eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
161 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
{پارت چهارم} با خودم گفتم:« حمید یک تصادف ساده داشته این همه مهمون اومده اگه خدای نکرده تو ماموریت جانباز بشه من باید نصف قزوین رو پذیرایی کنم و راه بندازم. تمام مدت برای خوش امد گویی و پذیرایی سر پا بودم،به حدی مهمون ها زیاد بودند که شب ها زودتر از حمید بر اثر خستگی میفتادم. بخاطر کمردردش مثل همیشه نمیتونست بهم کمک کنه ،با این حال تنهامم نمیزاشت ،توی اشپزخونه روی صندلی مینشست و اشعاری از سعدی،حافظ میخواند . خستگی من را که میدید میگفت:«تو رو به ابروی حضرت زهرا منو ببخش که نمیتونم کمکت کنم این مدت خیلی به زحمت افتادی،ده روز استراحتم که تموم بشه مرخصی میگیرم کارهای خونه رو انجام میدم تا تو استراحت کنی...‌. بین این ده روز استراحتی که دکتر برای حمید نوشته بود تولد حضرت زهرا وروز زن بود، بخاطر شرایط جسمانی حمید اصلا به فکر کادو از طرف او نبودم. سپاه برای خانم ها برنامه گذاشته بود با اصرار حمید شرکت کردم اما دلم پیش او جامانده بود ... وقتی برگشتم دود از کلم بلند شد.... تو دعوت شده ی امام زمانی😍 ♥️⛓|@SHAHIDMM |⛓♥️
هدایت شده از .
{پارت پنجم} ❤️@SHAHIDMM❤️ وقتی برگشتم دود از کله م بلند شد،حمید با همون حال رفته بود بیرون و برای من دسته گل و هدیه روز زن خریده بود، قشنگ ترین هدیه روز زنی بود که گرفتم، نه به خاطر ارزش مادی، به این خاطر که غافلگیر شدم، چون اصلا فکر نمیکردم حمید با این شرایط جسمی و درد کمر از پله ها پایین برود و برایم در شلوغی بازار هدیه تهیه کند. همان روز به من گفت:« کمرم خیلی درد میکرد ، نتونستم برای مادر خودم و مادر تو چیزی بخرم، خودت زحمتش رو بکش ». رسم هر ساله حمید همین بود، روز تولد حضرت زهرا«س» هم برای من، هم برای مادر خودش و هم برای مادر من هدیه می‌گرفت ، روی مادر خیلی حساس بود، رضایت و لبخند مادر براش یک دنیا ارزش داشت، عادت همیشگیش بود که هر بار مادرش را میدید خم میشد و پیشانی اش را می‌بوسید، امکان نداشت این کار را نکند، همان چند روزی که دکتر استراحت مطلق تجویز کرده بود هر بار مادرش تماس میگرفت و سلام میداد حالت حمید عوض میشد ، کاملا مودبانه رفتار می‌کرد ، اگر دراز کش بود مینشست، اگه نشسته بود می ایستاد، برایم این چیز ها عجیب بود گفتم:« حمید مادرت که نمیبینه تو دراز کشیدییا نشستی ، همون طور دراز کش که داری استراحت میکنی با عمه صحبت کن». گفت:« درسته مادرم نیست و نمی‌بینه ، ولی خدا که هست خدا که میبینه». ایام ماه شعبان ولادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بود که حمید گفت: « بریم سمت امامزاده حسین ، میخوام برای بچه های گردان عطر بگیرم ، همونجا هم نماز میخونیم و برمیگردیم». به فروشگاه محصولات فرهنگی امام زاده که رسیدیم....
🌐بسیجی، می‌ایستد‌ می‌میرد . . ذلت نمی‌پذیرد‌! @montazeran_zohor_13
{پارت هشتم} ♥️⛓@SHAHIDMM♥️⛓ شنیدن این خبر برایم سنگین بود،خیلی ناراحت شدم. گفتم:«حمید من باهرماموریتی ک رفتی مخالفت نکردم. نباید بدونم تو داری میری کشور غریبه؟؟؟،من منتظرم رزمایش دو روزه تموم بشه تو برگردی,اون وقت نباید بدونم تو داری میری سامرا ممکنه یکی دوماه نباشی؟» از کنسل شدن پرواز به حدی ناراحت بود که حرفش نمی امد ولی من ته دلم خوشحال بودم. روی موتور که بودیم لام تا کام حرف نزد،تا چند روز حال خوبی نداشت.ماموریت های داخل کشور زیاد میرفت، از ماموریت های یک روزه تا ده پونزده روزه، اکثرشان را هم به پدرمادر حمید اطلاع نمیدادیم که نگران نشوند،ولی این اولین باری بود که حرف ماموریت طولانی خارج از کشور این همه جدی مطرح شده بود. عراق انتخاب خودش بود گفته بودند برای رفتن مختار هستید،هیچ اجباری نیست اما او دوست داشت مدافع حرم پدر امام زمان در سامرا باشد. ............................................................. یک مقدار پول داشتیم که برای ساخت خانه میخواستیم پس انداز کنیم،حمید اصرار داشت که حساب بانکی باز کنم و این پول به اسم من باشد. موقع خوردن صبحانه گفت :«امروز من دیرتر میرم تا با هم بریم بانک حساب باز کن پولمون رو بزاریم اونجا، فردا روزی اتفاقی میفته برای من،حس خوبی ندارم ،این پول به اسم تو باشه بهتره گفتم:«یعنی چی اتفاقی برای من بیفته؟ اتفاقا چون میخوام اتفاق بدی نیفته باید به اسم خودت حساب باز کنی» اصرار که کرد قهرکردم و گفتم باید به اسم تو باشه و راضیش کردم.... اواخر اریبهشت بود که از سوریه خبر تلخی به دست من و حمید رسید😔
{پارت هشتم} شنیدن این خبر برایم سنگین بود،خیلی ناراحت شدم. گفتم:«حمید من باهرماموریتی ک رفتی مخالفت نکردم. نباید بدونم تو داری میری کشور غریبه؟؟؟،من منتظرم رزمایش دو روزه تموم بشه تو برگردی,اون وقت نباید بدونم تو داری میری سامرا ممکنه یکی دوماه نباشی؟» از کنسل شدن پرواز به حدی ناراحت بود که حرفش نمی امد ولی من ته دلم خوشحال بودم. روی موتور که بودیم لام تا کام حرف نزد،تا چند روز حال خوبی نداشت.ماموریت های داخل کشور زیاد میرفت، از ماموریت های یک روزه تا ده پونزده روزه، اکثرشان را هم به پدرمادر حمید اطلاع نمیدادیم که نگران نشوند،ولی این اولین باری بود که حرف ماموریت طولانی خارج از کشور این همه جدی مطرح شده بود. عراق انتخاب خودش بود گفته بودند برای رفتن مختار هستید،هیچ اجباری نیست اما او دوست داشت مدافع حرم پدر امام زمان در سامرا باشد. ............................................................. یک مقدار پول داشتیم که برای ساخت خانه میخواستیم پس انداز کنیم،حمید اصرار داشت که حساب بانکی باز کنم و این پول به اسم من باشد. موقع خوردن صبحانه گفت :«امروز من دیرتر میرم تا با هم بریم بانک حساب باز کن پولمون ♥️⛓@SHAHIDMM♥️ رو بزاریم اونجا، فردا روزی اتفاقی میفته برای من،حس خوبی ندارم ،این پول به اسم تو باشه بهتره گفتم:«یعنی چی اتفاقی برای من بیفته؟ اتفاقا چون میخوام اتفاق بدی نیفته باید به اسم خودت حساب باز کنی» اصرار که کرد قهرکردم و گفتم باید به اسم تو باشه و راضیش کردم.... اواخر اریبهشت بود که از سوریه خبر تلخی به دست من و حمید رسید😔
دلانہ✨ اهلِ‌بیت گفتن کونوا لَنا زَیْناً . . ! برای ما زینت باشید ؛🌱 شهدا از بس زیبا بودن کھ خوشگلِ خوشگلا یوسف زهرا خریدشون! رفقا تا خریدنی نشیم شهید نمیشیمآ‌اا.. @montazeran_zohor_13
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داداشم یه اسطوره بود😞💔 آرمان برای برادرش هم برادر بوده ، هم معلم بوده ، هم همبازی بوده✋🥀 ...
1_893320119.mp3
4.08M
🥀🍃ـ {جز ناله های مناجاتت کسی نالتو نمیشنونه...} 🎙حاج‌ مهدی رسولی «شهادت امام موسی کاظم ؏ تسلیت باد»
وشهادت‌نام‌گرفت، وقتۍخداڪسۍراکشت‌؛ ازشدتِ‌؏ـشق♥️! 🍃
مرگ یا شهادت_1455888598.mp3
6.07M
مرگ میخوای یا ؟ کنید نمیرید .. حیف نیست بچه هیئتی به اربابش اقتدانکنه؟ مگه ما از چی میخواییم!؟ ❤️🌱 ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
20 خرداد ، سالروز شهادت شهید مدافع حرم شهید عباس دانشگر + شانزدهم خرداد ماه 1395 ، چهار روز پیش از شهادتش تماس گرفت . پدرش بعد از احوال پرسی و بگو و بخند ، گوشی تلفن را به من داد. با او به گرمي احوال پرسی کردم و گفتم : “عباس ! چقدر صدات نورانی شده !” . . . |
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌
ی جایی خوندم نوشته بود - مثلاآخرش‌شھیدشیم‌شانسَکی !! ببین مشتی شھادت‌شانسکی‌نیس‌ شھادت‌‌تلاش‌میخاد .. شھادت‌عشق‌میخاد .. شھادت‌کنترلِ‌نفس‌میخاد .. شھادت‌‌سختی‌ودر‌دورنج‌میخاد .. شھادت‌لیاقت‌میخاد💔
♥️❗مصاحبه با شهید❗♥️ چند ماه قبل شهادت: ♤اهل مطالعه هستید؟ بله جلساتی هر هفته با چندی از مداحان در مباحث گوناگون بحث و گفتگو میکنیم و کتبی را مورد بحث قرار میدهیم. ◇بهترین تفریح شما چیست؟ دیدن فیلمهای دفاع مقدس ○ایا تا به حال کلاس مداحی داشته اید؟ خیر بنده خود شاگردم ♧یک بیت شعری که به ان علاقه مند هستید ؟ بالای دفتر شعرم نوشته ام نابرده رنج گنج به من داده فاطمه (س) ♡نصیحت شما به جوانانی که در دستگاه امام حسین فعالیت میکنند؟ بنده خود جوان هستم و نیاز ب نصیحت دارم ... 🌷 ٜ
شهادت یعنی...🌱 تو این دوره زمونه اونقد بزرگ باشی که از جونت دل بکنی، واسه خدا بری تو آغوش مرگ. یعنی... به اون مرحله برسی که واسش دعا کنی، کم چیزی نیست دادن جون آدم اونم تو اوج آرزو های قشنگت✨ بعضی وقتا نمیخواد قلمبه سلمبه بنویسی گاهی یه جمله ساده اونقدر حرف توشه که لازم نیست باهاش وَر بری تا به آدم اثر کنه... اینجور جمله ها همینشون قشنگه:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری از گروه فرهنگی شهید عباس دانشگر(مسجد حضرت صاحب الزمان) به جمعمون بپیوندیدخوشحال میشیم🥰 @Shahid_abbas_daneshgar71 کانون شهید عباس دانشگر استان یزد(همگانی) @Montazeran_zohor_13
♦️اعلام زمان برگزاری مراسم تشییع پیکر شهیدان حادثه تروریستی کلانتری ۱۶ زاهدان 🔹مراسم وداع با پیکر شهيدان حادثه تروریستی کلانتری ۱۶ کوی شهداء ستوان سوم «علیرضا کیخا» و وظیفه «مبین رشیدی» یکشنبه مورخ ۱۸ تیر ماه ساعت ۹ صبح از درب کلانتری ۱۶ شهرستان زاهدان برگزار می‌شود. 🔹مراسم خاکسپاری نیز پس از تشییع در گلزار شهدای شهرستان زاهدان برگزار خواهد شد. 🔹شهیدان ستوان سوم «علیرضا کیخا» و سرباز وظیفه «مبین رشیدی» صبح دیروز در حادثه تروریستی کلانتری ۱۶ کوی شهداء شهرستان زاهدان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی که هر کی دنبال عاقبت بخیریه، امشب توی مقدراتش با دستای کوچیک حضرت رقیه نوشته بشه و زیرش امضای آقا امام زمان باشه...آمین🤲 ❤️ (عج) (س) @montazeran_zohor_13
‍۳۰ تیر ماه ، سالروز شهادت اسطوره ای است که به گفته کارشناسان ، نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند. فردی که در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود. شهید دوران با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. 🌻سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس دوران گرامی باد! ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
🌱🕊️🌱🕊️🌱 بر قامت بی سر شهیدان صلوات 🌱🕊️🌱🕊️🌱 ٜٜٜ
محسن حججی کانون شهید دانشگر استان یزد @Montazeran_zohor_13
بوسه رهبرمعظم انقلاب بر تابوت شهید پاسدار محسن حججی 🌷۱۸مرداد سالروز شهادت محسن حججی در سال ۱۳۹۶ به دست تروریست‌های داعش
🌷بسم رب الشهید🌷 🗓 ✨سالروز شهادت✨ با صفا بودند و با اخلاص در دنیایشــان ذکر شیرین شهادت بود بر لب‌هایشــان آرزوی پر کشیدن با شهادت داشتنــد دست از دنیای ما بیچارگان برداشتنــد •••🍃🕊••• هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد! •••🍃🕊••• شهید سیدمرتضی آوینی: هر شهیدی کربلایی دارد، خاک آن کربلا تشنه اوست و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا برسد و آنگاه خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی به جز وجود ندارد. •••🌱🕊••• ‌سردار حمید اباذری: بچه های پاسدار در لیست آرزوهاشون در سر لیست... یک آروز رو اول نوشتند و هرگز در تمام عمرشون پاک نمیشه خداوندا شهادت.🤲🏻 •••🌱🕊••• شهادت مرگ نیست؛ زندگیه! اما نه پیش آدمای دنیا، پیشِ سیدالشهدا •••🌱🕊••• 🌷احمد جان! شهادتت مبارک🌷 فقط همین را بدان که؛ خیلی دلمون برای شیرینی های زبانت، خنده های روی لبانت، گفت و گو کردن های با صفایت، روی زیبای ماه مانندت و ... تنگ شده. •••🌱🕊••• 🌷سرتیپ پاسدار 🌷 🔹سِمَت:فرمانده عملیات ✨روحت شاد ای شهید خدایی✨ 🇮🇷ولادت:۱۳۴۰/۰۶/۰۴ (همدان) 🇮🇷شهادت:۱۳۶۲/۰۵/۲۰ (کله قندی پیرانشهر) 🌹شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🌹
🔸در عشق... 🔁اگرچه منزل آخر است... تکلیف اول است شهیدانه زیستن... ‌ 💢حاج‌قاسم: شرط شدن، شهید بودن است... صبحتون شهدایی 🌷
دین خدا ز صبر حسن(ع) ریشه ها گرفت شیعه تمام صلح خود از مجتبی(ع) گرفت خون‌ها به دل نمود و به حق استعاذه کرد مردی که مزد حاجت خویش از خدا گرفت ◾ فرا‌ رسیدن سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد
🌱روح الله کلا بچه شلوغی بود. خیلی تحرک داشت.خیلی هم سوال می‌پرسید. همه از جواب دادن خسته میشدن میومد پیش من،من حوصله بیشتری داشتم حداقل واسه بچه ها باحوصله بودم، بیشتر در مورد واقعه روز می‌پرسید، مخصوصا از (س). با همون شیطنت خاصی که داشت چند تا بالش میزاشت وسط و دورش می چرخید بهش میگفتم:بشین جوابتو بدم. میگفت: تو بگو من همینجوری یاد میگیرم. حضرت زینب(س) را به عمه زینب (س) میشناختند. همین باعث شد بزرگ که شد عاشق ، اون هم شهادت در راه دفاع از حرم عمه زینب(س) شد. ┈┈••✾ https://eitaa.com/Montazeran_zohor_13 ••✾••┈┈