eitaa logo
کانال پیام های منتخب
84 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
250 ویدیو
131 فایل
ارتباط با خدمتگزار کانال @Salehi2020 کپی و نشر مطالب کانال آزاد است. لینک کانال @Montekhab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رادار انقلاب
💢 داروی عین‌ شین‌ قاف هر سال تابستان‌ها می‌آمد . در حرم همراهش شده بودم. ایستاده زیارت می‌کرد. من اما بعد از مدتی خسته می‌شدم. این‌ پا‌ و آن‌ پا می‌کردم. بیشتر که می‌شدم، می‌نشستم. باز از نشستن می‌شدم، می‌ایستادم. اما پیر مرد تمام مدت ایستاده مقابل مرقد مطهر زیارت می‌کرد و ذکر می‌گفت. معمولاً زیارتش دو طول می‌کشید. یک‌ بار از حرم که بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم : «شما خسته نمی‌شوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»، جوابی ندادند. زیارت که تمام ‌می‌شد، تازه صحن‌های حرم امام رضا علیه‌السلام شروع می‌شد، به صحن‌ها می‌رفت، همه را یاد می‌کرد؛ سر مزار علما می‌رفت و برای‌شان فاتحه ‌می‌خواند. یک بار از که بیرون آمد، به من اشاره کرد: «بیا!»، از جیبش پولی درآورد و به من داد و گفت: برو عطاری، داروی «عین‌شین‌قاف» بگیر تا خسته نشوی! منظورشان این بوده است که اگر با  و بخوانید خسته نمی‌شوید 📚این بهشت، آن بهشت، ص ٣١ http://eitaa.com/joinchat/2732982272C3beaf37c59
💢نگاهی متفاوت به ماجرای ضامن آهو داستان آهو آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر است. روایت اصلی این داستان را شیخ صدوق(ره) بیش از هزارسال پیش در کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)» آورده است. وی تنها با دو از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق (متولی شاهنامه ابومنصوری) که از و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای مشهدِ رضا (ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند مزاحمت ایجاد می کردم و تا اینکه یکبار که با یک یوزپلنگِ (آموزش دیده) برای شکار آهو به آن حوالی رفته بودم یوز شکاری ام ، را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه زیارتگاه رضا (ع) رفت ولی یکباره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت ، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه زیارتگاه پناه می برد ، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره آهو به یکی از اتاقهای زیارتگاه وارد شد و که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مقری (که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز نذر کردم که دیگر زائران رضا (ع) را آزار ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به می آمدم و حاجتم روا می شد. یکبار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به بلوغ رسید و کشته شد ، مجددا به الرضا (ع) رفتم و باز هم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ حاجتی را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚منابع: عیون اخبار الرضا (ع) ، تالیف شیخ صدوق ره ، ج2 ، صص:285-286 نکته: طبق این روایت که حدود 1000 سال قبل در یک منبع معتبر ثبت شده ، ماجرای ضامن از معجزات مزار امام رضا (ع) است و از این جهت که و کرامتی است که پس از شهادت آن حضرت (ع) رخ داده جالبتر از داستانی است که امروزه رایج شده است.