6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان پیرمردی که میخواست به شهری که هفت تا دروازه داشت بره
سخنران:#استاد_دانشمند
@Montazare_mahdi_313
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚#داستان
در زمان حضرت موسے (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفتہ بود
عروس مخالف مادر شوهـر خود بود...
پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفتہ بالای کوهـے ببرد
تا مادر را گرگ بخورد...
مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت
به موسے (ع) ندا آمد برو در فلان ڪوہ مهـر مادر را نگاہ ڪن...
مادر با چشمانی اشڪ بار و دستانے لرزان
دست بہ دعا برداشت
و میگفت: خدایا...!
ای خالق هـستے...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را بہ بزرگیات قسم میدهـم...
پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه اش از شر گرگ در امان دار ڪہ او تنهـاست...
ندا آمد: ای موسے(ع)...!
مهـر مادر را میبینے...؟
با اینکه جفا دیدہ ولے وفا میکند...
بدان من نسبت به بندگانم از این پیرزن نسبت به پسرش مهـربانترم...!!!👏
@Montazranmahdi1401
🌱 "ببخشید" و "بگذرید" تا "آزار" نبینید.
روزی حکیمی به شاگردانش گفت:
«فردا هرکدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید و از
آنها بدتان میآید، پیاز قرار دهید!
روز بعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت:
«هر جا که می روید، این کیسه را با خود حمل کنید.»
شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که:
«پیاز ها گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت می کند.»
حکیم پاسخ زیبایی داد:
«این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید. این کینه قلـ❤️ـب و دل شما را فاسد می کند و بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کرد.»
#داستان@Montazranmahdi1401
#داستان
کیف مدرسهای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات، نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپهای هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه، تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
دو روز بعد، برای تحویل کیفها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمیگیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!
از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم!
گفتم: تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.
گفت: این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!
بعد هم دسته قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی تهفیشِ قبضها نوشته شده بود: میهمان امام زمان!
گفت: این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبضها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم.
به این فکر کردم که اگر همه ما در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته.
#صاحبالزمان
#اللّهم_عجّل_الولیّک_الفرج
@Montazranmahdi1401
34.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #داستان شنیدنی از دشمنی با امیرالمومنین علی(علیه السلام)
👀دیدن این ویدیو به شدت پیشنهاد میشه👌
بچه هامون را عاشق #مولا تربیت میکنیم؟
سخنران شهید کافی
#منتظران_حضرت_مهدی_عجل_الله_تعالی_فرج_الشریف
#تک_تک_اعمالمون_به_نیت_سلامتی_و_ظهور_امام_زمانمون_
@Montazranmahdi_313