#داستان حضرت یونس
"پارت دوم (آخر)
☘كشتي حركت كرد، در وسط دريا ناگاه ماهي بزرگي سر راه كشتي را گرفت، در حالي كه دهان باز كرده بود، گويي غذايي ميطلبيد، چون آن حضرت ماهي را ديد ترسيد، به عقب كشتي آمد، ماهي نيز به جانب عقب آمد تا اینکه کار بر اهل کشتی تنگ شد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💐سرنشينان كشتي گفتند: به نظر مي رسد گناهكاري در ميان ما باشد كه بايد طعمه ماهي گردد، سپس آنها تصميم گرفتند ميان خود قرعه كشيده، تا به نام هر كس اصابت نمود، او را از كشتي بيرون اندازند. قرعه به نام يونس (عليهالسلام) درآمد. حتی سه بار قرعه زدند، هر سه بار به نام يونس(عليهالسلام) اصابت نمود.
🍀يونس را به دريا افكندند، آن ماهي بزرگ او را بلعيد. زماني كه ماهي يونس (عليهالسلام) را در كام خود فرو برد، خداوند به آن حيوان الهام فرمود، كه به يونس(عليهالسلام) آسيبي نرساند، يونس(عليهالسلام) در شكم ماهي كه جاي گرفت پنداشت از دنيا رفته است، لذا اعضاي بدنش را حركت داد، دانست كه زنده است. از اين رو به سجده افتاد و عرضه داشت:
🍀 پروردگارا! جايگاهي براي پرستشت برگزيدم، كه كسي در چنين جايي تو را ستايش نكرده است. سپس چند روز همچنان در شكم ماهي به سر برد و پيوسته به ذكر و ستايش پروردگار ميپرداخت، پس از آنبه عظمت الهي اعتراف كرد، و اقرار نمود در كاري كه از او سر زده به خود ستم روا داشته است.
🍀خداوند دعايش را مستجاب كرد و توبهاش را پذيرفت.و به ماهي فرمان داد تا يونس(عليه السلام) را به ساحل ببرد و او را به بيرن دريا بيفكند. يونس(عليهالسلام) در حالتي از بيماري و خستگي، از شكم ماهي خارج شد.
🌻خداوند درختي با سايه گسترده از نوع كدو بالاي سرش رويانيد، كه آن را ميمكيد مانند شير از پستان، و در سايه آن به سر ميبرد. موهايش همه ريخته بود و پوستش نازك شده بود و تسبيح خدا ميگفت و ذكر خدا ميكرد در شب و روز.
🍀چون بدنش قوت يافت و محكم شد و سلامتي خود را باز يافت، خدا كرمي را فرستاد كه ريشه درخت كدو را بخورد و آن درخت خشك شد. خشك شدن آن درخت براي يونس( عليه السلام) بسيار سخت و رنج آور بود و او را محزون نمود. خداوند به او وحي كرد: چرا محزون هستي؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘او عرض كرد: اين درخت براي من سايه تشكيل ميداد كرمي را بر آن مسلط كردي، ريشهاش را خورد و خشك گرديد. خداوند فرمود: تو از خشك شدن يك درختي كه، نه آن را كاشتي و نه به آن آب دادي غمگين شدي، ولي از نزول عذاب بر صد هزار نفر يا بيشتر محزون نشدي، اكنون بدان كه اهل نينوا ايمان آوردهاند و راه تقوي پيش گرفتند و عذاب از آنها رفع گرديد، به سوي آنها برو.
☘يونس(عليهالسلام) متوجه خطاي خود شد و عرض كرد: «يا رب عفوك عفوك»، سپس به سوي نينوا حركت كرد، وقتي به نزديك نينوا رسيد، خجالت كشيد كه وارد شهر شود، چوپاني را ديد نزد او رفت و به او فرمود: برو نزد مردم نينوا و به آنها خبر بده كه يونس(عليهالسلام) به سوي شما ميآيد.
🏵چوپان به يونس(عليهالسلام) گفت: آيا دروغ ميگويي؟ آيا حيا نميكني؟ يونس(عليهالسلام) در دريا غرق شد و از بين رفت. به درخواست يونس(عليهالسلام) گوسفندي بازبان گويا گواهي داد كه او يونس(عليه السلام) است.
🍀چوپان يقين پيدا كرد، با شتاب به نينوا رفت، و ورود يونس(عليهالسلام) را به مردم خبر داد، مردم كه هرگز چنين خبري را باور نميكردند، چوپان را دستگير كرده و تصميم گرفتند تا او را بزنند. او گفت: من براي صدق خبري كه آوردم برهان دارم. گفتند: برهان تو چيست؟ جواب داد: برهان من اين است كه اين گوسفند گواهي ميدهد.
🍀همان گوسفند با زبان گويا گواهي داد، مردم به راستي آن خبر اطمينان يافتند.
به استقبال حضرت يونس(عليهالسلام) آمدند و آن حضرت را با احترام وارد نينوا نمودند و به او ايمان آوردند و در راه ايمان به خوبي استوار ماندند و سالها تحت رهبري و راهنماييهاي حضرت يونس(عليهالسلام) به زندگي خود ادامه دادند.
🍀مدت غيبت يونس(عليهالسلام) از ميان قومش حضرت يونس(عليهالسلام) چهار هفته (بيست و هشت روز) از قوم خود غايب گرديد، هفت روز هنگام رفتن به سوي دريا به طول انجاميد، همچنين مدت يك هفته را در ميان شكم ماهي سپري كرد و يك هفته را نيز در بيابان زير سايه كدو گذرانيد و يك هفته را هم صرف بازگشت مجدد به شهرش نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚منابع:
[1] - قاموس قرآن: ج 7، ص 275 – سور و آياتي كه نام يونس در آنها ذكر شده است عبارتند از:
نساء، آيه 163 – انعام، آيه 86 – يونس، آيه 98 – صافات، آيه 139.
📜 @MosHaf_et