حكايت كوتاه📗
🌸استادی با شاگردش از باغى ميگذشت
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
🌸شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند .
بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم
و کمى #شاد شويم...!
🌸استاد گفت چرا براى خنده
خود او را ناراحت کنيم؛
🌸بيا کارى که ميگويم انجام بده
و عکس العملش را ببين!
🌸مقدارى #پول درون آن قرار بده
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
🌸کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد
و همينکه پا درون کفش گذاشت
متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
🌸با #گريه فرياد زد:
خدايا شکرت!
❤️خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى.
ميدانى که #همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و
همينطور اشک ميريخت.
🌸استاد به شاگردش گفت:
هميشه سعى کن براى خوشحالی ات
ببخشى نه بستانی.
🌸هیچگاه فراموش نکنیم که
هیچکس بر دیگری برتری ندارد،
🌸مگر به " فهم و شعور "
مگر به " درک و ادب "
🌸آدمی فقط در یک صورت #حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند
و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد
و او را بلند کند!
🌸این قدرت تو نیست،
این "انسانیت" است...
💟@shahidbabeknoori
#برای_حیـا_و_عفتـت_پول_خرج_کن!!!
✨🌿✨🌿✨🌿✨
ماهی چقدر پول روسری میدی؟!
پول کیف و کفش و لباس؟!
با دوستات بیرون میری چقد پول خرج میکنی؟!
چقدر از خرجای ماهیانت اضافیه؟!
میخوام یه مدل خرج کردن بهت یاد بدم که با عقل جور درنمیاد و اضافیه!🙈 ولی بزارش کنار بقیه خرجات ؛ عقلتو ولش کن و بعد ببین حس ت بهت چی میگه!
🔰وارد مغازه میشی.... ی کیف میخری
فروشنده میگه ۶۰تومن ! ی کوچولو چونه بزنی راااحت ده تومن تخفیف گرفتیا !👏
ولی تو چونه نزن ! ده تومن رو هم بده و فرصت طلایی صحبت نکردن با نامحرم رو از دست نده! 😊
اون ده تومنم بزار بپای اینکه حیا و عفتت رو نگه داشتی !😋
🔰سوار تاکسی شدی🚕 عقب نشستی، ی اقا هم عقب نشسته، راننده میخواد جلوتر نگه داره ی اقای دیگه سوار کنه....😓
بگو من حساب میکنم و نزار تنت بخوره ب تن نامحرم!👏 اون کرایه اضافی رو هم بزار بپای اینکه حیا و عفتت رو نگه داشتی! 😋
🔰یه مغازه یه روسری رو میده ۳۰تومن مغازه بقلی میده ۳۴تومن ولییی فروشندش خانمه!😊
تو برو از خانمه بگیر...۴تومن بیشتر بده ولی بیخود همکلام نامحرم نشو👏
اون چهارتومن اضافی رو هم بزار بپای اینکه حیا و عفتت رو نگه داشتی !😋
🔰سوار اتوبوس شدی🚌کرایه ۹۰۰تومنه تو هزار تومن دادی...
راننده میخواد بهت ی سکه صدتومنی پس بده😊 نگیر! چون ممکنه دستش بخوره ب دستت !😓 بگذر از صدتومنت🙈 و بزار بپای اینکه حیا و عفتت رو نگه داشتی !😋
🔰یه مانتو میخوای بخری، ۷۰تومن...
ی مدل دیگه هم هست شبیه همونه فقط یکم بلندتره و یقش بسته تره 😊ولی ۸۰تومنه! ☹️
اینکه حجابت پوشیده تر باشه ده تومن نمیارزه️
بده ده تومن رو و بزار بپای اینکه حیا و عفتت رو نگه داشتی!😋
❌هیچ کدوم با عقلت جور در نیومد؟!
عیبی نداره!
برای #حیا و #عفتت #پول #خرج کن!
اون دنیا چند برابرش رو خدا بهت میده (: ❌
#حجاب
#حیاوعفت
یا #امام_زمان
✅👈🏻یکی از طرقِ حلّ مشکلات و گرفتاری ها،
#خدمت 👈🏻 به امام زمان 🌤علیه السلام است👉🏻
#تشرف
مرحوم شیخ صدوق مشکل سختی داشت.
شبی در عالم رؤيا، خودش را مسجدالحرام ديد.
در مسجدالحرام خودش را نزديک حجرالاسود ديد كه ايستاده است
و آن دعايی را می خواند که حجّاج در موقع طواف،
وقتي مُحاذی حجرالاسود می شوند می خوانند.
در حال خواندن آن دعا بود که
يک مرتبه متوجّه شد حضرت بقيه الله 🌤ارواحنافداه،
در مسجدالحرام تشريف دارند
و نزديک وی هستند.
👈🏻صدوق برای رفع گرفتاری اش به حضرت #متوسل شد.
حضرت به ايشان فرمودند:
"لِمَ لَا تُصَنِّفُ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ؟"
يعنی
"چرا در غيبت کتاب نمي نويسی
تا آنچه که تو را مهموم ساخته،
👈🏻برطرف شود❓"
صدوق عرض کرد:
"آقا من در عصرغيبت شماخيلی کتاب نوشته ام."
فرمودند: "نه! مُرادم اين نيست که چرا در عصر غيبت کتاب نمی نويسی؟
منظورم اين است که
👈🏻❓چرا در موضوع #غيبت_من 🌤
کتاب نمی نويسی 👈🏻بنويس
تا حل عقده و رفع مشکلت بشود."👉🏻 ✅
اين جا یک مطلبی بگويم.
من در اين باب،
بيشتر از اغلب شما #تجربيات و #آزمايشها دارم.
🤔👈🏻 هر وقت يک کاری #مشکل
و عقده دار و #گرهدار جلويم بيايد،
برای گشايش عقده آن و حل گره آن،
✅ من #خدمتم را به امام زمان🌤 علیه السلام #بيشتر می کنم.
بيشتر راجع به حضرت منبر می روم،
يا چيزهايی می نويسم،
يا گفتارهايی به افراد پير و جوان راجع به امام زمان علیه السلام می گويم.
خلاصه
#عرض_ارادت_ومقدار_خدمتم را
به مقدار همين معلومات شکسته بسته ناقصِ غير قابل ذکر
و همين بضاعت مزجات، زيادتر مي کنم.
همين که در اين باره شروع كردم به كار زيادتر، آن مشكل حل می شود.
اين را بدانيد!
اين از آزمايش های من است. 👉🏻
اين از تجربيّاتی است که خودم بيش از ۵۰ مورد دارم
و رفقای زيادی هم دارم،
شايد بيش از هزار رفيق دارم
که به اين ها که گفته ام،
خيلی شان عمل کردند
و بعد آمده اند و از من اظهار تشکّر کردند که
✅👈🏻عجب راه حلّ عقده
و راه گره گشايی برای ما باز کرديد.
به شما نیز ميی گويم؛
چون خير شما را می خواهم
و دلم می خواهد اين راهی را که رفته ام و رفته اند،
به شما آقايان بگويم.
يکی از طرق حلّ مشکلات
و گشايش عقده ها، خدمت کردن،
#نصرت_وياری کردن امام زمان 🌤علیه السلام است.
نصرت و ياری اش، اقسام و انحاءِ متعددّی دارد.
#هرکس_ازآن_راهی_که_می_تواند_ياری_كند
بنده می توانم بيايم بالای #منبر و چهار تا حديث
و شعر و روايت و فضيلت و اين حرفها را بگويم.
آن آقا می تواند #کتابی راجع به حضرت بنويسد.
آن آقای ديگر می تواند #پول در راه آن حضرت خرج کند،
جلساتی به عنوان حضرت منعقد کند
و هر کسی به هر عنوانی که می تواند،
👈🏻#ياری_حضرت 🌤 👉🏻کند،
بزرگداشت حضرت را به خلق برساند.
از همان راهی که می تواند، شروع کند
به خدمت حضرت.
آقا، ارباب، گره گشايی اش می کند.
ما گفتيم و رفتيم، باقی اش بسته به امتحان و آزمايش خود شما است.
بله، شيخ صدوق از خواب بيدار شد و شروع کرد
به نوشتنِ کتاب مستطاب 👈🏻📚 "#کمال_الدين".
سر تا پای اين کتاب، مربوط به غيبت امام زمان روحی لهالفداه است.
هنوز کتاب را به پایان نبرده بود که مشکلش #حل شد.
🌤" اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج "🌤