eitaa logo
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
224 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
77 فایل
ݕھ ناݦ ڂداے فࢪݜتھ ھاے ݫݦينے🌈🦋 🍭{اطݪا عاٺ کاناݪ}🍭 https://eitaa.com/tabadolbehshti صندوق نظرات 👇🥰 https://harfeto.timefriend.net/16926284450974 لینک رمان های کانال مرواریدی‌در‌بهشت 💫🌈 https://eitaa.com/romanmorvaridebeheshti
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ســــرت را بابالا بـــگیر😌 سـربازِ عفیف جنگ نَرمۍ.... نہ جان داده اے نہ عضوے از اعضاۍبدنت را از دست داده ای❗️ نہ بہ جَنگـ رفته اے🙄 نـــه پوز ڪسۍ را به خاڬ مالیده اے . ولۍ☝️ با حفظ حجـــاب در گرماوسرما با ٺحمل ڪردن طعنہ هاےـروزگار..❣با زندگے شهید گونہ ات... بــا عشقت نسبت بہ شُهَدا♥️ ڪماڪان...در جهاد اڪبر... شرکـــټ کرده اے💕 نسیـــم خیــال پروربهشت گواراے وجود زهرایۍ ات..💐 ↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خریدمان که تمام شد به خانه ی عمه رفتیم.فاطمه خانم خواهر حمید هم آنجا بود.باهمه ی محبتی که من و حمید به هم داشتیم و صمیمتی که بین ما موج میزد.ولی کنار بقیه رفتارمان عادی بود.هرجا که می رفتیم عادت نداشتیم کنار هم بشینیم.میخواستیم اگر بزرگتری هم در جمع ماهست احترامش حفظ شود.این کار آنقدر عجیب به نظر می آمد که به خوبی احساس کردم حتی برا فا‌طمه خانم سؤال شده که چرا ما جدا از هم نشستیم.حدسم درست بود.موقع برگشت حمید گفت: ((میدونی آبجی فاطمه چی میگفت؟از من پرسید مگه تو با فرزانه قهری؟چرا پیش هم نمیشینید؟))گفتم: ((از نوع نگاهش فهمیدم براش سؤال شده.توچی جواب دادی؟))حمید گفت: ((به آبجی گفتم یه چیزایی هست که حرمت داره.من و فرزانه باهم راحتیم،ولی قرار نیست همیشه کنار هم بشینیم.من خونه ی پدر و مادرم ترجیح میدم کنار مادرم بشینم.))بین خودمان اگر همدیگر را عزیزم،عمرم،عشقم صدا میکردیم،ولی پیش بقیه به اسم صدا میکردیم.حمید به من میگفت خانم،من هم میگفتم حمید آقا.دوست نداشتم بقیه این طوری فکر کنند که زندگی ما تافته جدا بافته از زندگی آنهاست. بعد از خداحافظی پای پیاده به سمت خانه ی ما راه افتادیم.معمولا خیلی از اوقات پیاده تا هرکجا که جان داشتیم می رفتیم.آن ساعت شب خیابان ها خلوت بود.رفتم بالای جدول و حمید از پایین دستم را گرفت تا زمین نخورم.طول خیابان را پیاده آمدیم و صحبت کردیم.به حدی گرم صحبت بودیم که اصلا متوجه طول مسافت نشدیم.کل مسیر را پیاده آمدیم. نیم ساعتی خانه ی ما شب نشینی کرد. داخل حیاط موقع خداحافظی به حمید گفتم :" چون شب یلدا بابا افسر نگهبانه و خونه نیست ،تو بیا پیش ما ." ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی‌ حلاله چی حروم🙂✨ 🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
ایام نامزدی خداحافظی های ما داخل حیاط خانه به اندازه ی یک ساعت طول میکشید.بعضی اوقات خداحافظی بیشتر از اصل آمدن و رفتن های حمید طول و تفسیر داشت.حتی دوستان من هم فهمیده بودند.هروقت زنگ میزدند،مادرم به آنها می گفت: ((هنوز داره تو حیاط با نامزدش صحبت میکنه.نیم ساعت دیگه زنگ بزنید!)) نیم ساعت بعد تماس میگرفتند و ما هنوز توی حیاط مشغول صحبت بودیم.انگار خانه را ازما گرفته باشند،موقع خداحافظی حرف هایمان یادمان می افتاد. تازه از لحظه ای که جدا میشدیم،می رفتیم سر وقت موبایل.پیامک دادن ها و تماس هایمان شروع میشد.حمید شروع کرده بود به شعر گفتن.من هم اشعاری از حافظ را برایش می فرستادم.بعد از کلی پیام دادن،به حمید گفتم: ((نمیدونم چرا دلم یهو چیپس و ماست موسیر خواست.فردا خواستی بیای برام بگیر.))جواب پیامک را نداد.حدس زدم از خستگی خوابش برده.پیام دادم: ((خدایا به خواب عشق من آرامش ببخش،شب بخیر حمیدم.)) من خواب نداشتم.مشغول درسم شدم و نگاهی به جزوه های درسی انداختم.زمان زیادی نگذشته بود که حمید تماس گرفت.تعجب کردم.گوشی راکه برداشتم،گفتم: ((فکر کردم خوابیدی حمید،جانم؟زنگ زدی کار داری؟))گفت: ((از موقعی که نامزد کردیم به دیر خوابیدن عادت کردم.یه دقیقه بیا دم در،من پایینم.))گفتم: ((ماکه خیلی وقته خداحافظی کردیم،تو اینجا چیکار میکنی حمید؟!)) چادرم را سر کردم و پایین رفتم.کلی چیپس و تنقلات خریده بود. ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی‌ حلاله چی حروم🙂✨ 🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
سلام رفقا امروز یکی از همشهریامون در درگیری با اشرار مصلح شهید شده💔 میخواستیم واسشون ختم صلوات بگی
آنچہ در ♡مرواریدی‌در‌بهشت ♡گذشت✨ بمونید بࢪامون:) شبتون‌ شهدایے🌹✋️ عاقبتتون امامـ زمانے...💙 یاعلے‌مددッ🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ‌‌
همسایه هااا زیادمون نمیکنید؟ 🤨 ی هول بدین زیاد بشیم دیگع🖐🏻♥️ @meshkatt72
سلام من معذرت می خوام نتونستم فعالیت کنم چند روز یکی از عزیزانمون به رحمت خدا رفته بود حلال کنید یک فاتحه هم قرائت کنید
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~
‹🌼🍃› • • تمام‌نرگس‌هاۍٖ‌دنیا.. هم‌کہ‌یک‌جا‌جمع‌شوند،‌هیچ نرگسۍٖ‌بوۍٖ‌یوسف‌زهــراٰ‌را نمۍٖ‌دهــد.!• 🤲🏼|اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج • • ‹ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~