eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
925 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
5.6هزار ویدیو
341 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به عشق ...🇮🇷🌱 حتما ببینید ! ــــ ـــ ــ ـــــ ـــــ ــــــ ـــــ
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
🧡❤️🧡❤️🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️🧡❤️🧡❤️ 🧡❤️🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️🧡❤️ 🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️ 🧡❤️ ❤️ آخرین نماز درحلب🧡 بخش 1⃣اهمیت به یک
🧡❤️🧡❤️🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️🧡❤️🧡❤️ 🧡❤️🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️🧡❤️ 🧡❤️🧡❤️ ❤️🧡❤️ 🧡❤️ ❤️ آخرین نماز در حلب🧡 پارت 5⃣ بخش1⃣اهمیت به یک مستحب مؤکد مجموعه خاطراتی از شهید درباره اهمیت دادن به نماز اول وقت ⭕️محمد امین دانشگر پسر عموی شهید بچه که بودیم گاهی روز های تعطیل به خانه پدر بزرگمان می رفتیم و وقتی از بیکاری حوصله مان سر می رفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش میزد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش می گشتیم و می دیدیم که درحال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی، عباس نمازش را به موقع می خواند. این باعث شده بود که ماهم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم. ⭕️محمد مهدی جلالیون، دوست شهید وارد مسجد شدم و در صف اول نماز جماعت نشستم. سرم را که برگرداندم عباس را در صف دوم دیدم. کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بود و جثه ضعیف و لاغری داشت. گفتم«بیا جلو، صف اول. »گفت:«صف اول جای بزرگانه!»وقتی اصرار کردم گفت:«اگه بیام جلو،پرام می سوزه.» هردو خندیدیم. ⭕️مومن دانشگر، پدر شهید برای حضور به موقع در مسجد، یک رادیوی قدیمی در آشپزخانه بود که همیشه قبل از اذان آن را روشن می کردم تا اعضای خانواده متوجه نماز باشند. گاهی هم که فراموش می کردم رادیو را روشن کنم، می دیدم عباس و برادرانش وضو نگرفتند. به کنایه می گفتم :امروز مدرسه دیر شد. قبلا فیلمی به نام باز مدرسه دیر شد را خانوادگی از تلویزیون دیده بودیم. سوژه ای شده بود هرگاه برای رفتن به مسجد کسی آماده نبود آن را می گفتم. همین بجو و بخند و گپ و گفت باعث می شد فضای خانه عوض شود و همه در نماز جماعت حضور پیدا می کردیم. یک روز که می خواستم به مسجد بروم، تصورم این بود که عباس به مسجد رفته. در اتاق را که باز کردم، دیدم مشغول مطالعه است. بهش گفتم:«عباس باز مدرسه دیر شد.».دیدم سریع بلند شد تا آماده شود. من از خانه بیرون آمدم و با وسیله نقلیه به مسجد رفتم برای پارک کردن خودرو در خیابان پشتی مسجد، کمی معطل شدم. وقتی وارد مسجد شدم عباس را دیدم. به من لبخندی زد ونفس نفس زنان گفت:«امروز مدرسه دیر نشده. » باهم خندیدم. فهمیدم از خانه تا مسجد دویده است. @roman1401a
یک پارت جدید تقدیم نگاهتون☺️💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قول‌مید؎‌‌! اگہ‌خوند؎‌‌!🙂 تویکۍ‌ازگروه‌هایــاڪانالاکہ‌! هستۍڪپۍ‌کنی‌‌! اللهـــــــــم!(: عجــــــل!(: لولیـڪ!(: الفـرج!(: اگہ‌پا؎قولت‌هستۍ کپی‌ڪن‌تاهمہ‌برا؎ظهور ‌حضرت‌مهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!' @roman1401a
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
منتظر نظراتتون هستم👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/815190
1ممنون کلا پنج شنبه جمعه پارت داریم سعی میکنم پنجشنبه جمعه پارت اماده کنم در حین هفته بزارم😊❤️ 2ممنون گلم خوشحالم که خوشتون اومد💚😊
هدایت شده از ....
۱نفربیاد‌🙂
چشم زندگینامه شهید حججی هم گذاشتم کامل میتونید بخونین👇