مسافران راه عشق³¹³
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 #پارتپنجاهوچهارم عرفان دوستان شهید هادی یک انسان بسیار عادی بود.مثل بقیه تنه
🌱🌱🌱🌱
🌱🌱🌱🌱
🌱🌱🌱
🌱🌱
🌱
#پارتپنجاهپنجم
ادامه عرفان
دوستان شهید
خانهای وسیع وقدیمی درنجف به هادی سپرده شده بودتا از آن نگهداری کند.او دریکی از اتاق های محقرآن سکونت داشت.
بیشتروقتش را در خانه به عبادت ومطالعه اختصاص داده بود.او از صاحب خانه اجازه گرفته بودتا زائران تهی دست که پولی ندارندرا به آن خانه بیاورد و در آنجابه آن ها اسکان دهد.
برای زائران غذا درست میکرد.در بیشترکار ها کمک حالشان بود.اگر زائری هم نبود،به تهی دستان اطراف خانه سکونت میداد و در هیچ حالی از کمک کردن دریغ نمیکرد.
آن خانه حدودصدسال قدمت داشت وبسیار وسیع بود،شایدهرکسی جرئت نمیکرد در آن زندگی کند.
بعد ازشهادت هادی آن را به طلبهی دیگری سپردند،اما آن طلبه نتوانست باظلمت و وحشت آن خانه کنار بیاید!
اربعین که نزدیک میشد هادی اتاق ها را به زائران ومهمانان میداد و خودش یک گوشه میخوابید.
گاهی پتوی خودش راهم به آن ها میبخشید.او عادت کرده بودکه بدون بالش ولوازم گرمایشی بخوابد.
یک بار مریض شده بودخودش در سرما در راهروی خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایی اربعین قرار داد.
او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشناشده بودوکمک های زیادی به او کرده بود.حتی آن پیرمردنابینارا برای زیارت به کربلاهم برده بود.
هادی زمانی که مشغول کار های عرفانی وذکر وخلوت شده بود،کمتربادیگران حرف میزد.
این هم از توصیه های بزرگان است که انسان در ابتدای راه سکوت را برهرکاری مقدم بدارد.
هادی میدانست بسیاری از معاشرت ها تاثیرمنفی در رشدمعنوی انسان دارد،لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام وعلیک پایین آورده بود.
این اواخر بسیار کتوم شده بود.یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان میکرد.ازطرفی تا اینجاکه امکان داشت در راه خدا زحمت میکشید.
هر زائری که به نجف میآمد،به خانهی خودش میبرد و از آن ها پذیرایی میکرد.هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکرکنندکه آدم خوبی است.
این سال آخر روزهداری ودیگرمراقبت های معنوی رابیشترکرده بود.تااینکه ماجرای مبارزه باداعش پیش آمد،هادی آنجابودکه ازخلوت معنوی خودبیرون آمد.
او به قول خودش مردمیدان جهادبود.شجاعتش راقبلا اثبات کرد.حالاهم میدان مبارزه ایجادشده بود.
کپی فقط همراه بالینک کانال آزادهست
https://eitaa.com/Mosaferane_eshg