'خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم
منزلی امنتر از
گوشهی تنهایی نیست...'
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
كاشميشدكهلباسىیبرسانمبهتنش…
آبروىِهمه؛عريانروىِصحرامانده…
#یادمنمیرودهمهعزتمتویی
#مرورخاطرات
#حسینم
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از همه داریم زخمِ خاصِ خود را می خوریم
از رفیق و نارفیق و خویش و عالم میکشیم ..
خسته از این روزهای تلخ و تکراری و پوچ
پیکرِ بی جانِ خود را تا محرم می کشیم :))
#بویمحرم
#حسینعزیزدلم
#روتین ₍👩🏻🎤💫₎
⊰•برنامه ی پیشنهادی امروزت📒💚
┇👗┇لباس هاتو مرتب کن
┇☕️┇قهوه را با فوم درست کن
┇💤┇شب رو زود بخواب
┇🛁┇یه حمام آب گرم بگیر
┇🏷┇به کارهای عقب موندهات برس
┇🌬┇هوای پاک رو دم و بازدم کن
┇🧘🏻♀┇مدیتیشن کن
┇🥗┇غذای سالم بخور
┇🧖🏻♀┇به پوستت برس
ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
#توصیه
~چالش دوهفتهای برای منظم و هدفمند شدن🥳🥂
• هرروز یه ایده ی جدید کاری بنویس🌷📖
۫•حتما صبحانه بخور☕️🥐
۫• شب قبل حتما کارهای فرداتو بنویس🍓⛓
۫•قبل از خواب حتما بابت چندتا از داشتههات شکرگذاری کن🌴✨
۫•هرروز به خودت بابت کارهات نمره بده🌱🎁
۫• طبق چک لیستت پیش برو📚🪄
𖧷 · ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ · 𖧷
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
[همیشه شب رو با یه فکر مثبت به پایان برسون. مهم نیست که روزت چقدر سخت بوده، اما همیشه یه دلیل برای قدردانی وجود داره. بذار فردا شروع تازه ای برات باشه..♥️ ]
𖧷 · ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ · 𖧷
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_صد_ششم
با بهت و تحیر به فرد مقابلش نگاه کرد ، چند بار پلک زد تا از آنچه می دید مطمئن شود .
سجاد ، دوست دوران کودکی ، حامی نوجوانی و عاشق جوانی اسلحه اش را مقابل مهدا گرفته بود و اشاره میکرد بی سر و صدا وارد اتاق شود .
باور نمی کرد او را در این حالت ببیند ، سجاد او را از بهت در آورد و آرام گفت :
مثل دختر خوب برو تو
ـ ت...تو ... با من چیکار داری ؟
خواست مهدا را به داخل اتاق بفرستد که صدای یاس مانع شد :
کارت تموم شد ؟ بیا بیرون دختر چرا اونجا وایسادی
رو به سجاد ادامه داد ؛ ببخشید جناب ، سهل انگاری مستخدمین ما رو عفو کنید . دستور دادم پیگیری کنن چرا چنین قصوری رخ داده
مهدا نگاهی به یاس کرد ، مانتو گران قیمتی پوشیده بود و بی سیمی زینتی که مختص مسئولین خدمه ها بود در دست داشت ظاهرش تغییری داشت که تشخیصش برای یک مامور امنیتی مثل مهدا هم سخت بود .
سجاد که نتوانسته بود به هدفش برسد با خشم و نفرت به مهدا نگاه کرد و گفت :
خواهش میکنم موردی نیست
مهدا سریعا بسمت یاس رفت که سجاد آرام گفت :
منتظرم بمون
مهدا رو به یاس گفت : خانم تمام کار های لازم رو انجام دادم
یاس : خیلی خب ، با من بیا
ببخشید آقای ؟
سجاد : فتاح هستم
ـ آقای فتاح امیدوارم اوقات خوشی رو در هتل سپری کنید ، روز خوش
ـ ممنون ، روز خوش
&ادامه دارد ...
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀