شب عملیات بود حسین به نیروها گفت: خوب گوش کنید دشمن تازه بیدارشده وفهمیده از کجا ضربه اصلی را خورده.
😠😠😠
ننه من غریبم بازی در نیارید اگه کسی میخوادبره، تا درگیری نشده بره، 🤷🏻♂️🤷🏻♂️
برسیم چزابه محشر به پا میشه
قبل عملیات هم به شما گفتم جنگِ ما از وقتی شروع میشه که برسیم چزابه✴️✴️
امشب وفردا باید عاشورایی بجنگیم💪💪
بند پوتین هاتون رو محکم ببندین مهمات نداریم اسلحه نداریم قبول نیست...
چقدر این کلمات آشناست
انگار برای این روزهای ماست که غرق مشکلات زندگیمان شدیم...😥😥😥
گرانی بیکاری بیماری شده بهانه ی ما تا هرطور خواستیم جانبداری دشمن کنیم
و ولایت را تنها بذاریم وبگیم ما نیستیم.
😭😭😭😭😭😭
بی بصیرتی آتشیست برجان ملت ها👿
به خاطر شهدایی که پوتین هاشون رو محکم بستن وبا همه مشکلات دشمنان رو به خاک نشوندن ماهم باید عزممون رو جذم کنیم تا با انتخاب درستمون دشمن رو به خاک بنشونیم و ایرانمون رو بسازیم💪💪💪
#اصفهان_حماسه_ساز
-مِیگفـت
سَربـٰازامـامزمـٰاناهلِتوجیہنیس🔗!
راسـتمِیگفـت؛
یِہ؏ـمرخودمـونروبـاسربـٰاربـودن
ازسَربـٰازبودنتَبرعـہڪردیـم🚶🏻♂،،،
توجیہڪـٰافیہدیگھمَشتۍ
بـٰایَـدبُلـندشیم👀
وَقـتِعَمـلِ🕶!••
#شُعـٰارروبِزاریمڪِنـٰار🚶🏻♂!-
🌷کانون شهیـد عباس دانشگر🌷
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════🦋┄┅✼🌼✼┅┄🦋════
•| #زمـزمـه_شـبـانـه
🌑قبل خواب زمزمه کنیم:
•{اللّهمَّ اِنّي اَسْئلکَ ايماناً تباشِرُبه قَلْبي}•
خدایا ایمانی میخواهم که
تو به واسطه آن بادلم همراه شوی
#ابوحمزه_ثمالی✨💫
🌷کانون شهیـد عباس دانشگر🌷
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════🦋┄┅✼🌼✼┅┄🦋════
کسی که نمیتواند تمام دعاها را بخواند ، هروز فقط این دعا را بگوید :
💎الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه
💎و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر
💎و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب
💎وَاَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ
💎أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
📚بحارالانوار
🌷کانون شهیـد عباس دانشگر🌷
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════🦋┄┅✼🌼✼┅┄🦋════
میترا لباف ؛سخت ترین و پرافتخارترین گزارشی که در دوران کاری ام تهیه کردم .
نمایشگاه کتاب- ۱۴۰۱/۲/۲۴
🌷کانون شهیـد عباس دانشگر🌷
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════🦋┄┅✼🌼✼┅┄🦋════
بدترین صحنه دنیا؟
آ سیدمهدی (عج) با گریه نگاه پروندت کنه و بگه :این که قول داده بود ...:(
🌷کانون شهیـد عباس دانشگر🌷
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════🦋┄┅✼🌼✼┅┄🦋════
🌷شهید عبدالحمید حسینی
🔸در ۱۸ آذر ۶۰ وقتی پس از عملیات حصر آبادان به مرخصی آمد به اتفاق او و مادرم سر مزار یکی از دوستانش به نام شهید فرهاد شاهچراغی دارالرحمه شیراز رفتیم.
در آنجا متوجه شدم با تکه چوبی، جمله ای را روی زمین می نویسد.
نگاه کردم دیدم نوشته است:
«پاسدار فدایی امام زمان شهید عبدالحمید حسینی»
خیلی صمیمانه و خواهرانه به او گفتم :
داری جا رزرو می کنی؟ اول ثابت کن شهید میشوی بعد...
لبخندی زد و چیزی نگفت...
برادرم مرتب به جبهه میرفت تا اینکه آخرین بار در فروردین سال ۶۱ به منطقه رفت و در ۱۳ اردیبهشت در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.
هنگام دفن ایشان پدر شهید علی خضری به خاطر دوستی و رابطه ی صمیمی این دو شهید اصرار کرد تا قبری بالای سر علی، برای عبدالحمید آماده کنند.
ولی قبر به آب رسید! قبر دیگری آماده کردند آن هم به آب رسید تا اینکه بالاخره همان جایی که خود شهید ۵ ماه قبل معین کرده بود قبری آماده شد و در همانجا به خاک سپرده شد.
شهید عبدالحمید حسینی