« ♥️🌹»
-بِـسـمِاللّٰـھ
خـدایـی کـہلغـزشـهارانـادیـده میـگیـری
دوسـتـت دارم...
💚¦↫#استوری
🌷¦↫#خدا
@montazeran_zohor_13💕
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[💔🥀]
دسـتـہمـاروبـگیـریـد...
اۍشهـدادرایـنشلـوغۍدنیافـراموشتاننـکردیم..
درشــلوغےآخـرتفـرامـوشـمـاننـکـنـیـد
#شهیدانه
@montazeran_zohor_13💕
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم
تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را🌱
#استوری
#امام_حسینی | #کربلا
دستمونوبگیراربـابم
@montazeran_zohor_13💕
.. ' 12 '..
9- ↑ -3 💛⁰⁰:⁰⁰💛
' . 6 . `
جانمبفدایت...
آرزومظهورت♥️
🍃اَللّٰھُمَّ؏َـجِّلَلِوَلِیِّڪَالفَࢪَج🍃
#تلنگرانه
شڪستم..
شڪستی..
شڪشتند..
دلِ مهدی را....
و این قصه هنوز ادامه دارد....
ترڪ گناه دل آقارو شاد میڪنه..
بیا تا گناه نڪنیم
به نیت تعجیــل در ظهـورش
و به رسم رفاقت گنـاه نڪنیـم
بیایید از امروز قرارمان این باشد ڪه
گناه نڪنیم به خاطـر دلِ عزیزِ فاطـمه
آقا شرمنده ایم...
نمازت سرد نشه رفیقم💞⛓
@montazeran_zohor_13
هدایت شده از .
#عشق_یعنی_اشنایی_باخدا
{پارت پنجم} ❤️@SHAHIDMM❤️
وقتی برگشتم دود از کله م بلند شد،حمید با همون حال رفته بود بیرون و برای من دسته گل و هدیه روز زن خریده بود، قشنگ ترین هدیه روز زنی بود که گرفتم، نه به خاطر ارزش مادی، به این خاطر که غافلگیر شدم، چون اصلا فکر نمیکردم حمید با این شرایط جسمی و درد کمر از پله ها پایین برود و برایم در شلوغی بازار هدیه تهیه کند.
همان روز به من گفت:« کمرم خیلی درد میکرد ، نتونستم برای مادر خودم و مادر تو چیزی بخرم، خودت زحمتش رو بکش ».
رسم هر ساله حمید همین بود، روز تولد حضرت زهرا«س» هم برای من، هم برای مادر خودش و هم برای مادر من هدیه میگرفت ، روی مادر خیلی حساس بود، رضایت و لبخند مادر براش یک دنیا ارزش داشت، عادت همیشگیش بود که هر بار مادرش را میدید خم میشد و پیشانی اش را میبوسید، امکان نداشت این کار را نکند، همان چند روزی که دکتر استراحت مطلق تجویز کرده بود هر بار مادرش تماس میگرفت و سلام میداد حالت حمید عوض میشد ، کاملا مودبانه رفتار میکرد ، اگر دراز کش بود مینشست، اگه نشسته بود می ایستاد، برایم این چیز ها عجیب بود گفتم:« حمید مادرت که نمیبینه تو دراز کشیدییا نشستی ، همون طور دراز کش که داری استراحت میکنی با عمه صحبت کن». گفت:« درسته مادرم نیست و نمیبینه ، ولی خدا که هست
خدا که میبینه».
ایام ماه شعبان ولادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بود که حمید گفت: « بریم سمت امامزاده حسین ، میخوام برای بچه های گردان عطر بگیرم ، همونجا هم نماز میخونیم و برمیگردیم».
به فروشگاه محصولات فرهنگی امام زاده که رسیدیم....
#شهید #شهادت #براساس_واقعیت