بعد هم شهادت، خوشا به حالش!
#ادامه_دارد•••🕊