eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
1.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
9هزار ویدیو
551 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔 تماس با ادمین @sarbaz_emamee_zaman
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 ناامیدی... 👓 تو تعریفش از دنیا، یک‌ نقطهٔ سفید وجود نداشت! بعد‌از اینکه دستمال عینکم رو بهش هدیه دادم، گفتم: ناامیدی مال اونیه که امام زمانش رو نمی‌شناسه... 📖
📌 شکستن عهد و پیمان... 🔥 نمی‌گویم به عهدشان وفا نکردند. می‌گویم: عهد و بیعتی که بسته بودند را سوزاندند... همان لحظه‌ای که درِ خانهٔ امام زمانشان را به آتش کشیدند. ❓ امروز اما چگونه پیمان می‌شکنیم؟ تا کجا بر سر قول و قرارمان با مولا هستیم؟ 📖 ۳ ؛ ویژه
‍ ▪️از خجالت سرش را بالا نمی‌آورد. گفتنش سخت بود. اما هرطور بود به زبان آورد: گناهی نیست که نکرده باشم. راهی هست برای توبه؟ فرمود: پدر یا مادرت زنده‌اند؟ گفت: فقط پدرم. فرمود: برو به پدرت نیکی کن. وقتی رفت پیامبر صلی الله علیه وآله آه کشید. فرمود: کاش مادرش زنده بود! 📚 برگرفته از کتاب الزهد، ص۳۵. ✋ اگه دوست داری پیش امام زمانت عزیز بشی، یه کاری کن مادرت، از ته دل، دعات کنه. دعای مادر بیداد می‌کنه. تا فرصت هست قدر بدون. خیلی زود دیر میشه.
‍ ❤️دلت کجاست؟! ▪️از کوفه آمده بود مدینه، تمام تنش درد می‌کرد. می‌خواست برود دیدن امامش، اما تاب راه رفتن نداشت. خدمتکار امام از راه رسید. در دستش شربتی عطرآگین؛ گفت: «مولا فرموده: این را بنوش و پیش من بیا». شربت را که نوشید اثری از درد و بیماری نماند. راه افتاد. به خانه‌ی امام که رسید گریه امانش نمی‌داد. امام باقر علیه السلام پرسید: «محمد بن مسلم! چرا گریه می‌کنی؟!» گفت: «... گریه‌ام از دوری شماست؛ راهم دور است؛ نمی‌توانم زیاد پیش شما بمانم و شما را سیر ببینم.» فرمود: « ...همین که دوست داری نزدیک ما باشی؛ همین که دوست داری ما را ببینی و نمی‌توانی؛ ❤️ بدان که خدا از حال دلت خبر دارد پاداش این حسرت با خود اوست.» 📚برگرفته از کامل الزیارات، باب۹۱، حدیث۷. ✋ مهم نیست الان پاهایت کجای دنیا و کجای تاریخ ایستاده؛ ببین پای دلت کجاست. خدا به دلت نگاه میکند دلت هرجا باشد خدا تو را همانجا می‌بیند!
📌 بهترین رزق... 🏠 چند ماهی از نقل مکان به خونه جدید گذشته بود. اهالی محله اهل توجه و برگزاری مراسم آیینی و مذهبی نبودند. 📆 اعیاد و مناسبت‌ها که می‌شد دلش هوای مراسمات پرشور محلهٔ قدیمی را می‌کرد‌. به تقویم نگاه کرد. دلش گرفت. چیزی تا نمانده بود و محله سوت‌و‌کور بود. 💡 فکری در ذهنش جرقه زد. یادش آمد که همیشه دلش می‌خواسته برای امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف کاری کند. به خودش گفت: این هم کار! چه رزقی بهتر از توفیق برگزاری جشن ولادت امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و احیای نیمه شعبان. 📞 به همسرش تلفن زد و تصمیمش را با او در میان گذاشت. همسرش موافق بود و قول داد همه‌جوره حمایتش کند. آرام شد. با خودش فکر کرد: خوبی همسر مهدوی داشتن همین است. 📖
- مهندس! چرا گریه می‌کنی؟ + تمام عمر آرزوم بود خادم حرم بقیع بشم، حالا به عنوان یکی از مهندسان ناظر ساخت حرم اینجا ایستادم. - مهندس! اشکاتو پاک کن، اونجا رو ببین! خود امام مهدی برای بازدید از پروژه اومدن! 📖 ؛ ویژه سالروز تخریب قبور بقیع
📌 شمع روشن... 🕯 زانوی غم بغل گرفته بود و گریه می‌کرد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «خسته شدم. هر قدمی که برای امام‌زمان برمی‌دارم، یه مانع جدید جلوی راهم سبز می‌شه.» بغلش کردم و گفتم: «این اتفاقات یعنی تو مسیرِ درستی هستی، و الّا باد که با شمع خاموش کاری نداره.» 📖