eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
916 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
383 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ابراهـیم را دیدم که با عصـای زیر بغـل، در کوچه راه میرفت. چند دفعه ای به آسمـان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت.! 🔸 پرسیدم: «آقــا ابـرام! چـی شـده!؟» اول جواب نمیداد، اما با اصرار من گفت: «هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خــدا به ما مراجعه میکرد و هـر طـور شده مشکلش را حـل میکردیم. امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده؛ میترسم کـاری کرده باشم که خــدا توفیق خدمت را از من گـرفته باشد.» 📚 سـلام بـر ابـراهـیم / نشر شهید هــادی
_شهیـد‌ابـراهـیم‌هـادی‌🌿 همیشه‌میگفت:بھتره‌شبـازود‌ بخـوابیم‌تـانمازصبح‌رواول‌وقـت‌ و‌سرحـال‌بخـونیم. کسی‌که‌نمـازظـھر‌و‌مغرب‌روسروقت‌ بخونه‌هنرنکرده‌چـون‌بیـداربوده! آدم‌بـاید‌نـمازصبح‌هم‌اول‌وقت‌بخونه..😉😍 سلام‌بࢪابراهیـــــم🌱› [ https://eitaa.com/Montazeran_zohor_13 ].🌱
🌷 شهید ابراهیم هادی همیشه می‌گفت: بعد از توکل به خداوند ؛ توسل به حضرات معصومین خصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) حلّال مشکلات است ... نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد سلام‌بࢪابراهیـــــم🌱. .
کلام‌شهید؛ حواست بھ دوتا چیز باشه : نمازِ اول وقتت ..! جلوۍ چشمتو بگیری ..! ان‌شاءاللھ بقیه‌‌اش هم درست میشه😉 🕊️🌱
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
کلام‌شهید؛ حواست بھ دوتا چیز باشه : نمازِ اول وقتت ..! جلوۍ چشمتو بگیری ..! ان‌شاءاللھ بقیه‌‌اش هم
💠راز مزار یادبود شهید ابراهیم هادی سالها از شهادت ابراهيم گذشـت. هيچکس نميتوانست تصور کند که فقدان او چه بر سر خانواده اي ما آورد. مادر ما از فقدان ابراهيم از پا افتاد و. تا اينکه در سال 1390 شنيدم که قرار است سنگ يادبودي براي ابراهيم، روي قبر يکي از شهداي گمنام در بهشت زهرا ساخته شود. ابراهيم عاشق گمنامي بود. حالا هم مزار يادبود او روي قبر يکي از شهداي گمنام ساخته ميشد. در واقع يکي از شهداي گمنام به واسطه ابراهيم تکريم ميشد. اين ماجرا گذشت تا اينكه به كنار مزار يادبود او رفتم. روزي که براي اولين بار در مقابل سنگ مزار ابراهيم قرار گرفتم، يکباره بدنم لرزيد! رنگم پريد و باتعجب به اطراف نگاه کردم! چند نفر از بستگان ما هم همين حال را داشتند! ما به ياد يک ماجرا افتاديم که سي سال قبل در همين نقطه اتفاق افتاده بود! درست بعد از عمليات آزادي خرمشهر، پسرعموي مادرم، شهيد حسن سراجيان به شهادت رسيد. آن زمان ابراهيم مجروح بود و با عصا راه ميرفت. اما به خاطر شهادت ايشان به بهشت زهرا آمد. وقتي حسن را دفن کردند، ابراهيم جلو آمد و گفت: خوش به حالت حسن، چه جاي خوبي هستي! قطعه26 و كنار خيابان اصلي. هرکي از اينجا رد بشه يه فاتحه برات ميخونه و تو رو ياد ميکنه. بعد ادامه داد: من هم بايد بيام پيش تو! دعا کن من هم بيام همينجا، بعد هم با عصاي خودش به زمين زد و چند قبر آن طرف تر از حسن را نشان داد! چند سال بعد، درست همان جائي که ابراهيم نشان داده بود، يک شهيد گمنام دفن شد. و بعد به طرز عجيبي سنگ يادبود ابراهيم در همان مکان که خودش دوست داشت قرار گرفت 🕊️🌱
همین الان کسانۍ در دنیا هستند که با شهدا اُنس بیشترۍ دارند در مشکلات زندگۍ متوسّل به شهدا مۍشوند و شهدا جواب مۍ‌دهند...🌸 اُنس با شهدا را امروز تجربه کن با شهدا که انس داشته‌باشۍ یک‌قدم👣به خدا نزدیک‌ترۍ... °• ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
🕊️🌱
.🕊 . از ویژگی های ابراهیم احترام به دیگران بود حتی به اسیران جنگی می گفت : اسیران باید اسلام واقعی را از ماببینند یک بار مسئول حفاظت چند اسیر را برای چند روز به ابراهیم سپرد هر چه ما می خوردیم ابراهیم به اسیران هم می داد کمی هم عربی بلد بود در اوقات بیکاری با اسرا صحبت می کرد. بعد از دو روز خودروی حمل اسرا آمد آنها از ابراهیم پرسیدند شما هم با ما می آیی؟ آنها با گریه التماس می کردند و می گفتند ما را این جا نگه دار هر کاری بخواهی انجام می دهیم حتی حاضریم با بعثی ها بجنگیم ..
💌امام‌خامنه‌ای: شخصیتِ « شهید هادی » به قدری جاذبه دارد که آدم را مثلِ مغناطیس به خودش جذب می‌کند. ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
°●📓🗞●° یک نوبت که از جبهه آمده بود و رفتیم دیدنش ، گوشهٔ اتاق کلی اسکناس نخ‌پیچ‌شده دیدیم. از ابرام پرسیدیم:اینا چیه ابرام؟ کمی از جواب‌دادن طفره رفت. وقتی اصرار کردیم ، گفت: «درسته من معلم ورزش شدم ، اما نرفتم مدرسه که بخوام حقوق بگیرم. هر وقتم برمی‌گردم می‌بینم از طرف آموزش‌وپرورش چند ماه حقوق برام ریختن. این پول برا من نیست. من کاری نکردم که بخوام پول بگیرم.» بعدها متوجه شدیم می‌رود پول‌ها را داخل خانه‌های افراد محتاج می‌اندازد.