eitaa logo
مُرَمَّل
993 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
27 فایل
هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده...
مشاهده در ایتا
دانلود
20.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین هرچی هم دانلود نکردید از فیلم هاش اینو دان کنید... مخصوصا کربلا رفته ها...
..
حس میکنم قشنگ فعالیت نمیکنیم که عضو ها کمه و خیلی کم سین میخوره پیام ها... آخه چرا؟ خب چکار کنم؟ چرا انقدر کم هستن دلتنگ های آقا...😔💔
روضه خون گفت الشمرو الجالسو علی صدرڪ!
مُرَمَّل
روضه خون گفت الشمرو الجالسو علی صدرڪ!
روضه خون گفت : یه ناله‌ای گوشه قتلگاه بلند شد!
مُرَمَّل
روضه خون گفت : یه ناله‌ای گوشه قتلگاه بلند شد!
اهای روضہ خون! تو کہ داری دله مارو با این حرفا میسوزونی!💔
مُرَمَّل
اهای روضہ خون! تو کہ داری دله مارو با این حرفا میسوزونی!💔
چرا نمیگی وقتی که حمله کردن سمت خیمه ها ... مادرش چی گفت !؟💔
مُرَمَّل
چرا نمیگی وقتی که حمله کردن سمت خیمه ها ... مادرش چی گفت !؟💔
چرا نمیگی وقتی ... زینبو بردن تو مجلس حرامی ها .. مادرش با ناله چی گفت !؟ چرا نمیگی وقتی عمه جان زینب سلام الله مقابل نامحرم خورد زمین! مادرش چی گفت !؟
مُرَمَّل
چرا نمیگی وقتی ... زینبو بردن تو مجلس حرامی ها .. مادرش با ناله چی گفت !؟ چرا نمیگی وقتی عمه جان زین
روضہ خون تو کہ خوب بلدی گریه کنی اشک بریزی بگی مادرمون گوشه قتلگاه ناله زد💔 : بُنَیّ ... پسرم ... عزیزم!
مُرَمَّل
روضہ خون تو کہ خوب بلدی گریه کنی اشک بریزی بگی مادرمون گوشه قتلگاه ناله زد💔 : بُنَیّ ... پسرم ... ع
پس چرا از حال حضرت زهرا جان وقتی دخترشو ... زینبشو ... بردن به اسارت چیزی نمیگی؟💔
مُرَمَّل
پس چرا از حال حضرت زهرا جان وقتی دخترشو ... زینبشو ... بردن به اسارت چیزی نمیگی؟💔
تو دلشو نداری یا راویه تاریخ قلمش بغض کرد از غربتِ زینب، شکست! نتونست بنویسه وااااای؟💔
مُرَمَّل
وقتی دید زینبشو دارن میبرن :) چه حالی شد که تاریخ ازش نگفته؟💔
زینب جان بانو :) من با هرچی کنار بیام! با اسارت شما نمیتونم کنار بیارم💔
مُرَمَّل
یکی گفت چادرتو کشیدن عمه! بیا بهم بگو دروغهههه(:💔
یکی گفت مقابل چشماشون خوردی زمین بهت خندیدن! نوکرت الان جون میده ها بیا بهم بگو دروغه💔
@Hananeh713 حمایت بشن؟🙂
1.1M
بابا چقدر بداخلاقن مردای شامی:(💔 دلم پر پر شد💔😭
اصلا‌حسین‌جنس‌غمش‌فرق‌می‌ڪند..
بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری! من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟
با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟
..💔اوخ