eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
510 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔
مشاهده در ایتا
دانلود
«قسمت اول» 🔹در كتاب مستدرك جلد ۳ صفحه ى ۱۳۷ كه از كتب معتبر اهل سنّت است در حديث صحيحى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: "اوحى الى فى علىّ ثلاث انه سيد المسلمين و امام المتّقين و قائد غر المحجّلين". يعنى به من از جانب خداى تعالى درباره ى على (عليه السلام) سه چيز وحى شده: 🔹اوّل آنكه او سيّد مسلمين است 🔹دوّم آنكه او امام متّقين است 🔹سوّم آنكه او قائد غر محجّلين است. طبيعى است كه وقتى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: على (عليه السلام) سيّد و آقاى مسلمين است يقينا اين سيادت و آقائى به خاطر اعلم بودن و اتقى بودن آن حضرت نسبت به سائر مسلمانان است و وقتى او سيّد و آقاى مسلمانان باشد بايد جانشين رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) هم باشد. على (عليه السلام) امام متّقين است، طبيعى است كه وقتى آن حضرت امام و پيشواى اهل تقوى باشد قطعا امام و پيشواى سائرين هم هست. 🔸از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه 📚کتاب علیه السلام
«قسمت دوم» 🔹در كتاب "ذخائر العقبى" صفحه ى ۷۰ از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: "فى علىّ ثلاثا انّه سيّد المسلمين و ولىّ المتّقين و قائد الغر المحجّلين". يعنی درباره على (عليه السلام) سه چيز است: او سيّد مسلمانان است ولى متّقين است و قائد غر محجّلين است. پر واضح است كه در اينجا «ولى» به معنى فرماندهى است كه روى محبّت به تابعينش فرمان مى دهد و اين معنى از آيه اى گرفته شده است آنجا كه خداى تعالى مى فرمايد: "اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ". يعنى: جز اين نيست كه «ولى» شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آورده اند و اقامه نماز مى كنند و در حال ركوع زكات مى دهند مى باشند. كه بدون ترديد منظور از مؤمنين در اين آيه حضرت على بن ابيطالب (عليه السلام) است و وقتى كسى در رديف خدا و رسول خدا داراى ولايت بر متّقين و مؤمنين باشد اولى و احقّ به رهبرى و امامت است. از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
قسمت سوم خطيب خوارزمى در كتاب مناقب صفحه ۲۳۵ از ابن عبّاس نقل مى كند كه على (عليه السلام) فرمود: يك روز من صبح زود قبل از همه بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) وارد شدم و هميشه مى خواستم كسى زودتر از من پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را نبيند، ولى آن روز كه بر آن حضرت وارد شدم ديدم در صحن خانه "دحيه ى كلبى" نشسته و سر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را در دامن گرفته و آن حضرت به خواب رفته است. من به "دحيه" سلام كردم و گفتم: رسول خدا حالشان چطور است؟ "دحيه" گفت: اى برادر رسول خدا حال پيغمبر خوب است. من گفتم: خدا به تو جزاى خير از طرف ما خاندان عنايت كند. "دحيه" گفت: من شما را دوست دارم و نزد من يك مدحى از شما هست كه مى خواهم تقديمتان كنم و آن اين است كه: تو اميرالمؤمنينى؛ تو قائد غر المحجّلينى؛ تو در روز قيامت سيّد فرزندان آدمى (غير پيامبران) ؛ روز قيامت پرچم حمد به دست تو است؛ روز قيامت تو و شيعيانت با رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) و امّتش به سوى بهشت با شتاب مى رويد؛ رستگار كسى است كه ولايت تو را قبول كند و تو را دوست داشته باشد و زيانكار كسى است كه تو را دشمن بدارد؛ دوستداران محمّد (صلى الله عليه و آله) دوستداران تو اَند و دشمنان او دشمنان تو اَند؛ و شفاعت محمّد (صلى الله عليه و آله) به دشمنان تو نمى رسد. نزديك من بيا اى انتخاب شده ى خدا. وقتى من نزديك "دحيه كلبى" رفتم او سر مقدّس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را از دامن خود برداشت و به دامن من گذاشت و رفت. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) سرشان را بلند كردند و فرمودند: اين همهمه بالاى سر من چه بود؟ من جريان را به آن حضرت عرض كردم. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: او "دحيه كلبى" نبود، او جبرئيل بود. او تو را به همان نام كه خدا تو را ناميده وصف نموده است، او آن كسى است كه محبّت تو را در دل مؤمنين و ترس تو را در دل كفّار قرار داده است. از اين حديث و دهها حديث ديگر استفاده مى شود كه شيعه و سنی قبول دارند كه على بن ابيطالب (عليه السلام) از جانب خداى تعالى به نام «اميرالمؤمنين» معرّفى شده و طبيعى است كه اگر كسى فرمانده ى مؤمنين باشد بايد از همه ى مردم و مؤمنين باتقوى تر و عالم تر و با فضيلت تر باشد و تا او وجود دارد نمى تواند كس ديگرى فرمانده مطلق مردم مسلمان و مؤمن باشد. 🔹از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
قسمت سوم خطيب خوارزمى در كتاب مناقب صفحه ۲۳۵ از ابن عبّاس نقل مى كند كه على (عليه السلام) فرمود: يك روز من صبح زود قبل از همه بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) وارد شدم و هميشه مى خواستم كسى زودتر از من پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را نبيند، ولى آن روز كه بر آن حضرت وارد شدم ديدم در صحن خانه "دحيه ى كلبى" نشسته و سر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را در دامن گرفته و آن حضرت به خواب رفته است. من به "دحيه" سلام كردم و گفتم: رسول خدا حالشان چطور است؟ "دحيه" گفت: اى برادر رسول خدا حال پيغمبر خوب است. من گفتم: خدا به تو جزاى خير از طرف ما خاندان عنايت كند. "دحيه" گفت: من شما را دوست دارم و نزد من يك مدحى از شما هست كه مى خواهم تقديمتان كنم و آن اين است كه: تو اميرالمؤمنينى؛ تو قائد غر المحجّلينى؛ تو در روز قيامت سيّد فرزندان آدمى (غير پيامبران) ؛ روز قيامت پرچم حمد به دست تو است؛ روز قيامت تو و شيعيانت با رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) و امّتش به سوى بهشت با شتاب مى رويد؛ رستگار كسى است كه ولايت تو را قبول كند و تو را دوست داشته باشد و زيانكار كسى است كه تو را دشمن بدارد؛ دوستداران محمّد (صلى الله عليه و آله) دوستداران تو اَند و دشمنان او دشمنان تو اَند؛ و شفاعت محمّد (صلى الله عليه و آله) به دشمنان تو نمى رسد. نزديك من بيا اى انتخاب شده ى خدا. وقتى من نزديك "دحيه كلبى" رفتم او سر مقدّس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را از دامن خود برداشت و به دامن من گذاشت و رفت. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) سرشان را بلند كردند و فرمودند: اين همهمه بالاى سر من چه بود؟ من جريان را به آن حضرت عرض كردم. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: او "دحيه كلبى" نبود، او جبرئيل بود. او تو را به همان نام كه خدا تو را ناميده وصف نموده است، او آن كسى است كه محبّت تو را در دل مؤمنين و ترس تو را در دل كفّار قرار داده است. از اين حديث و دهها حديث ديگر استفاده مى شود كه شيعه و سنی قبول دارند كه على بن ابيطالب (عليه السلام) از جانب خداى تعالى به نام «اميرالمؤمنين» معرّفى شده و طبيعى است كه اگر كسى فرمانده ى مؤمنين باشد بايد از همه ى مردم و مؤمنين باتقوى تر و عالم تر و با فضيلت تر باشد و تا او وجود دارد نمى تواند كس ديگرى فرمانده مطلق مردم مسلمان و مؤمن باشد. 🔹از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
قسمت سوم خطيب خوارزمى در كتاب مناقب صفحه ۲۳۵ از ابن عبّاس نقل مى كند كه على (عليه السلام) فرمود: يك روز من صبح زود قبل از همه بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) وارد شدم و هميشه مى خواستم كسى زودتر از من پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را نبيند، ولى آن روز كه بر آن حضرت وارد شدم ديدم در صحن خانه "دحيه ى كلبى" نشسته و سر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را در دامن گرفته و آن حضرت به خواب رفته است. من به "دحيه" سلام كردم و گفتم: رسول خدا حالشان چطور است؟ "دحيه" گفت: اى برادر رسول خدا حال پيغمبر خوب است. من گفتم: خدا به تو جزاى خير از طرف ما خاندان عنايت كند. "دحيه" گفت: من شما را دوست دارم و نزد من يك مدحى از شما هست كه مى خواهم تقديمتان كنم و آن اين است كه: تو اميرالمؤمنينى؛ تو قائد غر المحجّلينى؛ تو در روز قيامت سيّد فرزندان آدمى (غير پيامبران) ؛ روز قيامت پرچم حمد به دست تو است؛ روز قيامت تو و شيعيانت با رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) و امّتش به سوى بهشت با شتاب مى رويد؛ رستگار كسى است كه ولايت تو را قبول كند و تو را دوست داشته باشد و زيانكار كسى است كه تو را دشمن بدارد؛ دوستداران محمّد (صلى الله عليه و آله) دوستداران تو اَند و دشمنان او دشمنان تو اَند؛ و شفاعت محمّد (صلى الله عليه و آله) به دشمنان تو نمى رسد. نزديك من بيا اى انتخاب شده ى خدا. وقتى من نزديك "دحيه كلبى" رفتم او سر مقدّس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) را از دامن خود برداشت و به دامن من گذاشت و رفت. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) سرشان را بلند كردند و فرمودند: اين همهمه بالاى سر من چه بود؟ من جريان را به آن حضرت عرض كردم. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: او "دحيه كلبى" نبود، او جبرئيل بود. او تو را به همان نام كه خدا تو را ناميده وصف نموده است، او آن كسى است كه محبّت تو را در دل مؤمنين و ترس تو را در دل كفّار قرار داده است. از اين حديث و دهها حديث ديگر استفاده مى شود كه شيعه و سنی قبول دارند كه على بن ابيطالب (عليه السلام) از جانب خداى تعالى به نام «اميرالمؤمنين» معرّفى شده و طبيعى است كه اگر كسى فرمانده ى مؤمنين باشد بايد از همه ى مردم و مؤمنين باتقوى تر و عالم تر و با فضيلت تر باشد و تا او وجود دارد نمى تواند كس ديگرى فرمانده مطلق مردم مسلمان و مؤمن باشد. 🔹از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
🔹قسمت چهارم در كتاب استيعاب (المطبوع به ذيل الاصابه جلد ۴ صفحه ى ۱۶۹) رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: بعد از من فتنه اى بر پا مى شود وقتى اين طور شد ملازم على بن ابيطالب (عليه السلام) باشيد. 🔹زيرا او اوّل كسى است كه روز قيامت مرا مى بيند. 🔹او اوّل كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند، 🔹او صدّيق اكبر است. 🔹او كسى است كه حق و باطل را از هم جدا مى كند، 🔹او يعسوب مؤمنين است ولى منافقين يعسوبشان مال دنيا است. توضيح آنكه بوسيله ى كلمات و سخنان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) حق از باطل جدا مى شود زيرا او با حق است و حقّ با او است او معصوم است پس هر چه را صحيح بداند صحيح است و هر چه را باطل بداند باطل است. از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
«قسمت پنجم» جمعى از محدّثين اهل سنّت از ابن عبّاس نقل كرده اند كه گفت: پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به على بن ابيطالب (عليه السلام) نگاه كرد و فرمود: "انت سيّد فى الدّنيا و سيّد فى الاخرة من احبّك فقد احبّنى و من ابغضك فقد ابغضنى و بغضك بغض اللّه فالويل لمن ابغضك". يعنى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: تو هم در دنيا آقائى و هم در آخرت آقائى؛ كسى كه تو را دوست داشته باشد مرا دوست داشته؛ و كسى كه تو را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته و دشمنى با تو دشمنى با خدا است؛ واى همه ى واى ها بر كسى كه تو را دشمن بدارد. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب علیه السلام
«قسمت ششم» ابن مغاذلى در كتاب مناقب از ابن عبّاس نقل مى كند كه مى گفت: روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) دست مرا و دست على بن ابيطالب (عليه السلام) را گرفت و ما را به گوشه اى برد و چهار ركعت نماز خواند. سپس دستش را به طرف آسمان دراز كرد و گفت: خدايا موسى بن عمران سؤال كرد و من هم از تو سؤال مى كنم و مى خواهم، شرح صدر به من عنايت كنى، كار را بر من آسان نمائى، گره را از زبانم بردارى كه مردم حرف مرا بفهمند، براى من وزيرى از اهلم كه على بن ابيطالب (عليه السلام) است را قرار دهى، محكم كنى بازويم را به او و در كارهايم او را شريك من قرار دهى. ابن عبّاس مى گويد: شنيدم منادى ندا داد كه اى احمد هر چه خواستى به تو داديم. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) رو به على بن ابيطالب (عليه السلام) فرمود و گفت: يا اباالحسن دستت را به طرف آسمان دراز كن و دعا كن و از خدا حوائجت را بخواه كه خداى تعالى به تو عنايت خواهد كرد. على بن ابيطالب (عليه السلام) دست به طرف آسمان دراز كرد و گفت: خدايا براى من نزد خودت عهدى را بپذير و براى من نزد خودت محبّتى را قرار ده. خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: "اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا" يعنى كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، خداى تعالى براى آنها محبّتى قرار مى دهد. سپس پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) اين آيه و تفسيرش را براى اصحابشان تلاوت فرمودند، آنها شديدا از اين مسأله تعجّب كردند. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: از چه تعجّب مى كنيد؟ اگر قرآن را به چهار بخش تقسيم كنيم يك بخشش تنها در فضائل ما خاندان نازل شده است. از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
«قسمت هفتم» در كتاب فرائد السمطين از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نقل شده كه فرمود: 🔹كسى كه مى خواهد متمسک به دين من بشود و سوار سفينه ى نجات بعد از من گردد با على بن ابيطالب (عليه السلام) همنشين باشد و دشمنانش را دشمن بدارد و دوستانش را دوست بدارد. 🔹 زيرا او وصى و خليفه ى من بعد از من در ميان امت من در زمان حيات و بعد وفات من است، او امام هر مسلمان و امير هر مؤمن بعد از من است، سخن او سخن من است، امر او امر من است، نهى او نهى من است، پيرو او پيرو من است، يار او يار من است و پست كننده ى او پست كننده ى من است. 🔹 سپس فرمود: كسى كه بعد از من از على جدا شود روز قيامت نه من او را مى بينم و نه او مرا مى بيند و كسى كه با على مخالفت كند خدا بهشت را بر او حرام مى گرداند و جهنم را جايگاه او قرار مى دهد و كسى كه پشت به على بن ابيطالب (عليه السلام) كند آن روزى كه او را به خدا عرضه كنند خداى تعالى از او رو مى گرداند و كسى كه على را يارى كند خدا او را روزى كه با او ملاقات مى كند يارى خواهد نمود و خداى تعالى دلائل او را در سؤال قبر به او تلقين مى كند. 🔹سپس فرمود: حسن و حسين دو امام امت من بعد از پدرشان هستند و آقاى جوانان اهل بهشت اند، مادر آنها سيده ى نساء همه ى عالم است. و پدرشان سيد اوصياء است. و از فرزندان حسين نُه نفر امام اند كه نهمى آنها حضرت "قائم" از اولاد من است، اطاعت آنها اطاعت من است و معصيت آنها معصيت من است و من به خداى تعالى شكايت مى كنم از كسانى كه فضيلت آنها را منكر شوند و حرمت آنها را ضايع كنند يارى و ولايت خدا براى عترتم و پيشوايان امتم كافى است و منتقم منكرين حق آنها خداى تعالى خواهد بود و زود است كه ظالمين بدانند كه چگونه وضع آنها زيرورو خواهد شد. از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام
کانال منتظران مهدی(عج)
#فضائل_امیرالمومنین_در_کتب_اهل_سنت «قسمت هفتم» در كتاب فرائد السمطين از رسول خدا (صلى الله
قسمت هشتم (١) در كتاب مناقب ابن مردويه از امّ سلمه نقل كرده كه گفت: من در كودكى سرپرستى داشتم كه مرا بزرگ كرده بود و هزينه ى زندگى مرا داده بود، اين شخص كه بعدها پير شده بود عادتش اين بود كه بعد از هر نماز على بن ابيطالب (عليه السلام) را فحش مى داد و دشنام مى گفت. روزى من به او گفتم كه اى پدر چه چيز باعث شده كه تو على بن ابيطالب (عليه السلام) را دشنام مى دهى؟ در جواب من گفت: چون على بن ابيطالب (عليه السلام) عثمان را كشته و يا لااقل در خون او شريك بوده است. من به او گفتم: اگر تو مربّى من نمى بودى و سرپرستى مرا به عهده نمى داشتى و به جاى پدر براى من نبودى من براى تو سرّى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را نقل نمى كردم و لكن بيا بنشين تا براى تو از على بن ابيطالب (عليه السلام) و آنچه درباره ى او ديده ام مطلبى نقل كنم. روزى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به خانه ى من آمدند و آن روز نوبت من بود زيرا هر نُه روز يك دفعه نزد من مى آمدند. پيغمبر تشريف آورد در حالى كه انگشتهايش را در انگشتهاى دست على (عليه السلام) قرار داده بود. به من فرمود: اى امّ سلمه از اتاق بيرون برو و خانه را براى من و على بن ابيطالب (عليه السلام) خالى بگذار. من از اتاق بيرون رفتم. پيغمبر و على بن ابيطالب (عليهماالسلام) با يكديگر صحبت مى كردند. من صداى آنها را مى شنيدم ولى نمى فهميدم چه مى گويند تا آنكه با خودم گفتم نصف روز گذشت. به در اتاق رفتم و به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) سلام كردم، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به من فرمود: اصرار در آمدن به داخل اتاق نكن برگرد جاى خودت بنشين. باز مشغول حرف زدن شدند تا آنكه ظهر شد. با خودم گفتم روزم تمام شد و على (عليه السلام) پيغمبر (صلى الله عليه و آله) را مشغول خود كرده لذا برخاستم دوباره به در اتاق رفتم و سلام كردم. پيغمبر (صلى الله عليه و آله) به من فرمود: مزاحم نشو! من برگشتم و جاى خودم نشستم تا آنكه ديدم نزديك غروب آفتاب شد. با خودم گفتم: الآن آفتاب غروب مى كند و پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) براى نماز مى روند و روز من، نوبت من از بين مى رود و هيچ روزى را در زندگى، طولانى تر از آن روز نديده بودم، خيلى به من سخت گذشت. لذا باز دوباره برخاستم آهسته به در اتاق رفتم و درب اتاق ايستادم و گفتم: سلام عليكم. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به من فرمود: بله، وارد شو ادامه دارد... از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه کتاب علیه السلام