eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
161 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾 بعد هم گفت: عاقد اومده تا چند دقیقه دیگه خطبه رو بخونیم. شما آماده باشید. جوابش را با چشم دادم و به اتاق برگشتم. با وجود اینکه وسط مهر ماه بود، اما به خاطر جمعیت زیاد وضعیت هوای اتاق دم کشیده بود. نیم ساعتی گذشت ولی خبری نشد. نمی دانستم چرا عقد را زودتر نمی خوانند که مهمان ها هم اذیت نشوند. مادرم که به داخل اتاق آمد، آرام پرسیدم: حمید آقا گفت که عاقد اومده پس معطل چی هستن؟ مادرم گفت: لابد دارن و قرارهای ضمن عقد رو می نویسن برای همین طول کشیده. مهمان ها همه آمده بودند، اما حمید غیب شده بود. کمی بعد کاشف به عمل آمد که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته است. تا شناسنامه را بیاورد یک ساعتی طول کشید. ماجرا دهان به دهان پیچید و همه فهمیدند که داماد شناسنامه اش را فراموش کرده است. کلی بگو بخند راه افتاده بود اما من از این فراموشی حرص می خوردم. بعد از اینکه حمید با شناسنامه برگشت، بزرگترهای فامیل مشغول نوشتن قول و قرارهای طرفین شدند. بنا شد چهار قلم از وسایل جهیزیه رو خانواده حمید تهیه کنند. موقع خواندن خطبه عقد من و حمید روی یک مبل سه نفره نشستیم. من یک طرف، حمید هم با فاصله طرف دیگر مبل چسبیده به دسته ها! سفره خیلی ساده، ولی در عین حال پر از صمیمیت بود. یک تکه نان سنگک به نشانه برکت، یک بشقاب سبزی، گل خشکی که داخل کاسه آب برای روشنایی زندگی بود و یک ظرف عسل، جعبه حلقه و یک آینه که روبروی من و حمید بود. گاهی ساده بودن قشنگ است. دست حمید قرآن کریم بود. قرآنی با معنا و تفسیر خلاصه..... ادامه دارد...