eitaa logo
مسافران راه عشق³¹³
430 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
8 فایل
﷽ .|بعد هر بغض که شاعر بشوی می فهمۍ هر کجای غزلم جا کنمت سنگین است|. کپی!!حلالت رفیق🍃..ماهدفمون خدمته(: .|صلوات بفرست مومن|. جهت تبادل: @Shahid_s0 پل ارتباطی:)🌱 https://harfeto.timefriend.net/17226698044748
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بخوان دعای فرج را 🌺 دعا اثر دارد 🤲 دعا کبوتر🕊 عشق❤️ است و بال و پر🌱 دارد ✨
❣ 🔅السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ... 🌱سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست! 🌱و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان https://eitaa.com/Mosaferane_eshg
خلاصه اخبار دیشب! پایگاه های آمریکا در سوریه آبکش شدند!!! 🔻 @seyyedoona
سربازای آمریکایی توی هالیوود!!! توی واقعیت 🤣🤣 🔻 @seyyedoona
بده بزززززنیم :)))))))) رونوشت به: پایگاه های غصبی آمریکا در شرق سوریه! 🔻 @seyyedoona
حرکت امشب مقاومت در سوریه ثابت کرد این جبهه در وضعیت پدافندی نیست و اگر لازم باشد کتک مناسبی به تروریست های حاضر در منطقه خواهد زد.. صدای این سیلی البته به باکو، و تل آویو هم رسید!! @seyyedoona
دست قدرت الهی یعنی اینکه ابر قدرت زورگوی دنیا اینجوری سیلی بخوره از کشوری که ۴۴ ساله تحت شدیدترین فشارهاست! +خطاب به علی اُف و صهیونیست ها : ما زیرگوش گنده‌تون میزنیم، شما که عددی نیستین! @seyyedoona
مسافران راه عشق³¹³
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 #پارت‌پنجاه‌وچهارم عرفان دوستان شهید هادی یک انسان بسیار عادی بود.مثل بقیه تنه
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 ادامه عرفان دوستان شهید خانه‌ای وسیع وقدیمی درنجف به هادی سپرده شده بودتا از آن نگهداری کند.او دریکی از اتاق های محقرآن سکونت داشت. بیشتروقتش را در خانه به عبادت ومطالعه اختصاص داده بود.او از صاحب خانه اجازه گرفته بودتا زائران تهی دست که پولی ندارندرا به آن خانه بیاورد و در آنجابه آن ها اسکان دهد. برای زائران غذا درست می‌کرد.در بیشترکار ها کمک حالشان بود.اگر زائری هم نبود،به تهی دستان اطراف خانه سکونت می‌داد و در هیچ حالی از کمک کردن دریغ نمی‌کرد. آن خانه حدودصدسال قدمت داشت وبسیار وسیع بود،شایدهرکسی جرئت نمی‌کرد در آن زندگی کند. بعد ازشهادت هادی آن را به طلبه‌ی دیگری سپردند،اما آن طلبه نتوانست باظلمت و وحشت آن خانه کنار بیاید! اربعین که نزدیک می‌شد هادی اتاق ها را به زائران ومهمانان می‌داد و خودش یک گوشه می‌خوابید. گاهی پتوی خودش راهم به آن ها می‌بخشید.او عادت کرده بودکه بدون بالش ولوازم گرمایشی بخوابد. یک بار مریض شده بودخودش در سرما در راهروی خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایی اربعین قرار داد. او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشناشده بودوکمک های زیادی به او کرده بود.حتی آن پیرمردنابینارا برای زیارت به کربلاهم برده بود. هادی زمانی که مشغول کار های عرفانی وذکر وخلوت شده بود،کمتربادیگران حرف می‌زد. این هم از توصیه های بزرگان است که انسان در ابتدای راه سکوت را برهرکاری مقدم بدارد. هادی می‌دانست بسیاری از معاشرت ها تاثیرمنفی در رشدمعنوی انسان دارد،لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام وعلیک پایین آورده بود. این اواخر بسیار کتوم شده بود.یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان می‌کرد.ازطرفی تا اینجاکه امکان داشت در راه خدا زحمت می‌کشید. هر زائری که به نجف می‌آمد،به خانه‌ی خودش می‌برد و از آن ها پذیرایی می‌کرد.هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکرکنندکه آدم خوبی است. این سال آخر روزه‌داری ودیگرمراقبت های معنوی رابیشترکرده بود.تااینکه ماجرای مبارزه باداعش پیش آمد،هادی آنجابود‌که ازخلوت معنوی خودبیرون آمد. او به قول خودش مردمیدان جهادبود‌.شجاعتش راقبلا اثبات کرد.حالاهم میدان مبارزه ایجادشده بود. کپی فقط همراه بالینک کانال آزادهست https://eitaa.com/Mosaferane_eshg
🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱 🌱 دست سوخته سیدروح‌الله‌میرصانع از بالاترین ویژگی های اقاهادی که باعث شد در این سن کم،ره صدساله را یک شبه طی کندطهارت درونی او بود. برخلاف بسیاری ازانسان ها که ظاهروباطن یکسانی ندارند،هادی بسیارپاک وصاف وبدون هرگونه ناپاکی بود. حرفش را می‌زدو اگراشکالی در کار خودش می‌دید،سعی در برطرف نمودن آن داشت.یادم هست اواخرسال۱۳۹۰ آمدودر حوزه‌ی کاشف الغطا نجف مشغول تحصیل شد. بعدازمدتی کار پیداکردودیگر از شهریه استفاده نکرد.آن اوایل به هادی گفتم:نمی‌خوای زن بگیری؟می ‌خندیدومی‌گفت:نه،فعلابایدبه درس وبحث برسم. سال بعدوقتی درباره‌ی زن وزندگی با او صحبت می‌کردم،احساس کردم بدش نمی‌آیدکه زن بگیرد.چندنفراز طلبه های هم مباحثه باهادی متاهل شده بودندوظاهرا در هادی تاثیرگذاشته بودند. یک بار سرشوخی را بارکردوبعدهم گفت:اگریه وقت موردخوبی برای من پیداکردی،من حرفی برای ازدواج ندارم. از این صحبت چندروزی گذشت.یک بار به دیدنم آمدوگفت:می‌خواهم برای پیاده روی اربعین به بصره بروم ومسیرطولانی بصره تاکربلارا با پای پیاده طی کنم. باتوجه به اینکه کارت اقامت او هنوزهماهنگ نشده بودبااین کارمخالفت کردم اما هادی تصمیم خودش را گرفته بود.آن روزمتوجه شدم که پشت دست هادی به صورت خاصی زخم شده،فکرمی‌کنم حالت سوختگی داشت. ادامه دارد... کپی فقط همراه بالینک کانال آزادهست https://eitaa.com/Mosaferane_eshg
به دلیل اینکه دیروزپارت گذاری نشد.امروزدوتاپارت ارسال شد.‌.🌱✋🏻